لاشیدون

لاشیدون
استان فارس، سرزمین غریبی است و بی گمان مام ایران. این خطه بیشتر با نام تخت جمشید و پاسارگاد ‏و به طورکلی هخامنشیان عجین شده است در حالی که این استان آثار بی شمار باستانی مربوط به دوره ‏های مختلف تاریخی را در دل خود حفظ کرده است.‏
علاوه بر بناهای تمدنی دوران زند و قاجار که شیراز را به شهر فاخری در زمینه میراث فرهنگی تبدیل کرده ‏است می توان به آثار برجای مانده در شهرهایی چون اقلید،آباده و سورمق و... اشاره کرد که با آثار یگانه ‏ای از دوران ساسانیان، جایگاه ویژه خود را می طلبد.‏
معلوم نیست چرا دوران ساسانیان در تاریخ ایران بعداز انقلاب مورد غفلت های فراوانی قرار گرفته است در ‏حالی که این دوران بعد از هخامنشیان اوج دوران تمدنی ایران به شمار می رود.‏
نوروز امسال فرصتی شد تا از "سورمق" که به نام باستانی "سرمق" نیز شناخته شده است بازدیدی ‏داشته باشیم. این شهر که در 250 کیلومتری شمال شیراز واقع شده آثاری از دوره ساسانیان را در خود ‏جای داده است.‏
سورمق در همسایگی شهرهای آباده، اقلید، ابرکو یا ابرقو و خرم بید قرار دارد و غالب این شهرها در دوران ‏باستان سکونتگاه زرتشتیان بوده است.‏
در شمال سورمق و بالاتر از روستاهای باقرآباد و دشت بیضا در بالای کوهی که در دوران ساسانیان ‏موقعیتی استراتژیک داشته است بقایای قلعه ای نظامی به نام قلعه گبری به چشم می خورد که در اثر ‏غارت باد و باران و جویندگان گنج در معرض نابودی کامل قرار دارد.‏
در دامنه همین کوه دو قبرستان و یک زیارتگاه وجود دارد که بر اساس نام و شواهدی که از آن پیداست قصه ‏جنگی خونین را در دشت سبز زیر کوهپایه تداعی می کند. ‏یکی از قبرستان ها به نام "شهدا" در نزدیکی آن قرار دارد که زیر زیارتگاه آن بشدت حفاری شده و هر چه ‏بوده و نبوده به یغما رفته است. چند صدمتر دورتر قبرستان دیگری وجود دارد که "لا شهیدان "نام دارد و به ‏گویش محلی به آن "لاشیدون "(‏lasheeidoon‏)گفته می شود که همه قبرهای آن مورد کاوش ‏سوداگران اشیاء عتیقه قرار گرفته و چیزی در قبرها یافت نمی شود. ‏
با توجه به وجود قبرستان که معلوم است آرمیدگان آن کشته شده اند که نام شهید و یا لا شهید بر آن ‏نهاده اند به نظر می رسد در این محل میان سپاهیان ساسانی مستقر در قلعه گبری و لشگریان اعراب ‏جنگی خونین رخ داده است که عده زیادی از دو طرف کشته شده اند و سربازان کشته شده ساسانی در ‏شمال و سربازان عرب در جنوب قلعه نظامی به خاک سپرده شده اند. از آن جایی که پس از آن اعراب ‏مسلمان حاکمیت را در آن منطقه به دست گرفته اند قبرستان اعراب با عنوان "شهیدان" نام گرفته است و ‏بنایی نیز در کنار قبرستان شهیدان ساخته شده که به نظر می رسد مقبره یکی از کشته شدگان در جنگ ‏باشد که جایگاه معنوی ویژه ای میان سربازان اعراب داشته است.‏
‏ به هر حال شهدا و لاشیدون، نام های آشنایی در این منطقه هستند و نکته جالب در نامگذاری قلعه و ‏قبرستان سربازان ساسانی این است که قلعه به قلعه گبری مشهور است اما قبرستان را قبرستان گبرها ‏نگفته اند و این نکته نشان دهنده وجود دو نگرش به کشته شدگان در جنگ و همچنین احترامی است که ‏برای سربازان کشته شده ساسانی در نامگذاری قایل شده اند که دلیل آن احتمالاً ضرورت و احترامی بوده ‏است که حکام محلی و اهالی منطقه برای سربازان ساسانی قایل بوده اند.‏
‏ میدانی را ترک می کنم که دیگر از آن صدای چکاچک شمشیرها به گوش نمی رسد.زیرا سالهاست که ‏سربازان یزدگرد سوم وسربازان عمر در دامنه کوهی که قلعه گبری بر بالای آن قرار دارد در کنار هم خفته ‏اند.‏
امروز که نگاه می کنیم کسی قبر سربازان عرب را نکاوید، اما همه قبرهای جنگجویان ساسانی که با زره و ‏ساز و برگ دفن شده بودند، در نوردیده شده شده است .افسوس آنها تاریخ را غارت کردند.‏
webghalam.blogfa.com

0 نظرات:

ارسال یک نظر