مـعـمـاري ایران قـبـل از اسـلام

مـعـمـاري ایران قـبـل از اسـلام
معـماري ايراني را بايد بطور صحـيح از اعـماق تاريخ ايـن سرزمـيـن کهـن مـورد بررسي قـرار داد. معـماري ايراني به شـش قـرن قـبل از ميـلاد مسـيح باز مي گـردد، که مـشـخـصات هـر دورهً معـماري را در دوره هاي مـخـتـلف تاريـخـي شـرح مي دهـيـم :

1- معـماري دوران ماقـبـل تـاريخ تـا زمان حـکـومت مـادهـا.

2- معـماري از زمان حکـومت مـادهـا تـا پـايان دوره حـکـومت سـاسـانـيـان.

در رابـطه با معـماري ايران، بايـد به خـوانـنـدگـان يـادآوري شـود، تـغـيـيـراتي کـه در رابـطه بـا هـنـر پـيـشـيـنـيان ايـران در معـماري داده شـده و نـحـوهً ساخـتمان سازي آن دوران. در سخـني کـوتاه مـي تـوان به : حکـاکـي بـر روي سـنگ، گـچکـاري، نـقاشـي، آجرکـاري، آئـيـنه کـاري، کـاشـي کـاري، مـوزائـيـک کـاري و ديـگـر کـارهـاي تـزئـيـني اشـاره کرد.

الـبـتـه مـا بايـد استـثـنـاهـايي هـم بـراي ساخـتـمان هـاي چـنـد شـکـلي کـه بـراي مـواردي خـاص اسـتـفـاده مي شد، قـائـل شـويم. اين گـونـاگـونـي بـرآمـده از نـيـازهـاي خـاص مـردم در زمـانـهـاي مـتـفـاوت بـوده است.

هـنـرمـنـدان ايـراني بـه دنـيـا ثـابـت کـردن کـه تـوانائـي هـاي بالايي دارنـد و شـامـل احـتـرام بـسيار، بـخـاطر اثـرهـاي تـاريخـي مـنـحـصر بـفـرد فـراوانـي کـه از خـود بـجـاي گـذاشـتـه، هـسـتـند.



بـنـظر مـشکـل مي رسد که بـتوان معـماري ايراني را از زمانـهـاي بـسـيـار دور تـا بـحـال طـبـقـه بـنـدي کرد. اما، تـرتـيـبات زيـر مـي تـواند چـشـم انداز وسـيـعـي از ايـن کـارهـا در اخـتـيـار شـمـا قـرار دهـد: کـلـبه هـاي ماقـبل تـاريـخ، شهـرهـا و قـصـبه هاي اولـيه، اسـتحـکـامات و دژهـاي نـظـامي، معـابـد و آتـشـکـده ها، مـقـبـره ها و آرامـگـاه هـاي بـزرگ، مـکـانهـاي عـظـيـم تـاريـخـي، سـدهـا و پـلـهـا، بـازارهـا، حـمام هـا، جـاده هـا، مسـاجـد عـظـيـم، بـرجـهـا و مـنـاره هـا، ساخـتـمانهـاي مـذهـبـي و محـلهـايي از دوران اسلامي، و هـمچـنـيـن بـنـاهـا و يـاد بـودهـاي گـسـتـرده در کـشـور ايران. از ديگـر چـيـزهـاي مهـمي که بـرروي معـماري ايراني تـاثـيـر گـذار بوده است، شـرايط مهـم آب و هـوائي در فـلات ايران بوده است. بطور مـثـال سـبک معـماري در شـمال کـشـور و کـوهـپـايـه هاي ايران بـا سـبک معـماري در جـنـوب و کـوير ايران تـفـاوت دارد. اکـنـون با مصـادف شـدن بـا اطاعـات تـمام نـشـدنـي و حـيرت آوري کـه امـکـان آن در هـيچ کـشور ديـگـري نـيـست، نگـاهـي داريم گـذرا بـه معـماري ايراني.


صحـبت کردن در مـورد معـماري باستاني، بدون ايـنکـه نـمونه هايي از آن وجود داشتـه باشـد تـقـريـباً غـيـر مـمـکـن است.
يکي از قـديـمي ترين بـناهاي کـشف شده در فلات ايران مربـوط مي شود به بـناي رنگ شـده " زاغ تـپـه " در قـزوين. در تاريخ گـذشـته کـه مربوط مي شود به قـرن هـفـتم و اوايل قـرن شـشم قـبل از ميـلاد، بايـد بـسيار مورد رسيدگـي قـرار گـيرد که در آن زمان قـبل از تاريخ، چـگـونـه و با چـه وسائـلي اين بـنا را آراستـه کـرده اند. از اين بـنا بـراي جـمع شـدن و اجـتماعـات استـفاده مـي شده است.
در اين بـنا از شومـيـنه براي گـرم کـردن ساخـتمان در فـصلهاي سرد سال اسـتـفاده مي شده است. هـمـچـنـين محـلي بـراي درست کردن کـباب داشـتـه است. هـمچـنـين اين ساخـتمان دو محـل براي نگـهـداري ابزارها و وسائـل، بعـلاوه اتاقـي کـوچـک که از آن به عـنـوان نـشـيـمن استـفاده مي کردند. ديـوارهـا بـوسـيله نـقاشـي از بـز کـوهـي تـزئـيـن شـده است. بـه احـتـمال خـيـلي زيـاد از اين مـکـان براي انجـام مراستم مـذهـبـي خـود استـفاده مي کـردنـد.
تـپـه سـيالک در نـزديکـي کـاشان نـيـز يکي ديگـر از اين مکـانهـاي تـاريـخي است، که بـه قـرن شـشم و پـنجـم قـبل از مـيـلاد بـرمـي گـردد.


اولين بار که مردم به منطقه سيالک رفـتـند، نمي دانستـند که چگـونه بايد خانه ساخت، و زير کـلبه هايي که با برگ درخـتان تهـيه شده بود زندگـي مي کردند. اما بزودي آنهـا فرا گـرفـتـند که چگـونه با گـل، خشت خام درست کرده و مورد مصرف در خانه سازي قرار دهـند.

در قـرن چهـارم قـبل از مـيـلاد مسيح مردم سيالک بصورتي جامع شروع کردند به بنا نهادن بناهـاي جـديد، که بخوبي مشخص است. اين بناهـا بصورتي يکجا و توده، و تماما تهـيه شده از آجر خام بود. اين آجـرهاي اوليه کـه بـصورتي بـيـضـي شکـل تهـيه مي شد، در آفـتاب گـذاشته شده و خشک مي شدند؛ و بعـد از آن مورد استـفاده قـرار مي گـرفـتـند. معـماري اين دوره تـمام بـناهـا را با رنگ قـرمز تـزئـين کرده و تمام درهاي اين بـناهـا کوتاه و باريک بوده و قـد درها بـيشتر از 90 - 80 سانـتي مـتر نبود.

تـپـه حسن در نزديکي دامغـان، تـپه ايلـبـليس در 72 کيلومتري کـرمان، و تـپه حسنـلو در آذربايجان غـربي از بـناهايي هـستـند که بوسيله حفاري هاي باستان شناسي از زير خاک بـيرون آورده شده اند.



در حفاري هاي تپه حسنلو، سه بناي عـظيم کـشف شد که تمام آنهـا با نـقـشه اي يکسان درست شده بودند. اين بـناها به 1000 - 800 سال قـبل از مـيلاد مسيح بـرمي گـردند. تمام آنهـا داراي دروازهً ورودي، حـياط سنگـفرش شده، اتـاقـهـا و انـبار بوده اند.

در معـماري تـپه حسنلو، ساختمانهـا بـنـظر از چوب بنا شده اند؛ مربع و بصورت برج با پـايه هاي چـوبي که بدون برش بصورتي عمودي از آنهـا بعـنوان پايه و ستون استـفاده شده بود. يکي از اتاقـهـا بصورتي سنگـفرش شده با خشت خام کشف شد. نکـته جالب توجه اينکه اتاقي ديگـر را که بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده مي شده داراي جاهاي مخصوص با شومينه دور آنها بود.

يکي از معـماريهاي مهـم ايران مربوط است به قرن 13 قـبل از ميلاد؛ معـبد چـغـازنـبـيل ( 1250 قبل از ميلاد ) است که در کنار رودخانهً کرخه در استان خوزستان در جنوب ايران قرار گـرفـته است. اين معـبد بوسيله "هـونـتاش هـوبان" پادشاه ايلام بر روي خرابه هاي شهر باستاني "دور - آنـتـش" ساخته شده بود.

اين معـبد نشانگـر اوج و شکوه معـماري در آن دوره است. اين بـنا بصورت چـهـارگـوش و به صورت يک ساخـتمان پـنج طبقه است، که هـر طبقه از طبقه قـبلي کوچکـتر است و نمائي بصورت مخروطي را نشان مي دهـد. معـبد اصلي در آخرين طـبـقـه ساختـه شده بود. موادي که در ساختمان اين معـبد بکـار رفـته است، بـيـشـتر از آجرهـاي پـخـته لعـاب دار هـمراه با ساروج بـسيار قـوي بوده است.

گـنـبد غـربي معـبد چـغازنـبـيل که بصورتي ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از گـذشت سـه هـزار سال از تاريخ آن بصورتي عـجـيب و حيرت آور در وضعـيتي خوب بسر مي برد. ساخـتـن طاقـهـاي هـلالي شکـل برروي راهـروهـا و پـلـکـان هـاي داخل معـبـد نـشـانگـر مـوفـقـيت فوق العـاده و شگـفت آور معـماري در ايران باستان است. چـيـزي که باعـث تعـجب و شوک بـسيار در معـماري چـغـازنبـيل است، اينکه ابـتـکار هـنـرمندان آن دوره در اخـتراع و ساختـن يک سيستم جديد که آب آشامـيدني ساخـتمان را تهـيه مي کرده است. آب تسويه شده بوسيله عبادتـگـران و پـرستـشگـران و ساکـنين آن منطقه مورد استـفاده قرار مي گـرفت.
» ادامه مطلب

معرفي رشته تاريخ برای ادامه تحصیل در دانشگاه

معرفي رشته تاريخ برای ادامه تحصیل در دانشگاه


موضوع اين رشته تحصيلي:
علم تاريخ تحولات گذشته جامعه انساني که مي تواند زمينه سياسي، اقتصادي، اجتماعي يا فرهنگي داشته باشد را مورد مطالعه قرار مي دهد. به همين دليل رشته بسيار گسترده اي است و اشتباه است که آن را صرفا مطالعه مواد خام تاريخي بدانيم بلکه دانشجو فرا مي گيرد که چگونه از تحليل و تلفيق مواد خام تاريخي به نتايج علمي برسد. به عبارت ديگر آموختن روش تاريخي به مورخ کمک مي کند تا از ميان انبوهي از مواد خام، مواد خام معتبر را جدا کند و بر اساس روش تاريخي از بررسي آنها به نتيجه علمي برسد. در حالي که حتي مطالعه کنندگان جدي تاريخ که غيرحرفه اي هستند، هيچ معياري براي تشخيص و تعيين صحت و سقم رويدادهاي يک کتاب تاريخي ندارند و گاه از آثار غير موثق و غير معتبر استفاده مي کنند.
توانايي هاي لازم:
دانشجوي تاريخ بايد نظم و دقت فراوان و توان به تصوير و نقد کشيدن وقايع تاريخي را داشته باشد. پايه علم تاريخ، فلسفه، زمين آن جغرافيا و ديوارهاي آن جامعه شناسي، اقتصاد، سياست و فرهنگ است و دانشجوي تاريخ بايد با اين علوم آشنا باشد و از نتايج آنها بهره ببرد. فردي مي تواند در رشته تاريخ موفق شود که از پوسته رويي رويدادها عبور کرده و مسائل عميق تري را درباره ي آنها بفهمد و از ارتباط بين دو رويداد پي به رويداد سوم ببرد و با ديدن يک رويداد به علل پنهان و آشکار آن اشاره کند. همچنين دانشجو بايد با ادبيات فارسي، آمار و رياضي آشنايي داشته باشد تا بتواند به ياري ادبيات فارسي هم از منابع گذشته که رنگ ادبي دارند، استفاده کند و هم مفاهيم تاريخي را بخوبي بيان نمايد و به ياري آمار و رياضي نيز، هرچه بيشتر زبان دستاوردهاي علم تاريخ را کمي کند و داده هاي تاريخ را در قالب اعداد بيان نمايد.
موقعيت شغلي در ايران:
فارغ التحصيلان دوره کارشناسي تاريخ در وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور خارجه، وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان موزه ها، مراکز اسناد ملي و صدا و سيما براي بررسي مسائل تحقيقي تاريخ در حد تحقيقات بين المللي به کار مشغول مي شوند.
درس هاي اين رشته در طول تحصيل:
دروس پايه:
کليات و مباني علم تاريخ، متون تاريخي به زبان فارسي، عربي و خارجي، روش تحقيق، تاريخنگاري و تحولات آن در ايران و جهان، گاهشماري و تقويم، مباني تاريخ اجتماعي ايران، تاريخ انديشه هاي سياسي در ايران و اسلام، کليات جغرافيا، مباني جامعه شناسي، مباني علم سياست، فلسفه تاريخ.
دروس اصلي و تخصصي:
تاريخ ايران از ايلاميها و آريايي ها تا پايان دوره هخامنشي، دوره ي سلوکي و اشکاني، تاريخ ايران در دوره ي ساسانيان، تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران( از ورود اسلام تا پايان حکومت علويان طبرستان، دوره ي سلجوقيان، دوره ي سامانيان، ديلميان، غزنويان، دوره ي غوريان و خوارزمشاهيان، دوره ي حمله مغول و ايلخانان، از زوال ايلخانان تا آغاز حکومت صفويان، دوره ي افشاريان و زنديان، آغاز دوره ي قاجار تا انقلاب مشروطيت، انقلاب مشروطيت تا انقراض حکومت قاجاريه، از انقراض قاجاريه تا کودتاي 28 مرداد 1332، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام(از ميلاد پيامبر اکرم(ص) تا سال 41 هجري، از سال 40 هجري تا 227 هق، از سال 227 هق تا سقوط بغداد از قرن هفتم تا دهم هجري)، تاريخ تشيع، تاريخ تحليلي زندگاني ائمه معصومين(ع)، تاريخ عثماني و خاورميانه، تاريخ يونان و رم، تاريخ بيزانس، تاريخ اروپا در قرون وسطي، تاريخ اروپا در قرون جديد، تاريخ اروپا از انقلاب فرانسه تا جنگ جهاني اول، تاريخ اروپا از جنگ جهاني اول تا کنون.مختلف امتيازبندي مي شوند.
» ادامه مطلب

ويژگيهاي دولت و تـمدن ماد

مباني سياسي فرهـنگي، پـايه گـذاري دولت ماد

ويژگيهاي دولت و تـمدن ماد

ايران در هزاره اول ق.م.

بررسي جامع تاريخ و فرهنگ و جغرافياي ايران را در دوران ماد مي توان به اعتباري مشكل ترين و پيچيده ترين بخش از دورانهاي تاريخي اين سرزمين به شمار آورد. وجود نظريه پردازيهاي پژوهشگران مختلف كه هر يك در زمينه أي خاص ، چون زبان شناسي ، نژادشناسي ، دين شناسي و… صاحب نظر بوده و از ديدگاه خود با موضوع برخورد كرده اند از يك سو ، و نيز نظرات پژوهشگراني كه كار خود را متوجه بخشهاي خاصي از مجموعه جامعه ايران هزاره اول ق.م. ، مانند ايلاميان ، ماناييها ، اورارتوها و يا تمدنها و دولتهاي همجوار چون آشور و بابل ساخته اند ، از سوي ديگر عامل موثر در ايجاد پيچيدگي و دشواري مسير پژوهش گرديده است . اين پيچيدگي بدان جهت است كه عمده اين پژوهشگران كوشيده اند تا هر چه بيشتر بر موضوع مورد نظر خود تاكيد كنند و با مرزبنديهاي بسيار مستحكم ، به هر بخش به عنوان واحدي مستقل در تمامي ابعاد بنگرند . عجيب آنكه با ورود به دوران هخامنشي ، اين نحوه برخورد به ميزان غير قابل تصوري دگرگون گرديده و با نگاهي جامع و فراگير به آن برخورد شده است .
اما ، با توجه به اينكه دانش باستان شناسي در اين مورد بيشتر و بهتر از علومديگر مي تواند اظهار نظر كند ، در كل بررسيهاي اين دوران باستان شناسي نقش عمده و اساسي بر عهده ندارد.


منابع نوشته كهن مربوط به دوران ماد ، به زبانهاي گوناگون مانند بابلي ، آشوري ، ايلامي ، اورارتويي ، پارسي باستان ، اوستايي ، ارمني قديم ، عبري قديم ، يوناني ، لاتيني ، آرامي و … مي باشند كه به دليل تنوع آنها ، و مشكلات فراوان در خواندن كامل برخي از اين زبانها و انجام نگرفتن يك بررسي تطبيقي بر روي آنها نمي توان بهره لازم را از اين منابع گرفت . از سوي ديگر ، در نوشته هاي آشوري با توجه به همجواري آن سرزمين با ايران در دوران ماد و تعداد فراوان كتيبه هاي به جاي مانده در آن زبان كه به اعتباري بايد بيشترين اطلاعات را درباره اين دوران در برداشته باشند ، از سال سي ام قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد هيچ چيز درباره ماده ها وجود ندارد .
در ميان نوشته هاي مختلف ، بيش ازهمه رساله مختصر هرودوت است كه با وجود همه ايرادهاي وارد بر آن، آگاهيهاي قابل ملاحظه اي درباره مادها به دست مي دهد، به ويژه درباره دوران مهم شكل گيري و گسترش آن دولت يعني زماني كه منابع آشوري آن را مسكوت گذارده اند .
در قرنهاي آغازين هزاره اول پيش از ميلاد تا زمان استقرار دولت قدرتمند ماد در دهه آخر قرن هفتم ق.م. در بخش وسيعي از شمال ، غرب ، جنوب غربي و قسمتي از جنوب فلات ايران ، با نام قومها و دولتهايي چون مانايي ها ، سكاها ، كاسپي ها ، اورارتوها ، كاسي ، ايلاميها ، سومريها ، پارسها و … برميخوريم كه در جريان درگيريهاي منطقه غرب فلات ايران بين خود و يا با آشوريها – به عنوان حكومتهاي منطقه اي و قومها و طايفه هاي قدرتمند – حضوري فعال داشته اند . در همان هزاره اول ق.م. برخي از اين قومها را با نامهاي ديگري كه از پيشينه اي بسيار كهن در منطقه برخوردار بودند ، مي خواندند ، چنانكه " اورارتوييان" و مردم ماننا ، ماد را " گوتي " مي ناميدند .
گوتي ها در كنار لولوبي ها ، ميتانيها ، ايلاميها ، كاسي ها و كاسپي ها از جمله ساكنان كهن فلات به شمار مي رفته اند كه با نام و آثار آنان از هزاره سوم پيش از ميلاد ، در منطقه آشنا هستيم .
براي شناخت جامع فرهنگ و تمدن دوران ماد كه تاثيري بنيادين بر دورانهاي بعد و به ويژه عهد هخامنشيان گذارده است ، آگاهي بر وضع اين اقوام و دولتهاي منطقه اي گريز ناپذير مي باشد . به ويژه آنكه گروهي از تاريخ نويسان بر حسب گرايشهاي خاص خود درباره اصل و منشاء هر يك از اين قومها و منطقه حكمروايي، زبان و تمدن و رويدادهاي مربوط به آنان ، به گونه اي مطلب را عنوان كرده اند كه خواننده بدون توجه به موقعيت جغرافيايي آنان و وسعت حوزه اقتدارشان چنان مي پندارد كه هر يك به صورت جزيره اي جدا از ديگران و با اصل و منشئي متفاوت ، صاحب فرهنگ و تمدني از ريشه ويژه و مستقل بودنده اند. وليكن در اصل، عمده آنان اقوامي بوده اند كه در منطقه هايي نه چندان وسيع – در مجاورت هم – هر يك در زير چتر قدرتهاي سياسي قومي و قبيله اي خود – توانسته بودند حكومتهاي محلي كوچك يا متوسطي را تشكيل دهند .
شكي نيست كه قدرتهاي چون ايلامي ها، كاسي ها و ميتاني ها در طي دوراني طولاني از توانمنديهاي فراوان سياسي و تمدني شكوفا برخوردار بوده اند . چنانكه اورارتوها از حدود 900 ق.م. نزديك به سه سده توفيق يافتند كه به مرحله ايجاد يك دولت مطرح با آثاري ارزشمند در منطقه برسند و با نيرويي چون آشور، درگير شوند .
حال، با اين مقدمه جا دارد تا مرور كوتاهي بر چگونگي حضور و زندگي و پيوندهاي برخي از اين اقوام نامدار منطقه داشته باشيم . اقوامي كه از آخر سده هفتم ق.م. به بعد ، از وحدت و اجتماع آنان گسترده ترين و مقتدرترين دولت زمان به نام دولت ماد پديدار گشت . دولتي كه مهرف فرهنگ و تمدني شكوفا ، با برخورداري از يكدستيها ، هماهنگيها و پيوندهاي چشمگير است .

لولوبي

لولوبي ها در بخش وسيعي از بالاي رود دياله تا درياچه اورميه اسقرار داشتند ، كه در كتيبه هاي آشوري از ناحيه حكمراني آنان ، با نام "زاموا" ياد شده است . آنان از هزاره دوم ق.م. از اين قوم كهن ترين نقش بر جسته ايران در سر پل زهاب پديدآمده است كه به نام نقش " آنوباني ني" معروف است .
از مهمترين ويژگيهاي اين نقش ، تصوير اولين نفر از شش شخصيت كنده شده در زير تصوير است كه لباس و كلاه آن به طور كامل همان است كه در نقش برجسته هاي تخت جمشيد ، شخصيتها و افسران مادي در بردارند . به عبارت ديگر، در طول نزديك به دو هزار سال ، فرهنگ بخش وسيعي از فلات در زمينه هنر پوشاك ، تداوم داشته است .

گوتي ها

گوتي نام مرداني بوده است كه در همان هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد در شرق و شمال غربي منطقه سكونت لولوبي ها ( در منطقه آذربايجان و كردستان ) مي زيسته اند . از اين مردم ، نقش برجسته معروف " هورين شيخان " در بالاي رودخانه دياله شناخته شده است كه تركيب و موضوع صحنه ، شباهت بسيار به نقش كنده " آنوباني ني " داشته و حدود زماني آنها نيز ، به هم نزديك دانسته شده است . از ديگر آثار مربوط به گوتي ها ، سر مجسمه مفرغي به دست آمده در همدان است كه آن را به يكي از شاهان گوتي در حدود سده هاي پاياني هزاره دوم ق.م. نسبت داده اند . از نظر انسان شناسي ، ريخت چهره اين مجسمه و تصوير كماندار هورين شيخان را " كسون " با تيپ كردان منطقه زاگرس و " ا.ت.آمي " انسان شناس فرانسوي با آذربايجانيان و " ژرژكنتنو" با كاسي ها يكسان ديده اند .

ميتاني ها

اين قوم در هزاره دوم ق.م. در قسمت غرب فلات ، از موقعيت برجسته اي برخوردار بوده و در حدود 1500ق.م. دولتي قدرتمند كه از درياي مديترانه تا كوههاي غربي آذربايجان و زاگرس امتداد داشته است، تشكيل مي دادند . سپس ، آنان شمال بين النهرين را نيز به سرزمين خود پيوند دادند .
نخست ، پايتخت آنان شهر واشوگاني ( Vashuganni ) در محل راس عين ( در خابور امروزي ) بود . سپس به آرپخا ( Arrapkha ) در كركوك انتقال يافت . ميتاني ها را آريايي دانسته اند .
يك دسته از اقوام هند و اروپايي كه ظاهرا" بيشتر آنان از افراد جنگجو بودند ، از قفقاز عبور كردند و تا انحناي بزرگ شط فرات پيش راندند . اين عده با هوريان ( بوميان آن ناحيه كه قومي از اصل آزياني بودند ) ممزوج شدند و پادشاهي ميتاني را تشكيل دادند . اين دسته ، محل سكونت خود را تا بين النهرين شمالي توسعه دادند و آشور را محدود كردند و مساكن قوم گوتي را نيز ( كه در دوره هاي شمالي زاگرس واقع بود ) به قلمرو خويش افزودند. همچنين ، مصر را متحد گردانيدند و مقتدرترين فراعنه ، با دختران پادشاهي ميتاني ازدواج كردند. ميتاني ها نه فقط از نظر قدرت سياسي و نظامي ، بلكه از نظر سامان دهي اوضاع اجتماعي و تدوين قوانين نيز، از موقعيت چشمگيري برخوردار بودند . متنهاي حقوقي به دست آمده از " نوزي " يا " يورگان تپه " ( Urgantepe ) در جنوب غربي كركوك درباره قوانين مربوطه به زناشويي ، بچه دار بودن يا نبودن ، هبه و واگذاري اموال ، ارث و قوانين كيفري و مجازاتها و مذهب آنان ، اطلاعات جالبي در اختيار مي گذارد.

كاسي ها

از حدود هزاره سوم ق.م. به بعد ، اين مردم به اعتباري ، نخست در زمينهاي جنوب غربي درياي كاسپين ( خزر ) و بعد در دامنه هاي سلسله زاگرس ، ساكن بودنده اند. مردم ناحيه لرستان كنوني را بازماندگان كاسي ها مي دانند. در نوشته هاي عاشوري ، از آنان با نام " كاسي" ( Kassi ) ياد شده است. نام هگمتانه يا همدان را آشوريها پيش از دوران مادها " كار- كاسي" به معني شهركاسيان مي ناميدند . همچنين ، نام شهرهاي قزوين و كاشان و درياي كاسپين را بر گرفته از نام اين قوم مي دانند.


وسعت منطقه حضور كاسي ها در بخشهاي غربي فلات ، تا همدان امتداد داشته است . كاسيان در برخي از نواحي "ماد آينده" سكونت گزيده و به احتمال قوي ، نواحي مزبور به وجهي استوار جزو قلمرو دولت كاسي شده است . زيرا ، آثار نقاط مسكوني كاسيان در نواحي دور دست ماد نيز تا هزاره اول پيش از ميلاد محفوظ مانده و عنصر نژادي كاسي در حدود جنوب غربي ماد به طور قابل ملاحظه اي انتشار يافته است .
درباره نژاد كاسي ها و پيوندشان با آرياييها، نظرات مختلفي وجود دارد . برخي ، آنان را " آريايي" و برخي ديگر " آزياني" گفته اند . توده جمعيت ( كاسي ) كه در اصل آسيايي بودند، در آغاز هزاره دوم ق.م. به توسط هند و اروپاييان كه حكومتي اشرافي و نظامي با جمعيت اندك تشكيل داده مجاز شدند كه خود را در ميان طبقه حاكم جاي دهند .
همچنين ، از نام بعضي خدايان كاسي پيداست كه ارتباط خاصي ميان آنان و نژاد هند و اروپايي وجود داشته است .

اورارتوها

در سده هاي آخرين هزاره ق.م. نيز با نام پرآوازه حكومتها و اقوامي در غرب فلات و منطقه اي كه بعد مركز عمده دولت بزرگ ماد را تشكيل دادند، برخورد مي كنيم كه همه در جريان يك رويداد مهم تاريخي دنياي كهن ، از دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد ، با نام دولت و تمدن ماد به زندگي خود ادامه داده اند. عمده آنان عبارت بودند از : اورارتوها ، مانايي ها ، سكاها و سيمري ها . از اين چهار گروه ، اورارتوها از نظر تشكل سياسي و سازماندهي به صورت يك دولت و به جاي گذاردن آثار تمدني ، به ويژه معماري ، از ديگران شرايط ممتازتري داشته اند . اين دولت در حدود سده نهم ق.م. از اتحاد تعدادي از طايفه ها در پيرامون درياچه وان با مركزي به نام " توشيا " سامان گرفت . در زمانهاي بعد ، از يك سو تا درياچه وان و از سوي جنوب تا حوضه هاي رودخانه هاي دجله و بخش بالاي فرات و گه گاه بخش هايي از آذربايجان كنوني را در برداشت .
زبان اورارتويي را از گروه زبانهاي " آسياني " دانسته اند كه با زبان " هوريها " همگروه بوده است . مهمترين ايزد آنان " خالدي " نام داشت . اورارتوها در كار معماري ، فلزكاري و ايجاد كانالهاي آبياري توانمنديهاي بسيار داشتند . ساكنان سرزمين اورارتو در شكل بخشيدن به هنر دوران ماد و سپس هخامنشي ،چون ديگر اقوام ساكن فلات نقش موثري را بر عهده داشته اند . دولت اورارتو ، در آغاز دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به اطاعت اتحاديه مادها در آمد .

مانايي ها

مانايي ها از اقوام صاحب نام و نشاني بودند كه در ناحيه ماد آتروپاتن يا آذربايجان كنونی، در سده هاي نخستين هزاره اول پيش از ميلاد تا زماني كه جزيي از دولت بزرگ ماد گرديدند، از جمله دولتهاي منطقه اي به شمار مي رفتند. ويژگيهاي قومي جامعه مانايي را چنين دانسته اند : مقارن هزاره نخست ، مخلوطي از طوايف مهاجر و بومي – قفقازي و آريايي – به نام ماناي در نواحي جنوب شرقي درياچه اورميه تا حدود جنوب غربي خزر ، به خصوص بين حدود مراغه تا بوكان و سقز امروزي سكونت داشتند .
بيشتر پژوهشگران برآنند كه مانايي ها شامل اتحاداي از طوايف منطقه بودند و خود از گذشته جزئي از سازمانهاي حكومتي لولوبي – گوتي را تشكيل مي دادند . آنان با پيروزي بر ديگر اتحاديه هاي منطقه، دولت مانا را پايه گذاري كردند . آشوريها به طور بي امان ، در فرصتهاي مختلف براي حمله و غارت ، به سرزمين مانا حمله مي بردند و در هر يورش در پي ويرانگري خود ، جمعي را به اسارت مي گرفتند كه حضور صنعتگران و هنرمندان مانايي در ميان آنان، غنيمتي گرانبها براي آشوريان به شمار مي رفت. آنان از وجود اين اسرا در كار رونق شهرهاي آشور ، به ويژه نينوا بهره مي جستند . ميان مانايي ها و اورارتوها نيز با وجود پيوندهاي بسيار نزديك فرهنگي ، بر سر گسترش منطقه نفوذ سياسي درگيريهايي وجود داشت .
مانايي ها ، هم از نظر اقتصادي ، هم از نظر آفرينش آثار هنري ، صاحب توان و رشد فرهنگي والايي بودند . به همين دليل ، در زمان ايجاد حكومت قدرتمند ماد ، سرزمين مانا به اعتباري قلب و مهمترين كانون فرهنگ و تمدن امپراتوري را در بر گرفت .
مسلماً ماناي پيشين ، مركز اقتصادي و فرهنگي حكومت ماد بود . اين ناحيه از ديگر نواحي ماد از لحاظ اقتصادي پررونق تر بود و در آن ، آبادترين كشتزارها و بيشه ها وجود داشت .
مبناي اقتصاد مانا را دامپروري و گله داري تشكيل مي داد . مانايي ها در خلق آثار هنري ، در زمينه معماري و فلزكاري وسفالگري و به ويژه آثار تزيين طلا و آجرهاي نقش دار ، از اعتبار و هنروالايي برخوردار بودند . تاكنون ، در سه محل با انجام كاوشهاي باستان شناسي آثار با ارزشي كه به نام مانايي شهرت دارد به دست آمده است . اين سه محل ، عبارت اند از : زيويه ، حسنلو وقلايچي . قلعه زيويه در 54 كيلومتري جنوب شرقي سقز و در شمال روستايي به همين نام ، حسنلو در 9 كيلومتري شمال شرقي نقده و 12 كيلومتري جنوب غربي درياچه اوروميه و قلايچي در حومه بوكان واقع شده اند.
آثار هنري پرارزش و مشهور به دست آمده در زيويه و حسنلو ، از نظر نشان دادن پيشرفتهاي خيره كننده فرهنگ و تمدن فلات ايران در هزاره اول ق.م. داراي اهميتي بنيادين هستند . كاوشهاي انجام شده چند سال اخير در قلايچي و به دست آمدن بنايي كه به احتمال نيايشگاه مردم منطقه بوده است ، از نظر بيان ارزشهاي هنر معماري ، از جمله كاربرد آجرهاي نقش دار گوناگون، حكايت از تواناييهاي آفرينش هنري ساكنان بخش غربي ايران در هزاره اول ق.م. دارد. در حقيقت ، اين شيوه را از تمدن كهن تري در فلات، ( ايلاميان ) به ارث برده و آن را به اوج شكوفايي رسانده بودند .
دولت مانا دردهه نخست سده هفتم ق.م. جزئي از دولت بزرگ ماد به شمار مي رفت . دو گروه ديگر يعني سكاها و سيمري ها از نظر نژادي و زباني ، با مادها از يك بن و ريشه بودند . در حال حاضر با توجه به اطلاعات كمي كه در دست داريم ، غير ممكن است بتوانيم مادي ها را از سكايي ها و سيمري ها جدا نماييم . زيرا فرهنگ و تمدن اين اقوام كاملا" به هم بستگي داشته است . اين عقيده را هر تسفلد پس از مطالعه نقوش برجسته تخت جمشيد اظهار كرد و از آن دفاع نموده ، ولي امروزه ما با كمال اطمينان مي توانيم آن را بيان كنيم .
» ادامه مطلب

لباس ایرانیان باستان و نبرد ترموبیل

لباس ایرانیان باستان و نبرد ترموبیل
بطور كلي لباس ایرانیان باستان عبارت بود از يك بالا پوش شبيه شنل و يك دامن پرچين ، كه بالا پوش و دامن در محل كمر داراي يك كمربند چرمي بوده است. بالا پوش پوششي مانند شنل بوده است در بعضي جلوي آن باز و در بعضي بسته بوده است. بلندي بالا پوش به اندازه بالا تنه است.در قسمت كمر به شكل ليفه تمام چينهاي پشت بالا پوش جلو باز روي چال گردن بوسيله دكمه‌اي به هم وصل مي شود. دامن ایرانیان بر دو نوع است: نوع اول يك راسته چين و دومي داراي دوراسته چين.
ایرانیان لباس خودرا ازپارچه هاي نقش و نگاردار با رنگهاي گيرا و پرشكوه تهيه مي‌كرده‌اند. كلاه ایرانی از جنس نَمد بوده است.(مگر كلاه هاي جنگي كه از آهن و مُفرُغ ساخته مي شده است.)
داریوش بزرگ پس از 36 سال سلطنت در دی ماه 486 پیش از مبلاد درگذشت و جایش را به پسر 35 ساله‌اش خشایارشا یا خشیارشا (خشئی ارشه) داد که مادرش آتوسا ، دختر کوروش بزرگ بود. خشایارشا شاهزاده‌ای تحصیل‌کرده ، خوش‌اندام و زیباروی بود. ابهتی که کوروش و داریوش برای دستگاه سلطنت ایران به وجود آورده بودند ، خشایارشا را نیز در نظر ایرانیان و اقوام زیر سلطه در همان شکوه کوروش و داریوش قرار داد.
دوران داریوش و خشایارشا ، دوران آغازین شکوفایی تمدن یونان بود و یونانیان نیز می‌رفتند که جایگاه خودشان را در تمدن جهانی مشخص سازند. شماری از نویسندگان یونانی در دهه‌های بعد از داریوش و خشایارشا در جستجوی راهی برای ایجاد یک هویت ویژه برای اقوام یونانی داستان‌های حماسی مقاومت یونان در برابر ایران عهد داریوش و خشایارشا را ساختند و نشر دادند ، این نوشته‌ها بعدها برای یونانیان ماند تا گواه عظمتی برای آتن و و یونان آن روزگار باشد و یونانیان و غربیان بتوانند بگویند که اگر ایران «بوده است» ، ما هم «بوده ایم».
داستان‌هایی که یونانیان آن زمان درباره بودن خودشان ساختند ، هر چه بود ، شنیدنش برای یونانی‌ها دلکش بود. نویسندگان غربی نیز که مثل یونانیان آن روزگاران علاقه دارند ، که یونان را محور تمدن بشری معرفی کنند ، این داستان‌ها را با شاخ و بال بسیار زیادی در کتاب‌های تاریخی می نویسند و برای اثبات آنها دلیل و شاهد عقلی می‌تراشند.
نکته جالبی که در بسیاری از نوشته‌های این مورخان غربی به چشم می‌خورد این است که گویا با استواری آتن در برابر ایران تمدن غربی نجات یافت. مانند اینکه دولت دولت هخامنشی با تمدن بشری در ستیز بود و چون نتوانست با آتن کاری بکند ، تمدن آتنی از تخریب رهید تا برای بشریت باقی بماند. و از این جالبتر آنکه می‌بینیم عموم مورخین غربی قرن ما دولت هخامنشی را می‌ستایند و اعتراف دارند که دولت ایران از تمدن بشری پاسداری کرد و فرهنگ خاورمیانه‌ای در دوران هخامنشی متحول گردید و به اوج ارتقا رسید ، ولی وقتی به یاد یونان می‌افتند به یکباره سخنانشان عوض می‌شود. این دولت پاسدار تمدن بشری ، چه خطری برای تمدن یونانی داشت ، موضوعی است که باید از این خودشیفتگان پرسید و پاسخش را نزد خود آنها یافت.
در سال 480 پیش از میلاد ، خشایارشا به یونان لشکر کشید ، داستان لشکرکشی خشایارشا را داستان‌پردازان یونانی چنان پرداخته‌اند که گویا خشایارشا تمام آسیا را بر ضد شهر آتن بسیج کرده بوده است. هرودوت برای انکه بنمایاند که آتن خیلی اهمیت و ابهت داسته ، این داستان را در کتاب هفتم تاریخش به تفصیل شگفت‌آور و دل‌انگیزی به رشته نتحریر درآورده است. او بندهای 305 و 310 کتابش را به آمار سپاهیان ایران اختصاص داده و می‌نویسد که شمار ناوهای خشایارشا در این جنگ افزون بر 5200 فروند بوده و افراد نیروی دریایی‌اش از 517 هزار نفر بیشتر بودند ، کل تعداد جنگندگان خشایارشا از نیروی زمینی و دریایی که در داستان دلکش هرودوت به جنگ آتن بسیج شده بودند بالغ بر 2 میلیون و 317 هزار نفر بود ، که یک میلیون و هفتصد هزار نفرشان افراد پیاده‌نظام بودند.
هرودوت آنقدر در فکر بزرگ جلوه دادن لشکرکشی خشایارشا و اهمیت تراشیدن برای نیروی آتن بوده که با وجود آنکه مردی با تجربه و دقیق بوده ، فراموش کرده بوده که فکر کند چنین انبوهی از انسان‌ها چگونه قادر بوده خواربار مورد نیازش را در سرزمین کوچکی چون کرانه‌های دریای ایژه و غرب آسیای صغیر تأمین کند.
نبرد ترموپیل و تصرف آتن
به ابتکار خشایارشا پلی از قایق بر روی بغاز داردانل ساختند که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن عبور کرده و وارد خاک یونان شود. در ابتدا خشایارشاه با پادشاه کارتاژ(Carthage)صلح کرد تا وی یونانیان را همراهی نکند. علاوه بر این، تعداد زیادی از یونانیان به ارتش خشایارشاه پیوستند از جمله مردم منطقه تسالی(Thessaly) اما در همین هنگام طوفانی سهمگین وزید و به کشتی‌های ایران خسارت وارد کرد. سرانجام در دریای آرتمزیوم(Artemisium) بین کشتی‌های دو سپاه جنگ درگرفت و یونان شکست خوردند. نبرد دیگر در تنگه ترموپیل(Thermopylae) در گرفت که به علت تنگی جا نیروی ایران با مقاومت آتنی‌ها و اسپارتی‌ها که برای نخستین بار باهم متحد شده بودند مواجه شد. سرانجام یک یونانی به ایرانیان که در آستانه شکست بودند راهی را معرفی کرد که به پشت تنگه می‌رفت. یونانیان با آگاهی از این خیانت گریختند و فقط لئونیداس(Leonidas)(حاکم اسپارت) بهمراه سیصد اسپارتی برجای ماندند و همگی کشته شدند. سپاه ایران بعد از این جنگ آتن را به تصرف درآورد و کاخ آکروپولیس در زمان جنگ نابود شد ولی معبد آکروپولیس و خانه های شهر به دستور خشایارشاه به سربازانش سالم ماند
» ادامه مطلب

معرفی تاریخ تمدن ویل دورانت

معرفی تاریخ تمدن ویل دورانت

جهات تالیف

ویل دورانت هدف خود را از تالیغ دوره تاریخ تمدن چنین بیان میکند:تاریخی پیرامون تمدن بنویسم با حداقل جا حداکثر مطالب را درباره سهم نبوغ و کار مردان بزرگ بر میراث فرهنگی بشر بیان کنم.ودر جایی دیگر چنین میگوید:در این کتاب قصد ما آن است که به اختصار هر چه بیشتر معلوم داریم که نبوغ وکوشش بشری در ساختن میراث فرهنگی ما تاچه حد موثر بوده است.

محتویات کتاب:

جلد اول از این تاریخ تمدن با عنوان میراث شرقی ما که خود کتابی مستقل و کامل است به نگارش در آمد.این کتاب اول به پیدایش تمدن میپردازد بعد با نگاهی تفصیلی غنی و جذاب شرح رشته حوادث پرشوروپیچیده ای را که بر خاور نزدیک هند وهمسایگانش وخاور دور رفته است به عهده میگیرد.

جلد دوم: در پنج بخش به نامهای" پیش درآمد اژه ای" "تکامل یونان" "عصرطلایی" "انحطاط تمدن یونان" "تجزیه یونان" نوشته شده است.این کتاب همچون نمایشی عظیم نقطه اوج خود را در آتن قرن پنجم میابد وتصویرویل دورانت از شهر پریکلس شاهکاری است در تالیف که در 200صفحه نکات والا و ارجمندیهایی ابدی دوره ای را گنجانده است که بسیاری شکوفاترین دوران تاریخ نامگذاریش کرده اند.

جلد سوم :قیصر ومسیح ؛ که در پنج بخش به نامهای 1جمهوری 2انقلاب 3امارت 4امپراطوری 5شباب مسیحیت نوشته شده است.در این جلد ماجرای باشکوه پیدایش روم ورسیدن ای شهرک سر راهی به سروری جهان را باز میگوید.همچنین از دستاوردهای رم در طی دوقرن امنبت وآرامش از کریمه تا جبل طارق واز فرات تا دیوار هادریانوس از گسترش تمدن کلاسیک آن در سرتاسر جهان مدیترانه ای و اروپای باختری و…سخن میگوید.

جلد چهارم :عصر ایمان ؛ در پنج بخش به نامهای :1اوج اعتلای بیزانس 2 تمدن اسلامی 3تمدن یهودی 4عصر ظلمت 5اوج مسیحیت نوشته شده است.این کتاب دستاوردهای قرون وسطایی واهمیت امروزین حیات وفرهنگ مسیحی اسلامی ویهودی را از زمان قسطنتین تا زمان دانته یعنی از 325تا 1300میلادی شرح میدهد.این کتاب در بر گیرنده سرگذشت پر ماجرای آگوستینوس قدیس هیپاتیا محمد(ص) هارون الرشید عمرخیام شارلمانی ویلیام فاتح صلاح الدین وبسیاری از افراد دیگر در چشم اندازی کامل از کل تاریخ است

جلد پنجم :رنسانس؛ که در 6بخش به نامهای :1پیش درآمد 2رنسانس فلورانس 3شکوه ایتالیا 4رنسانس رومی 5تبه روزی ایتالیا 6موخره طرح ریزی و آماده ونوشته وباز نویسی شده است.در این جلد ویل دورانت با ترسیم واپسین تابشهای غروب فلورانس ونیز پس از غارت وحشتناک رم در1527 به اوجی حزین میرسد.اما ویل دورانت نشان میدهد که چگونه حتی زوال رنسانس هم با وجود شخصیتهایی چون تیسین آرتینو ورونزه بنونوتوچلینی وبه اصطلاح حیات دوباره میکالنژغنی و پربار بوده است.

جلد ششم:اصلاح دینی؛ که در پنج بخش به نامهای :1 از ویکلیف تا لوتر 2 انقلاب دینی 3 بیگانگان بر دروازه 4 پشت صحنه 5اصلاحات کاتولیکی گرد آوری ونوشته شده است.در این جلد از مجموعه تاریخ تمدن به ارزیابی انسانها اندیشه ها باورها تضادهای جهان آشوب عصر اصلاح دینی میپردازد.این جلد در عین آنکه مطالعه ای است مستقل و کامل در مورد اصلاح دینی که شاید مهمترین واقعه در تاریخ عصر جدید باشد در عین حال ادامه منطقی جلد های پیشین مجموعه عظیم تاریخ تمدن است.

جلد هفتم :آغازعصرخرد؛ در این جلد که کار مشترک ویل دورانت وهمسرش آریل است ادامه مطالب قبل است. این جلد یک قرن طوفانی مملو ا زستیزه های مذهبی وپیشرفت علمی را از به تخت نشستن الیزابت اول در انگلستان در سال 1558 تا مرگ دکارت در1650در بر میگیرد –قرنی که نام چهره های برجسته ای چون بیکن شکسپیر رامبران زینتش میدهد .این کتاب در سه بخش به نامهای :1وجد انگلستان 2 ایتالیا در مبارزه بر سر قدرت 3 آزمایش خرد جمع آوری ونوشته شده است.

جلد هشتم :عصر لویی چهاردهم ؛در پنج بخش به نامهای 1 اعتلای فرانسه 2 انگلستان 3 پیرامون 4 بلند پروازی هایی در عرصه اندیشه 5 فرانسه در برابر اروپا نوشته شده است.این کتاب آنچه را در سالهای 1648-1715 رخ داده است را نشان میدهد.در پایان این جلد نویسندگان خود را حریصانه به دست موضوع دلخواهشان یعنی فلسفه میسپرند ویک فصل تمام را با عشق و علاقه ای خاص به اسپینوزا اختصاص میدهند

جلد نهم :عصر ولتر که در پنج بخش به نامهای 1)انگلستان2)فرانسه3)اروپای مرکزی4)پیشرفت دانش و5)حمله به مسیحیت،جمع آوری شده است.این کتاب با شرح دوران جوانی ولتر آغاز میشود وآنگاه به دوره نیابت سلطنت در فرانسه می پردازد. فصول پایانی کتاب گزارشی است از حمله ی فیلسوفان فرانسوی بر مسیحیت:الحاد و کمونیسم کشیش ملیه ماترالیسم لامتری و مبارزه ولتر و همدستانش برای «در هم شکستن آن رسوا»،مبارزه ای که پیروزی خود را در سقوط یسوعیان و «عقب نشینی مذهب» در دهه های پیش از انقلاب یافت.

جلد دهم : که در هفت بخش اصلی به نامهای:1)پیش درآمد2)فرانسه قبل از طوفان3)جنوب کاتولیک4)اسلام و شرق اسلاوی5)شمال پروتستان6)انگلستان جانسون و7)سقوط فرانسه ی فئودال،نوشته شده است.این جلد به نام «روسو و انقلاب»میباشد که ضمن گزارشی از اروپای در حال غلیان وجوشش،ژاک ژان روسو،فیلسوف عصیانگر را مرکز توجه خحود قرار میدهد. در این کتاب بار دیگر مبارزه ی کهن یهودیان را برای حفظ موجودیت و موقعیت خود از نزدیک لمس می کنیم وبا رنجهای جمهوریهایی چون سوئیس،هلند،دانمارک وسوئد آشنا می شویم.

جلد یازدهم: این جلد که به نام عصر ناپلئون نامگذاری شده است در پنج بخش به نامهای:1)انقلاب فرانسه2)اعتلای ناپلئون3)بریتانیا4)پادشاهان در گیر ودار ستیز و5)پایان نوشته شده است.دراین جلد مطالبی چون زمینه های انقلب ،زندگی در دوره انقلاب،فرانسه در عصر ناپلئون ،علم وفلسفه وهنر در عصر ناپلئون و...وجود دارد. این کتاب جلد یازدهم وپایانی مجموعه ی تاریخی تاریخ تمدن است که در عین حال هم یک شاهکار و اثر کلاسیک به یاد ماندنی و هم در عین اینکه اطلاعات جامعی میدهد،چنان گیرا وخواندنی است که میتوان آنرا یک نفس تا پایان خواند.***

ترجمه ها: متن انگلیسی مجموعه تاریخ تمدن ویل دورانت یازده مجلد بزرگ است که قبل ازانقلاب اسلامی توسط موسسه ی فرانکلین ده جلد اول آن ترجمه شد .پس از انقلاب سازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی جانشین موسسهی فرانکلین سابق شدوآنرا ترجمه وچاپ شایسته ویراسته ای از تمامی این مجموعه عرضه کند .ده جلد اول این کتاب توسط 18مترجم مختلف به فارسی ترجمه شد وطی22سال (1337-1359)در 27 مجلد کوچک وبزرگ به چاپ وتجدید چاپ رسیده بود.

تحقیق از آقای محمد قربانی
» ادامه مطلب

متن کامل استوانه کوروش بزرگ

متن کامل استوانه کوروش بزرگ

منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه
چهارگوشه جهان

من برده داری را برانداختم، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که همه
مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان داد م که هیچ کس
اهالی شهر را از هستی ساقط نكند

فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند . همه خدایان این
نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده
بودند به جایگاه های خود برگرداندم، خانه های ویران آنان را آباد کردم

متن کامل منشور کورش هخامنشی
... .١
٢. ... همه جهان.
٣. ... .مرد ناشایستی (بنام نبونید) به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
٤. ... .او آیین های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
٥. معبدی به تقلید از نیایشگاه ازگیلابرای شهر اورو دیگر شهرها
ساخت.
٦. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود... هر روز کارهایی
ناپسند می کرد، خشونت و بدکرداری.
٧. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت، او با مقررات نامناسب در زندگی مردم
دخالت می کرد، اندوه و غم را در شهرها پراکند . او از پرستش مردوك
خدای بزرگ روی برگرداند.
٨. او مردم را به سختی معاش دچار کرد، هر روز به شیوه ای ساکنان شهر را آزار
می داد، او با کارهای خشن خود مردم را نابود می کرد... همه مردم را.
از ناله و دادخواهی مردم، انلیل.٩
خدای بزرگ (= مردوك) ناراحت شد ... دیگر
ایزدان آن سرزمین را ترك کرده بودند (منظور آبادانی و فراوانی و آرامش).
١٠ . مردم ا ز خدای بزرگ می خواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و
کاشانه اشان رو به ویرانی می رفت، توجه کند . مردوك خدای بزرگ اراده کرد تا
ایزدان به بابل بازگردند.
11. ساکنان سرزمین سومرو اکد مانند مردگان شده بودند .
مردوك به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
١٢ . مردوك به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جست وجو پرداخت،
به جست وجوی شاهی خوب که او را یاری دهد . آنگاه او نام کورش پادشاه آنشان
را برخواند، از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
. ١٣ . او تمام سرزمین گوتی و همه مردمان ماد را به فرمانبرداری کورش درآورد
کورش با هر سیاه سر (منظور همه انسان ها) دادگرانه رفتار کرد.
١٤ . کورش با راستی و عدالت آشور را اداره می کرد . مردوك خدای بزرگ با شادی از
کردار نیك و اندیشه نیك این پشتیبان مردم خرسند بود.
١٥ . بنابر این او کورش را بر انگیخت تا راه با بل را در پیش گیرد، در حالی که خودش
همچون یاوری راستین دوشادوش او گام بر می داشت.
١٦ . لشكر پرشمار او که همچون آب رودخانه شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ
افزارها در کنار او ره می سپردند.
١٧ . مردوك مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود . او بابل
را از هر بلایی ایمن داشت. او نبونیدشاه را به دست کورش سپرد.
١٨ . مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اکد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را
پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره های درخشان او را بوسیدند.
١٩ . مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و
به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
٢٠ . منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه
چهارگوشه جهان.
٢١ . پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه آنشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه آنشان، نبیره
چیش پیش، شاه بزرگ، شاه آنشان.
٢٢ . از دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را بل (خدا) و نبو
گرامی می دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که بدون جنگ و پیكار وارد بابل شدم؛
٢٣ . همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند . در بارگ اه پادشاهان بابل بر تخت
شهریاری نشستم . مردوك دل های پاك مردم بابل را متوجه من کرد ، زیرا من او را
ارجمند و گرامی داشتم.
٢٤ . ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد . نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و
این سرزمین وارد آید.
٢٥ . وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تكان داد ... من برای صلح کوشیدم .
نبونید مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شان آنان نبود.
٢٦ . من برده داری را برانداختم، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که همه
مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان داد م که هیچ کس
اهالی شهر را از هستی ساقط نكند، مردوك از کردار نیك من خشنود شد.
٢٧ . او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه
سپاهیان من ،
٢٨ . برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام
بلندش را ستودیم. به فرمان مردوك همه شاهان براورنگ پادشاهی نشسته اند.
٢٩ . همه پادشاهان سرزمین ها ی جهان، از دریای بالا تا دریای پایین (دریای مدیترانه تا
، خلیج فارس )، همه مردم سرزمین های دور دست، همه پادشاهان آموری
همه چادرنشینان.
٣٠ . مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا آشور و شوش.
من شهرهای آگاده متورنو ،زمبان، اشنونا،دیر31.
سرزمین گوتیان و همچنین شهرهای آن سوی دجله که ویران ، ،
شده بود را از نو ساختم.
٣٢ . فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند . همه خدایان این
نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده
بودند به جایگاه های خود برگرداندم، خانه های ویران آنان را آباد کردم.
٣٣ . همچنین پیكره خدایان سومر و اکد را آکه نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل
آورده بود، به خشنودی مردوك به شادی و خرمی،
٣٤ . به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم، باشد که دل ها شاد گردد . بشود که خدایانی که
آنان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم،
٣٥ . هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند . بشود که سخنان
پربرکت و نیكخواهانه برایم بیابند، بشود که آنا ن به خدای من مردوك بگویند :
کورش شاه، پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه.
٣٦ . بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه را گرامی داشتند و من برای
همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم.
. ... .٣٧
٣٨ . ... .باروی بزرگ شهر بابل را استوار گردانیدم...
٣٩ . ... .دیوار آجری خندق شهر را،
٤٠ . که هیچیك از شاهان پیشین با بردگان به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند ،
٤١ . ... به سرانجام رسانیدم.
٤٢ . دروازه هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر و روآشی از مفرغ...
» ادامه مطلب

ماجرای هزار سرباز هخامنشی کشف شده در مصر

ماجرای هزار سرباز هخامنشی کشف شده در مصر

هرچند نخستین‌بار نبود که خبر کشف ارتش گمشده کمبوجیه در مصر و لیبی به‌گوش می‌رسد اما خبر این بار برخلاف دو بار گذشته به‌سرعت از سوی خبرگزاری‌های رسمی و روزنامه‌های سراسری کشور با استقبال روبه‌رو شد. همچنین خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های معتبر جهانی هم واکنش‌های متفاوتی به‌پیدایش ۵۰ هزار سرباز هخامنشی در مصر نشان دادند.
به نوشته «تهران امروز»، مساله تا جایی پیش رفت که «حمید بقایی» رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری از رئیس‌جمهور خواست تا اجازه اعزام باستان‌شناسان ایرانی را در قالب یک تیم باستان‌شناسی بین‌المللی به‌کشور مصر بدهد که با موافقت او روبه‌رو شد اما به‌یکباره زاهی حواس، دبیرکل شورای‌عالی آثار باستانی مصر اطلاعیه مطبوعاتی صادر کرد و ماجرای کشف بقایای ارتش کمبوجیه را از اساس تکذیب کرد. این‌بار هم مطبوعات ایران بدون کوچک‌ترین تردیدی واکنش نشان دادند تا ارتش کمبوجیه دوباره در صحرای مصر گم شود.

دوقلوهای افسانه‌ای
در زمانی که بسیاری از محوطه‌های تاریخی کشور در سکوت خبری به‌سر می‌بردند، دو برادر ایتالیایی به‌نام آنجلو و آلفردو کستیگلیونی که به‌خاطر کشف مشهور خود در ۲۰ سال پیش در شهر تاریخی مصر، «شهر طلا»، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند، ادعا کردند که گمشدگان ایرانیان در دو هزار سال پیش را پیدا کردند. فیلمی از آنها در فستیوال «روورتو» نشان داده شده که بیانگر تحقیق ۱۳ ساله و همچنین پنج سال اعزام هیات باستان‌شناسی به‌این منطقه بود.براساس این فیلم، آنها در سال ۱۹۹۶ شروع به‌این فعالیت کردند. هیات باستان‌شناسی در کاوش‌های خود آهن‌آلاتی را در نزدیکی «سیوا» پیدا کردند. کاوش ادامه می‌یابد و آنها به‌اجساد و استخوان‌های انسانی در یک گودال می‌رسند. آنها به‌این نتیجه می‌رسند که این گودال یک پناهگاه بود در برابر توفان‌های شن. کاوش‌ها آنها را به ‌تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان می‌رساند. آنها همچنین حدود یک چهارم مایل دورتر از پناهگاه تیم باستان‌شناسی یک بازوبند نقره‌ای، گوش‌آویز و چندین حلقه که شبیه تکه‌های گردنبند بوده‌اند پیدا می‌کنند. تجزیه و تحلیل گوشواره‌ها آنها را به‌این نتیجه می‌رساند که این اشیا متعلق به‌دوران هخامنشی هستند. آنها همچنین گورهای دسته جمعی با هزاران استخوان سفید پیدا کرده‌اند و می‌گویند که بقایای لشکر «کامبیز» – کمبوجیه- نیز باید در این منطقه موجود باشد.

دوقلوهای ناقلا
زاهی حواس، دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر اما به‌یکباره همه چیز را کتمان کرد. البته نه دریک کنفرانس مطبوعاتی بلکه در یک وب سایت. او می‌نویسد: «‌آنچه در روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و اخبار تلویزیون از کشف بقایای ارتش کمبوجیه از قول برادران دوقلو گفته شده، بی‌اساس و گمراه‌کننده است. آن برادران هیچ ماموریتی در منطقه نداشته‌ و مجوزی نیز برای اینکار نداشته‌اند.»
اما سربازانی که این دو برادر از کشف آنها خبر داده‌اند براساس متون تاریخی در ۵۲۵ سال پیش از میلاد مسیح بر اثر گرفتار شدن در توفان شن، زنده در زیر لایه‌های شن صحرا مدفون شده بودند. این سربازان بعد از هفت روز راهپیمایی در بیابان به‌ منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود. پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت. هرچند این قصه از سوی بسیاری به‌عنوان افسانه تعبیر می‌شود اما هرودت در تاریخ خود به‌بادهای شدیدی اشاره می‌کند که همزمان با حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن گرفت و گردبادها و توفان‌های شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را در بر گرفت. از سوی دیگر، خبر کشف اجساد ۵۰ هزار سرباز هخامنشی از مصر به‌ایران رسید و دوباره تکذیب شد هیچ‌کس سراغی از باستان‌شناسان نگرفت.

مصر ۳۰۰ سال در سیطره ایران
شهریار عدل، باستان‌شناس نام‌آشنای ایران که به‌تازگی از کاوش علمی در ترکمنستان بازگشته به‌تهران‌امروز می‌گوید: شکی وجود ندارد که کمبوجیه لشکرکشی کرده و‌مصر را به‌تسخیر خود درآورده‌است. در این مسیر که چهارهزار کیلومتر بوده است قطعا سربازانی از بین رفته‌اند. بنابراین پیدا شدن اجساد آنها کاملا طبیعی است. اما عدل روی یک مساله‌ای تاکید می‌کند که همگان باید به‌آن توجه کنند. البته او اعتقاد دارد که آنچه دو برادر دوقلوی ایتالیایی روی آن انگشت گذاشتند همان ارتش کمبوجیه است. عدل می‌گوید: باید این مساله بررسی شود آنچه که باستان‌شناسان ایتالیایی می‌گویند واقعا متعلق به‌حمله کمبوجیه به‌مصر است یا خیر. او البته تنها خبر این کشف را شنیده و عکس‌های آن را ندیده است اما می‌گوید: ما الان می‌دانیم که سرنیزه‌های دوره هخامنشی به‌ چه شکلی بوده است. بنابراین این مساله می‌تواند ما را به‌درست یا غلط بودن آنچه این دو باستان‌شناس می‌گویند، برساند.
عدل هم از نحوه خبررسانی این کشف راضی نیست. او هم کمی مظنون است. می‌گوید: «مجموعه داده‌ها باید بررسی شود و پایه علمی داشته باشد. آنچه از نگاه او و سایر باستان‌شناسان واضح و غیرقابل‌انکار است، این است که مصر از زمان کمبوجیه تا داریوش سوم جزئی از شاهنشاهی ایران بوده است. او به‌وجود آثار بازمانده از این تاریخ در کنار رود نیل و دریای سرخ اشاره می‌کند و می‌گوید طبیعا ایران باید با داشتن ارتشی بزرگ و مجهز مصر را بخشی از سرزمین خود کرده باشد. اما او اعتقاد دارد، این موضوع که این ارتش همان ارتش کمبوجیه باشد نیاز به ‌بررسی دارد.
عدل گم‌شدن بخشی از ارتش کمبوجیه را استیلای ۳۰۰ ساله ایران برمصر در توفان شن اتفاقی عادی می‌داند.
سوال آخر
حاشیه پیرامون لشکر کمبوجیه به‌جدال بین باستان‌شناسان مصری ختم نشد. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پس از این جدال بین برادران «کستیگلیونی» و «زهی حواس» مجبور به‌واکنش شد. مساله‌ای که سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری روی آن انگشت گذاشت، احتمال فشارهای سیاسی وارده از سوی دولت مصر به‌باستان‌شناسان برای تکذیب خبری است که واکنش‌های متفاوتی از سوی پژوهشگران کشورهای مختلف را در پی داشت. احتمالی که در میان افکارعمومی و آشنایان به‌حوزه‌های تاریخی و سیاسی هم قوت گرفت و دور از ذهن نیست با توجه به‌روابط ایران و مصر و رقابت‌های فرهنگی چنین فشاری به‌تیم باستان‌شناسی وارد شود. آن هم زمانی که مدت‌هاست کشورهای عربی از خواب قیلوله ما سود می‌برند وتلاش می‌کنند تا علاوه بر خلیج فارس، مشاهیر ایرانی را هم به‌اسم خودشان مصادره کنند.
به‌هرحال آنچه مسلم است در مصر کتیبه‌ای از داریوش هخامنشی وجود دارد که درباره حفر کانال سوئز و فتح مصر در مقاطعی از تاریخ باستان داد سخن داده است. بنابراین حضور ارتش ایرانیان در آن دوره تاریخی غیرقابل انکار است. برخی از روزنامه‌‌ها همچنان که بدون گفت‌و‌گو با باستان‌شناسان به‌درج خبر پرداختند بدون کوچک‌ترین تردیدی خبر کذب بودن آن را هم درج کردند. اما سوال اینجاست خبرنگارانی که نزدیک به‌ یک‌دهه گذشته در حوزه میراث فرهنگی کشور تربیت شده و قدرتی دوباره‌ به‌سازمان میراث فرهنگی بخشیده بودند، در این ماجرا کجا بودند؟ چرا سازمان میراث فرهنگی به‌جای دادن اطلاعیه و تکذیب و تردید هیچ‌گاه از خبرنگاران شناخته‌شده این حوزه و باستان‌شناسان به‌نام کشور دعوت نکرد تا در یک کنفرانس مطبوعاتی، این مساله را به ‌چالش بکشانند.
چرا یک برنامه‌تلویزیونی با حضور باستان‌شناسان نام‌آشنای کشور ترتیب نداد تا بتواند از زدن گره روی گره‌های گذشته جلوگیری کند. حتی اگر نتیجه نشان می‌دهد که ارتش کشف شده، کوچک‌ترین ارتباطی با کمبوجیه و خاندان هخامنشی نداشت آیا از ارزش تاریخی ایران که روزگاری مصر را در سیطره خود داشته، کاسته می‌شد یا آنقدر باید به‌حواشی این مساله پرداخته می‌شد تا اصل ماجرا به‌فراموشی سپرده شود؟ سوال آخر اینکه چرا در مسائل علمی و باستان‌شناسی به‌جای پاسخگو بودن باستان‌شناسان، روابط‌عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پاسخگوست؟ چرا باب گفت‌وگو بین متخصصان باز نمی‌شود تا ارتش‌های تاریخی ایران در توفان شن حواشی اتفاق‌های علمی گم نشوند.
خبر گزاری فارسی در تاریخ ۸:۳۰ نوشت :
حسن محسنی، سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی فارس اظهار داشت: رئیس جمهوری درباره تعیین تکلیف وضعیت ۵۰ هزار سرباز هخامنشی که در مصر شناسایی شده‌اند، وزارت امور خارجه و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را مکلف کرده است که در همین راستا جلسه‌ای در هفته جاری با حضور معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، نماینده دفتر حافظ منافع مصر در ایران، نماینده وزیر امور خارجه، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی، معاون حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی و تعدادی از کارشناسان مرتبط برگزار می‌شود.
وی در ادامه گفت: در این جلسه مذاکراتی بین طرفین انجام می‌شود که عمده مباحث حول دو محور است، نخست اینکه میزان اهمیت شناسایی ۵۰ هزار سرباز هخامنشی در مصر از لحاظ دانش علمی که اضافه خواهد کرد و دوم اینکه راهکارهای پیشنهادی ایران برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این آثار ایرانی در این جلسه مطرح می‌شود.
سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری یکی از پیشنهادات ایران را که در این جلسه درباره آن تصمیم‌گیری خواهد شد اقدام برای اعزام هیئت باستان‌شناسی ایران به مصر اعلام کرد.
به گفته محسنی در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری حتی اعضای هیئت باستان‌شناسی که احتمالاً به مصر اعزام خواهند شد را نیز تعیین کرده است و آمادگی کامل برای بررسی‌های بیشتر درباره این ۵۰ هزار سرباز را دارد.
وی در ادامه اظهار داشت: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رایزنی‌هایی را نیز با دو باستان‌شناس ایتالیایی که این ۵۰ هزار سرباز هخامنشی را شناسایی کرده‌اند آغاز کرده است تا اطلاعات این افراد یا با حضور آن‌ها در ایران به کشورمان منتقل شود یا اینکه تیم باستان‌شناسی که از ایران به مصر اعزام می‌شود آن‌ها اطلاعات خود را در اختیار تیم ایرانی قرار دهند.
سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تصریح کرد: در جلسه‌ای که این هفته برگزار خواهد شد درباره نحوه تعامل ایران و مصر برای سرنوشت ۵۰ هزار سرباز هخامنشی، تصمیم‌گیری نهایی می‌شود.
محسنی افزود: در مرحله‌ انعقاد تفاهم طرفین ایرانی و مصری، خبرنگاران رسانه‌های داخلی و خارجی نیز حضور خواهند داشت.
به گزارش فارس، طی هفته اخیر حمید بقایی، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در نامه‌ای به رئیس جمهور اعلام کرد: “طی روزهای اخیر بخشی از آثار “ارتش افسانه‌ای باستانی منتسب به کمبوجیه در کشور مصر ” توسط دو باستان‌شناس ایتالیایی به دست آمد.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در اجرای یکی از مأموریت‌های اصلی خود که حفظ،‌ احیاء‌ و ثبت آثار و معرفی دستاوردهای عظیم تمدن بزرگ ایرانی- اسلامی در راستای ” توسعه پایدار مبتنی بر دانایی “، کشور عزیزمان است و به منظور تنویر افکار عمومی و بهره‌برداری از فرصت پیش آمده برای ارتقای فعالیت‌های باستان‌شناسی ایران اسلامی پیشنهاد می‌شود:
۱- با دستور حضرتعالی، وزارت امور خارجه طی مکاتبه با دفتر حافظ منافع کشور مصر در تهران،‌ خواستار برگزاری جلسه‌ای مشترک با مسئولان وزارت امور خارجه، نماینده تام‌الاختیار کشور مذکور و نماینده این سازمان نکات و مسائل مرتبط با این موضوع را از نقطه نظر سیاسی و دیپلماتیک بررسی کنند.
۲- با توجه به اهمیت موضوع در سطح بین‌المللی، سازمان متبوع پیشنهاد انجام کاوش باستان‌شناسی در قالب یک گروه متخصص را ارائه می‌کند تا با بررسی علمی و تخصصی موضوع توسط پژوهشگران و باستان شناسان نسبت به انعکاس توانمندی‌های فنی و علمی میهن اسلامی در سطح بین المللی اقدام شود. ”
محمود احمدی‌نژاد نیز در پاسخ به این نامه موافقت خود را اعلام کرده و دستوراتی نیز ارائه داد که متن این نامه به شرح زیر است:
” ثبت، ضبط و معرفی میراث مادی و معنوی ایران عزیز که عظمت و شکوه ملت بزرگ ما را در صحنه جهانی به نمایش می‌گذارد تکلیف مهم و تعیین کننده‌ای است که بر عهده یکایک هموطنان و به ویژه دولت جمهوری اسلامی ایران است.
سهم ایرانیان در پایه گذاری تمدن بشری، تکوین و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی بر جهانیان آشکار است و بدیهی است این نقش آفرینی بی بدیل جز از طریق حضور مؤثر و گسترده وسیعی از جغرافیای جهان میسر نیست و عمق دانش و بلندای بینش ایرانیان چندان است که در فرآیند توسعه قلمرو و حوزه نفوذ سیاسی ، آن‌که پیش از همه درخشید و در تاریخ به یادگار ماند ادبیات خداجو، آزادی‌بخش و عدالت گستر ایرانیان است.
در موضوع کشف اخیر نیز لازم است تلاش کافی در جهت بازبینی زوایا و وقایع تاریخی آن صورت پذیرد و اطلاع رسانی مناسب به ملت ایران و عموم مردم علاقمند جهان انجام شود.
استفاده از ظرفیت‌های کارشناسی ملی در موضوع میراث فرهنگی و بهره گیری از کارشناسان جهانی و ظرفیت‌های دیپلماسی و بین المللی مورد انتظار است. ”
به گزارش فارس، این سربازان در ۵۲۵ سال پیش از میلاد مسیح بر اثر گرفتار شدن در توفان شن، زنده در زیر لایه‌های شن صحرا مدفون شده بودند.
این سربازان بعد از ۷ روز راه‌پیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم اکنون با نام “الخرقه ” شناخته می‌شود پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آن‌ها نیافت.
هرودوت در تاریخ خود به بادهای شدیدی اشاره می‌کند که همزمان با حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن گرفت و گرد بادها و توفان‌های شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را در بر گرفت.
داستان گم شدن ارتش کامبیز ـ کمبوجیه ـ اگر چه در خاطرها مفقود گشت و هیچ رد پایی از سربازان ایرانی بدست نیامد تا اغلب دانشگاهیان آن را داستانی خیالی بپندارند.
اما اکنون دو دانشمند باستان شناس ایتالیایی ادعا می‌کنند که شواهد برجسته ای یافته اند که ارتش ایران در توفان شنها دفن شده است. دو برادر ایتالیایی “آنجلو ” و “الفردو ” کستیگلیونی که به خاطر کشف مشهور خود در ۲۰ سال پیش در شهر تاریخی مصر، “شهر طلا ” ، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند ادعای جدیدی را مطرح کرده‌اند.
فیلم باستان شناسی که در فستیوال “روورتو ” نشان داده شده، بیانگر تحقیق ۱۳ ساله و همچنین ۵ سال اعزام هیئت باستان شناسی به این منطقه است.آنها در سال ۱۹۹۶ شروع به این فعالیت کردند در ضمن اعزام هیئت‌های باستان شناسی آنها آهن آلاتی را در نزدیکی “سیوا ” پیدا کردند و در حالیکه آنها برروی منطقه کار می کردند، اجساد و استخوان‌های انسان‌هایی را در یک گودال یافتند و آنها این گودال را یک پناهگاه طبیعی در نظر گرفتند آن یک صخره به طول ۱۱۴٫۸ فوت و ۵٫۹ فوت عرض و ۹٫۸ فوت عمق یافتند از این پناه‌گاهای طبیعی زیاد در صحرا یافت می شود اما این یکی در آن منطقه تنها پناهگاه بوده است و اندازه آن برای پناه بردن و در امان ماندن از توفان شن مناسب است. اما فلزیاب‌های یک باستان شناس مصری تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان پیدا کرد.
حدود یک چهارم مایل دورتر از پناهگاه تیم باستان شناسی یک بازوبند نقره‌ای پیدا کرد و همچنین گوش آویز و چندین حلقه که شبیه تکه‌های گردنبند بوده‌اند.
تجزیه و تحلیل گوشوارها بر اساس عکس‌های بدست آمده نشان می‌دهد که آنها مطمئنا به دوران هخامنشیان تعلق داشته‌اند و حلقه‌های کروی که از نقره ساخته شده‌اند و یک آویز کوچک از نقره که در پنج قرن قبل از میلاد مسیح در ترکیه بدست آمده است مشابه همین آویز است. آنها همچنین گورهای دسته جمعی با هزاران استخوان سفید پیدا کرده‌اند و می‌گویند که بقایای لشکر “کامبیز ” ـ کمبوجیه ـ نیز باید در این منطقه موجود باشد.
» ادامه مطلب

لاشیدون

لاشیدون
استان فارس، سرزمین غریبی است و بی گمان مام ایران. این خطه بیشتر با نام تخت جمشید و پاسارگاد و به طورکلی هخامنشیان عجین شده است در حالی که این استان آثار بی شمار باستانی مربوط به دوره های مختلف تاریخی را در دل خود حفظ کرده است.
علاوه بر بناهای تمدنی دوران زند و قاجار که شیراز را به شهر فاخری در زمینه میراث فرهنگی تبدیل کرده است می توان به آثار برجای مانده در شهرهایی چون اقلید،آباده و سورمق و... اشاره کرد که با آثار یگانه ای از دوران ساسانیان، جایگاه ویژه خود را می طلبد.
معلوم نیست چرا دوران ساسانیان در تاریخ ایران بعداز انقلاب مورد غفلت های فراوانی قرار گرفته است در حالی که این دوران بعد از هخامنشیان اوج دوران تمدنی ایران به شمار می رود.
نوروز امسال فرصتی شد تا از "سورمق" که به نام باستانی "سرمق" نیز شناخته شده است بازدیدی داشته باشیم. این شهر که در 250 کیلومتری شمال شیراز واقع شده آثاری از دوره ساسانیان را در خود جای داده است.
سورمق در همسایگی شهرهای آباده، اقلید، ابرکو یا ابرقو و خرم بید قرار دارد و غالب این شهرها در دوران باستان سکونتگاه زرتشتیان بوده است.
در شمال سورمق و بالاتر از روستاهای باقرآباد و دشت بیضا در بالای کوهی که در دوران ساسانیان موقعیتی استراتژیک داشته است بقایای قلعه ای نظامی به نام قلعه گبری به چشم می خورد که در اثر غارت باد و باران و جویندگان گنج در معرض نابودی کامل قرار دارد.
در دامنه همین کوه دو قبرستان و یک زیارتگاه وجود دارد که بر اساس نام و شواهدی که از آن پیداست قصه جنگی خونین را در دشت سبز زیر کوهپایه تداعی می کند. یکی از قبرستان ها به نام "شهدا" در نزدیکی آن قرار دارد که زیر زیارتگاه آن بشدت حفاری شده و هر چه بوده و نبوده به یغما رفته است. چند صدمتر دورتر قبرستان دیگری وجود دارد که "لا شهیدان "نام دارد و به گویش محلی به آن "لاشیدون "(lasheeidoon)گفته می شود که همه قبرهای آن مورد کاوش سوداگران اشیاء عتیقه قرار گرفته و چیزی در قبرها یافت نمی شود.
با توجه به وجود قبرستان که معلوم است آرمیدگان آن کشته شده اند که نام شهید و یا لا شهید بر آن نهاده اند به نظر می رسد در این محل میان سپاهیان ساسانی مستقر در قلعه گبری و لشگریان اعراب جنگی خونین رخ داده است که عده زیادی از دو طرف کشته شده اند و سربازان کشته شده ساسانی در شمال و سربازان عرب در جنوب قلعه نظامی به خاک سپرده شده اند. از آن جایی که پس از آن اعراب مسلمان حاکمیت را در آن منطقه به دست گرفته اند قبرستان اعراب با عنوان "شهیدان" نام گرفته است و بنایی نیز در کنار قبرستان شهیدان ساخته شده که به نظر می رسد مقبره یکی از کشته شدگان در جنگ باشد که جایگاه معنوی ویژه ای میان سربازان اعراب داشته است.
به هر حال شهدا و لاشیدون، نام های آشنایی در این منطقه هستند و نکته جالب در نامگذاری قلعه و قبرستان سربازان ساسانی این است که قلعه به قلعه گبری مشهور است اما قبرستان را قبرستان گبرها نگفته اند و این نکته نشان دهنده وجود دو نگرش به کشته شدگان در جنگ و همچنین احترامی است که برای سربازان کشته شده ساسانی در نامگذاری قایل شده اند که دلیل آن احتمالاً ضرورت و احترامی بوده است که حکام محلی و اهالی منطقه برای سربازان ساسانی قایل بوده اند.
میدانی را ترک می کنم که دیگر از آن صدای چکاچک شمشیرها به گوش نمی رسد.زیرا سالهاست که سربازان یزدگرد سوم وسربازان عمر در دامنه کوهی که قلعه گبری بر بالای آن قرار دارد در کنار هم خفته اند.
امروز که نگاه می کنیم کسی قبر سربازان عرب را نکاوید، اما همه قبرهای جنگجویان ساسانی که با زره و ساز و برگ دفن شده بودند، در نوردیده شده شده است .افسوس آنها تاریخ را غارت کردند.
webghalam.blogfa.com
» ادامه مطلب

مـعـمـاري ایران قـبـل از‎ ‎اسـلام

مـعـمـاري ایران قـبـل از‎ ‎اسـلام
معـماري ايراني را بايد بطور صحـيح از اعـماق تاريخ ايـن سرزمـيـن کهـن مـورد بررسي ‏قـرار داد. معـماري ايراني به شـش قـرن قـبل از ميـلاد مسـيح باز مي گـردد، که ‏مـشـخـصات هـر دورهً معـماري را در دوره هاي مـخـتـلف تاريـخـي شـرح مي دهـيـم : ‏

‏1- معـماري دوران ماقـبـل تـاريخ تـا زمان حـکـومت مـادهـا. ‏

‏2- معـماري از زمان حکـومت مـادهـا تـا پـايان دوره حـکـومت سـاسـانـيـان. ‏

در رابـطه با معـماري ايران، بايـد به خـوانـنـدگـان يـادآوري شـود، تـغـيـيـراتي کـه در رابـطه ‏بـا هـنـر پـيـشـيـنـيان ايـران در معـماري داده شـده و نـحـوهً ساخـتمان سازي آن دوران. ‏در سخـني کـوتاه مـي تـوان به : حکـاکـي بـر روي سـنگ، گـچکـاري، نـقاشـي، ‏آجرکـاري، آئـيـنه کـاري، کـاشـي کـاري، مـوزائـيـک کـاري و ديـگـر کـارهـاي تـزئـيـني ‏اشـاره کرد. ‏

الـبـتـه مـا بايـد استـثـنـاهـايي هـم بـراي ساخـتـمان هـاي چـنـد شـکـلي کـه بـراي ‏مـواردي خـاص اسـتـفـاده مي شد، قـائـل شـويم. اين گـونـاگـونـي بـرآمـده از نـيـازهـاي ‏خـاص مـردم در زمـانـهـاي مـتـفـاوت بـوده است. ‏

هـنـرمـنـدان ايـراني بـه دنـيـا ثـابـت کـردن کـه تـوانائـي هـاي بالايي دارنـد و شـامـل ‏احـتـرام بـسيار، بـخـاطر اثـرهـاي تـاريخـي مـنـحـصر بـفـرد فـراوانـي کـه از خـود بـجـاي ‏گـذاشـتـه، هـسـتـند. ‏



بـنـظر مـشکـل مي رسد که بـتوان معـماري ايراني را از زمانـهـاي بـسـيـار دور تـا بـحـال ‏طـبـقـه بـنـدي کرد. اما، تـرتـيـبات زيـر مـي تـواند چـشـم انداز وسـيـعـي از ايـن کـارهـا ‏در اخـتـيـار شـمـا قـرار دهـد: کـلـبه هـاي ماقـبل تـاريـخ، شهـرهـا و قـصـبه هاي اولـيه، ‏اسـتحـکـامات و دژهـاي نـظـامي، معـابـد و آتـشـکـده ها، مـقـبـره ها و آرامـگـاه هـاي ‏بـزرگ، مـکـانهـاي عـظـيـم تـاريـخـي، سـدهـا و پـلـهـا، بـازارهـا، حـمام هـا، جـاده هـا، ‏مسـاجـد عـظـيـم، بـرجـهـا و مـنـاره هـا، ساخـتـمانهـاي مـذهـبـي و محـلهـايي از دوران ‏اسلامي، و هـمچـنـيـن بـنـاهـا و يـاد بـودهـاي گـسـتـرده در کـشـور ايران. از ديگـر ‏چـيـزهـاي مهـمي که بـرروي معـماري ايراني تـاثـيـر گـذار بوده است، شـرايط مهـم آب و ‏هـوائي در فـلات ايران بوده است. بطور مـثـال سـبک معـماري در شـمال کـشـور و ‏کـوهـپـايـه هاي ايران بـا سـبک معـماري در جـنـوب و کـوير ايران تـفـاوت دارد. اکـنـون با ‏مصـادف شـدن بـا اطاعـات تـمام نـشـدنـي و حـيرت آوري کـه امـکـان آن در هـيچ کـشور ‏ديـگـري نـيـست، نگـاهـي داريم گـذرا بـه معـماري ايراني. ‏


‏ صحـبت کردن در مـورد معـماري باستاني، بدون ايـنکـه نـمونه هايي از آن وجود داشتـه ‏باشـد تـقـريـباً غـيـر مـمـکـن است. ‏
يکي از قـديـمي ترين بـناهاي کـشف شده در فلات ايران مربـوط مي شود به بـناي رنگ ‏شـده " زاغ تـپـه " در قـزوين. در تاريخ گـذشـته کـه مربوط مي شود به قـرن هـفـتم و ‏اوايل قـرن شـشم قـبل از ميـلاد، بايـد بـسيار مورد رسيدگـي قـرار گـيرد که در آن زمان ‏قـبل از تاريخ، چـگـونـه و با چـه وسائـلي اين بـنا را آراستـه کـرده اند. از اين بـنا بـراي ‏جـمع شـدن و اجـتماعـات استـفاده مـي شده است. ‏
در اين بـنا از شومـيـنه براي گـرم کـردن ساخـتمان در فـصلهاي سرد سال اسـتـفاده مي ‏شده است. هـمـچـنـين محـلي بـراي درست کردن کـباب داشـتـه است. هـمچـنـين اين ‏ساخـتمان دو محـل براي نگـهـداري ابزارها و وسائـل، بعـلاوه اتاقـي کـوچـک که از آن به ‏عـنـوان نـشـيـمن استـفاده مي کردند. ديـوارهـا بـوسـيله نـقاشـي از بـز کـوهـي تـزئـيـن ‏شـده است. بـه احـتـمال خـيـلي زيـاد از اين مـکـان براي انجـام مراستم مـذهـبـي خـود ‏استـفاده مي کـردنـد. ‏
تـپـه سـيالک در نـزديکـي کـاشان نـيـز يکي ديگـر از اين مکـانهـاي تـاريـخي است، که بـه ‏قـرن شـشم و پـنجـم قـبل از مـيـلاد بـرمـي گـردد. ‏
‏ ‏

اولين بار که مردم به منطقه سيالک رفـتـند، نمي دانستـند که چگـونه بايد خانه ساخت، ‏و زير کـلبه هايي که با برگ درخـتان تهـيه شده بود زندگـي مي کردند. اما بزودي آنهـا فرا ‏گـرفـتـند که چگـونه با گـل، خشت خام درست کرده و مورد مصرف در خانه سازي قرار ‏دهـند. ‏

در قـرن چهـارم قـبل از مـيـلاد مسيح مردم سيالک بصورتي جامع شروع کردند به بنا ‏نهادن بناهـاي جـديد، که بخوبي مشخص است. اين بناهـا بصورتي يکجا و توده، و تماما ‏تهـيه شده از آجر خام بود. اين آجـرهاي اوليه کـه بـصورتي بـيـضـي شکـل تهـيه مي ‏شد، در آفـتاب گـذاشته شده و خشک مي شدند؛ و بعـد از آن مورد استـفاده قـرار مي ‏گـرفـتـند. معـماري اين دوره تـمام بـناهـا را با رنگ قـرمز تـزئـين کرده و تمام درهاي اين ‏بـناهـا کوتاه و باريک بوده و قـد درها بـيشتر از 90 - 80 سانـتي مـتر نبود. ‏

تـپـه حسن در نزديکي دامغـان، تـپه ايلـبـليس در 72 کيلومتري کـرمان، و تـپه حسنـلو در ‏آذربايجان غـربي از بـناهايي هـستـند که بوسيله حفاري هاي باستان شناسي از زير ‏خاک بـيرون آورده شده اند. ‏

‏ ‏

در حفاري هاي تپه حسنلو، سه بناي عـظيم کـشف شد که تمام آنهـا با نـقـشه اي ‏يکسان درست شده بودند. اين بـناها به 1000 - 800 سال قـبل از مـيلاد مسيح بـرمي ‏گـردند. تمام آنهـا داراي دروازهً ورودي، حـياط سنگـفرش شده، اتـاقـهـا و انـبار بوده اند. ‏

در معـماري تـپه حسنلو، ساختمانهـا بـنـظر از چوب بنا شده اند؛ مربع و بصورت برج با ‏پـايه هاي چـوبي که بدون برش بصورتي عمودي از آنهـا بعـنوان پايه و ستون استـفاده ‏شده بود. يکي از اتاقـهـا بصورتي سنگـفرش شده با خشت خام کشف شد. نکـته جالب ‏توجه اينکه اتاقي ديگـر را که بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده مي شده داراي جاهاي ‏مخصوص با شومينه دور آنها بود. ‏

يکي از معـماريهاي مهـم ايران مربوط است به قرن 13 قـبل از ميلاد؛ معـبد چـغـازنـبـيل ( ‏‏1250 قبل از ميلاد ) است که در کنار رودخانهً کرخه در استان خوزستان در جنوب ايران ‏قرار گـرفـته است. اين معـبد بوسيله "هـونـتاش هـوبان" پادشاه ايلام بر روي خرابه هاي ‏شهر باستاني "دور - آنـتـش" ساخته شده بود. ‏

اين معـبد نشانگـر اوج و شکوه معـماري در آن دوره است. اين بـنا بصورت چـهـارگـوش و ‏به صورت يک ساخـتمان پـنج طبقه است، که هـر طبقه از طبقه قـبلي کوچکـتر است و ‏نمائي بصورت مخروطي را نشان مي دهـد. معـبد اصلي در آخرين طـبـقـه ساختـه شده ‏بود. موادي که در ساختمان اين معـبد بکـار رفـته است، بـيـشـتر از آجرهـاي پـخـته لعـاب ‏دار هـمراه با ساروج بـسيار قـوي بوده است.‏

گـنـبد غـربي معـبد چـغازنـبـيل که بصورتي ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از ‏گـذشت سـه هـزار سال از تاريخ آن بصورتي عـجـيب و حيرت آور در وضعـيتي خوب بسر ‏مي برد. ساخـتـن طاقـهـاي هـلالي شکـل برروي راهـروهـا و پـلـکـان هـاي داخل معـبـد ‏نـشـانگـر مـوفـقـيت فوق العـاده و شگـفت آور معـماري در ايران باستان است. چـيـزي ‏که باعـث تعـجب و شوک بـسيار در معـماري چـغـازنبـيل است، اينکه ابـتـکار هـنـرمندان ‏آن دوره در اخـتراع و ساختـن يک سيستم جديد که آب آشامـيدني ساخـتمان را تهـيه ‏مي کرده است. آب تسويه شده بوسيله عبادتـگـران و پـرستـشگـران و ساکـنين آن ‏منطقه مورد استـفاده قرار مي گـرفت.‏
» ادامه مطلب

معرفی تاریخ‎ ‎تمدن ویل دورانت

معرفی تاریخ‎ ‎تمدن ویل دورانت

جهات تالیف

ویل دورانت هدف خود را از تالیغ دوره تاریخ تمدن چنین بیان میکند:تاریخی پیرامون تمدن ‏بنویسم با حداقل جا حداکثر مطالب را درباره سهم نبوغ و کار مردان بزرگ بر میراث ‏فرهنگی بشر بیان کنم.ودر جایی دیگر چنین میگوید:در این کتاب قصد ما آن است که به ‏اختصار هر چه بیشتر معلوم داریم که نبوغ وکوشش بشری در ساختن میراث فرهنگی ما ‏تاچه حد موثر بوده است. ‏

محتویات کتاب:‏

جلد اول از این تاریخ تمدن با عنوان میراث شرقی ما که خود کتابی مستقل و کامل است ‏به نگارش در آمد.این کتاب اول به پیدایش تمدن میپردازد بعد با نگاهی تفصیلی غنی و ‏جذاب شرح رشته حوادث پرشوروپیچیده ای را که بر خاور نزدیک هند وهمسایگانش وخاور ‏دور رفته است به عهده میگیرد.‏

جلد دوم: در پنج بخش به نامهای" پیش درآمد اژه ای" "تکامل یونان" "عصرطلایی" ‏‏"انحطاط تمدن یونان" "تجزیه یونان" نوشته شده است.این کتاب همچون نمایشی عظیم ‏نقطه اوج خود را در آتن قرن پنجم میابد وتصویرویل دورانت از شهر پریکلس شاهکاری ‏است در تالیف که در 200صفحه نکات والا و ارجمندیهایی ابدی دوره ای را گنجانده است ‏که بسیاری شکوفاترین دوران تاریخ نامگذاریش کرده اند. ‏

جلد سوم :قیصر ومسیح ؛ که در پنج بخش به نامهای 1جمهوری 2انقلاب 3امارت ‏‏4امپراطوری 5شباب مسیحیت نوشته شده است.در این جلد ماجرای باشکوه پیدایش ‏روم ورسیدن ای شهرک سر راهی به سروری جهان را باز میگوید.همچنین از ‏دستاوردهای رم در طی دوقرن امنبت وآرامش از کریمه تا جبل طارق واز فرات تا دیوار ‏هادریانوس از گسترش تمدن کلاسیک آن در سرتاسر جهان مدیترانه ای و اروپای باختری ‏و…سخن میگوید.‏

‏ جلد چهارم :عصر ایمان ؛ در پنج بخش به نامهای :1اوج اعتلای بیزانس 2 تمدن ‏اسلامی 3تمدن یهودی 4عصر ظلمت 5اوج مسیحیت نوشته شده است.این کتاب ‏دستاوردهای قرون وسطایی واهمیت امروزین حیات وفرهنگ مسیحی اسلامی ویهودی ‏را از زمان قسطنتین تا زمان دانته یعنی از 325تا 1300میلادی شرح میدهد.این کتاب در بر ‏گیرنده سرگذشت پر ماجرای آگوستینوس قدیس هیپاتیا محمد(ص) هارون الرشید ‏عمرخیام شارلمانی ویلیام فاتح صلاح الدین وبسیاری از افراد دیگر در چشم اندازی کامل ‏از کل تاریخ است

‏ جلد پنجم :رنسانس؛ که در 6بخش به نامهای :1پیش درآمد 2رنسانس فلورانس ‏‏3شکوه ایتالیا 4رنسانس رومی 5تبه روزی ایتالیا 6موخره طرح ریزی و آماده ونوشته وباز ‏نویسی شده است.در این جلد ویل دورانت با ترسیم واپسین تابشهای غروب فلورانس ‏ونیز پس از غارت وحشتناک رم در1527 به اوجی حزین میرسد.اما ویل دورانت نشان ‏میدهد که چگونه حتی زوال رنسانس هم با وجود شخصیتهایی چون تیسین آرتینو ورونزه ‏بنونوتوچلینی وبه اصطلاح حیات دوباره میکالنژغنی و پربار بوده است.‏

‏ جلد ششم:اصلاح دینی؛ که در پنج بخش به نامهای :1 از ویکلیف تا لوتر 2 انقلاب دینی ‏‏3 بیگانگان بر دروازه 4 پشت صحنه 5اصلاحات کاتولیکی گرد آوری ونوشته شده است.در ‏این جلد از مجموعه تاریخ تمدن به ارزیابی انسانها اندیشه ها باورها تضادهای جهان ‏آشوب عصر اصلاح دینی میپردازد.این جلد در عین آنکه مطالعه ای است مستقل و کامل ‏در مورد اصلاح دینی که شاید مهمترین واقعه در تاریخ عصر جدید باشد در عین حال ادامه ‏منطقی جلد های پیشین مجموعه عظیم تاریخ تمدن است.‏

‏ جلد هفتم :آغازعصرخرد؛ در این جلد که کار مشترک ویل دورانت وهمسرش آریل است ‏ادامه مطالب قبل است. این جلد یک قرن طوفانی مملو ا زستیزه های مذهبی وپیشرفت ‏علمی را از به تخت نشستن الیزابت اول در انگلستان در سال 1558 تا مرگ دکارت ‏در1650در بر میگیرد –قرنی که نام چهره های برجسته ای چون بیکن شکسپیر رامبران ‏زینتش میدهد .این کتاب در سه بخش به نامهای :1وجد انگلستان 2 ایتالیا در مبارزه بر ‏سر قدرت 3 آزمایش خرد جمع آوری ونوشته شده است.‏

جلد هشتم :عصر لویی چهاردهم ؛در پنج بخش به نامهای 1 اعتلای فرانسه 2 انگلستان ‏‏3 پیرامون 4 بلند پروازی هایی در عرصه اندیشه 5 فرانسه در برابر اروپا نوشته شده ‏است.این کتاب آنچه را در سالهای 1648-1715 رخ داده است را نشان میدهد.در پایان این ‏جلد نویسندگان خود را حریصانه به دست موضوع دلخواهشان یعنی فلسفه میسپرند ‏ویک فصل تمام را با عشق و علاقه ای خاص به اسپینوزا اختصاص میدهند

‏ جلد نهم :عصر ولتر که در پنج بخش به نامهای 1)انگلستان2)فرانسه3)اروپای ‏مرکزی4)پیشرفت دانش و5)حمله به مسیحیت،جمع آوری شده است.این کتاب با شرح ‏دوران جوانی ولتر آغاز میشود وآنگاه به دوره نیابت سلطنت در فرانسه می پردازد. فصول ‏پایانی کتاب گزارشی است از حمله ی فیلسوفان فرانسوی بر مسیحیت:الحاد و ‏کمونیسم کشیش ملیه ماترالیسم لامتری و مبارزه ولتر و همدستانش برای «در هم ‏شکستن آن رسوا»،مبارزه ای که پیروزی خود را در سقوط یسوعیان و «عقب نشینی ‏مذهب» در دهه های پیش از انقلاب یافت.‏

جلد دهم : که در هفت بخش اصلی به نامهای:1)پیش درآمد2)فرانسه قبل از ‏طوفان3)جنوب کاتولیک4)اسلام و شرق اسلاوی5)شمال پروتستان6)انگلستان جانسون ‏و7)سقوط فرانسه ی فئودال،نوشته شده است.این جلد به نام «روسو و انقلاب»میباشد ‏که ضمن گزارشی از اروپای در حال غلیان وجوشش،ژاک ژان روسو،فیلسوف عصیانگر را ‏مرکز توجه خحود قرار میدهد. در این کتاب بار دیگر مبارزه ی کهن یهودیان را برای حفظ ‏موجودیت و موقعیت خود از نزدیک لمس می کنیم وبا رنجهای جمهوریهایی چون ‏سوئیس،هلند،دانمارک وسوئد آشنا می شویم.‏

جلد یازدهم: این جلد که به نام عصر ناپلئون نامگذاری شده است در پنج بخش به ‏نامهای:1)انقلاب فرانسه2)اعتلای ناپلئون3)بریتانیا4)پادشاهان در گیر ودار ستیز و5)پایان ‏نوشته شده است.دراین جلد مطالبی چون زمینه های انقلب ،زندگی در دوره ‏انقلاب،فرانسه در عصر ناپلئون ،علم وفلسفه وهنر در عصر ناپلئون و...وجود دارد. این ‏کتاب جلد یازدهم وپایانی مجموعه ی تاریخی تاریخ تمدن است که در عین حال هم یک ‏شاهکار و اثر کلاسیک به یاد ماندنی و هم در عین اینکه اطلاعات جامعی میدهد،چنان ‏گیرا وخواندنی است که میتوان آنرا یک نفس تا پایان خواند.*** ‏

ترجمه ها: متن انگلیسی مجموعه تاریخ تمدن ویل دورانت یازده مجلد بزرگ ‏است که قبل ازانقلاب اسلامی توسط موسسه ی فرانکلین ده جلد اول آن ترجمه شد ‏‏.پس از انقلاب سازمان انتشارات وآموزش انقلاب اسلامی جانشین موسسهی فرانکلین ‏سابق شدوآنرا ترجمه وچاپ شایسته ویراسته ای از تمامی این مجموعه عرضه کند .ده ‏جلد اول این کتاب توسط 18مترجم مختلف به فارسی ترجمه شد وطی22سال (1337-‏‏1359)در 27 مجلد کوچک وبزرگ به چاپ وتجدید چاپ رسیده بود. ‏

‏ تحقیق از ‏آقای محمد قربانی
» ادامه مطلب

معرفي رشته تاريخ برای ادامه تحصیل در دانشگاه‏

معرفي رشته تاريخ برای ادامه تحصیل در دانشگاه‏
‏ ‏

موضوع اين رشته تحصيلي:‏
علم تاريخ تحولات گذشته جامعه انساني که مي تواند زمينه سياسي، اقتصادي، اجتماعي يا فرهنگي ‏داشته باشد را مورد مطالعه قرار مي دهد. به همين دليل رشته بسيار گسترده اي است و اشتباه است ‏که آن را صرفا مطالعه مواد خام تاريخي بدانيم بلکه دانشجو فرا مي گيرد که چگونه از تحليل و تلفيق مواد ‏خام تاريخي به نتايج علمي برسد. به عبارت ديگر آموختن روش تاريخي به مورخ کمک مي کند تا از ميان ‏انبوهي از مواد خام، مواد خام معتبر را جدا کند و بر اساس روش تاريخي از بررسي آنها به نتيجه علمي ‏برسد. در حالي که حتي مطالعه کنندگان جدي تاريخ که غيرحرفه اي هستند، هيچ معياري براي تشخيص ‏و تعيين صحت و سقم رويدادهاي يک کتاب تاريخي ندارند و گاه از آثار غير موثق و غير معتبر استفاده مي ‏کنند.‏
توانايي هاي لازم:‏
دانشجوي تاريخ بايد نظم و دقت فراوان و توان به تصوير و نقد کشيدن وقايع تاريخي را داشته باشد. پايه ‏علم تاريخ، فلسفه، زمين آن جغرافيا و ديوارهاي آن جامعه شناسي، اقتصاد، سياست و فرهنگ است و ‏دانشجوي تاريخ بايد با اين علوم آشنا باشد و از نتايج آنها بهره ببرد. فردي مي تواند در رشته تاريخ موفق ‏شود که از پوسته رويي رويدادها عبور کرده و مسائل عميق تري را درباره ي آنها بفهمد و از ارتباط بين دو ‏رويداد پي به رويداد سوم ببرد و با ديدن يک رويداد به علل پنهان و آشکار آن اشاره کند. همچنين دانشجو ‏بايد با ادبيات فارسي، آمار و رياضي آشنايي داشته باشد تا بتواند به ياري ادبيات فارسي هم از منابع ‏گذشته که رنگ ادبي دارند، استفاده کند و هم مفاهيم تاريخي را بخوبي بيان نمايد و به ياري آمار و رياضي ‏نيز، هرچه بيشتر زبان دستاوردهاي علم تاريخ را کمي کند و داده هاي تاريخ را در قالب اعداد بيان نمايد.‏
موقعيت شغلي در ايران:‏
فارغ التحصيلان دوره کارشناسي تاريخ در وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور خارجه، وزارت علوم، تحقيقات ‏و فناوري، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان موزه ها، مراکز اسناد ملي و صدا و سيما براي بررسي ‏مسائل تحقيقي تاريخ در حد تحقيقات بين المللي به کار مشغول مي شوند.‏
درس هاي اين رشته در طول تحصيل:‏
دروس پايه:‏
کليات و مباني علم تاريخ، متون تاريخي به زبان فارسي، عربي و خارجي، روش تحقيق، تاريخنگاري و ‏تحولات آن در ايران و جهان، گاهشماري و تقويم، مباني تاريخ اجتماعي ايران، تاريخ انديشه هاي سياسي ‏در ايران و اسلام، کليات جغرافيا، مباني جامعه شناسي، مباني علم سياست، فلسفه تاريخ. ‏
دروس اصلي و تخصصي:‏
تاريخ ايران از ايلاميها و آريايي ها تا پايان دوره هخامنشي، دوره ي سلوکي و اشکاني، تاريخ ايران در دوره ‏ي ساسانيان، تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران( از ورود اسلام تا پايان حکومت ‏علويان طبرستان، دوره ي سلجوقيان، دوره ي سامانيان، ديلميان، غزنويان، دوره ي غوريان و ‏خوارزمشاهيان، دوره ي حمله مغول و ايلخانان، از زوال ايلخانان تا آغاز حکومت صفويان، دوره ي افشاريان و ‏زنديان، آغاز دوره ي قاجار تا انقلاب مشروطيت، انقلاب مشروطيت تا انقراض حکومت قاجاريه، از انقراض ‏قاجاريه تا کودتاي 28 مرداد 1332، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تاريخ تحولات سياسي، اجتماعي، ‏اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام(از ميلاد پيامبر اکرم(ص) تا سال 41 هجري، از سال 40 هجري تا 227 ‏هق، از سال 227 هق تا سقوط بغداد از قرن هفتم تا دهم هجري)، تاريخ تشيع، تاريخ تحليلي زندگاني ‏ائمه معصومين(ع)، تاريخ عثماني و خاورميانه، تاريخ يونان و رم، تاريخ بيزانس، تاريخ اروپا در قرون وسطي، ‏تاريخ اروپا در قرون جديد، تاريخ اروپا از انقلاب فرانسه تا جنگ جهاني اول، تاريخ اروپا از جنگ جهاني اول تا ‏کنون.مختلف امتيازبندي مي شوند.‏
» ادامه مطلب

معادله 1‏‎ ‎

معادله 1‏‎ ‎
انسان = خواب + خوراک + کار+ تفریح ‏
الاغ = خواب + خوراک‎ ‎
پس ‏
انسان = الاغ + کار + تفریح‎ ‎
وبنابرین ‏
تفريح – انسان = الاغ + کار‎ ‎
بعبارت دیگر ‏
انسانی که تفریح ندارد = الاغی که فقط کار ‏می کند ‏
‎ ‎
‎***** ‎
معادله ۲‏‎ ‎
مرد = خواب + خوراک + درآمد ‏
الاغ = خواب + خوراک‎ ‎
پس ‏
مرد = الاغ + درآمد‎ ‎
و بنابرین ‏
درآمد – مرد = الاغ‎ ‎
بعبارت دیگر ‏
مردی که درآمد ندارد = الاغ ‏
‏ ‏‎ ‎
‎***** ‎
‎ ‎
‎ ‎معادله ۳‏‎ ‎
زن = خواب + خوراک + خرج پول ‏
الاغ = خواب + خوراک‎ ‎
پس ‏
زن = الاغ + خرج پول‎ ‎
‏ وبنابرین ‏
خرج پول – زن= الاغ‎ ‎
بعبارت دیگر ‏
زنی که پول خرج نمی کند = الاغ‎ ‎
‎***** ‎
نتیجه گیری:‏‎ ‎
از معادلات ۲و۳ داریم: ‏
مردی که درآمد ندارد = زنی که پول ‏خرج نمیکند‎ ‎
پس: ‏
‏ فرض منطقی ۱: مردها درآمد دارند تا ‏نگذارند زنها تبدیل به الاغ شوند.. ‏
‎ ‎و ‏
‏ فرض منطقی ۲: زنها پول خرج می ‏کنند تا نگذارند مردها تبدیل به الاغ ‏شوند.‏‎ ‎
بنابرین داریم ... ‏
مرد + زن = الاغ + درآمد + الاغ + ‏خرج پول‎ ‎
و ازفرضهای۱و۲ نتیجه منطقی ‏میگیریم که: ‏
مرد + زن = ۲ الاغی که با ‏هم بخوشی زندگی ‏میکنند!‏
» ادامه مطلب

مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشته :

مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این‎ ‎مضمون نوشته‎ :‎
از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که‎ : ‎
چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ‎ ‎نمی زند‎.... ‎
اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران می‎ ‎شود‎... ‎
این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و‎ ‎وارد اجتماع شدم دیدم این‏ قانون کلی زندگی ما ‏ایرانیان است که هر کسی و هر چیزی تا‎ ‎وقتی که ساکن‏ است مورد احترام است‏‎ .. ‎
تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل‎ ‎است‎ ‎
اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه‎ ‎تنها کسی کمکش نمی‏کند ، بلکه‏ سنگ است که ‏بطرف او پرتاب می‏شود‎ ‎
و این نشانه یک جامعه مرده است‎ ‎
ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام‎ ‎قائل است که‎ : ‎
متکلم هستند نه‏ ساکت ،‏‎ ‎متحرکند نه ساکن ، باخبرترند نه بی‏خبرتر‎ ‎
» ادامه مطلب

متن کامل استوانه کوروش بزرگ

متن کامل استوانه کوروش بزرگ

منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل،‎ ‎شاه سومر و اکد، شاه‎
چهارگوشه جهان‎

من برده داری را برانداختم، به بدبختی‎ ‎های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که همه‎
مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و‎ ‎آنان را نیازارند، فرمان داد م که هیچ کس‎
اهالی شهر را از هستی ساقط‎ ‎نكند‎

فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند . همه‎ ‎خدایان این‎
نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده‎ ‎و آواره شده‎
بودند به جایگاه های خود برگرداندم، خانه های ویران آنان را آباد‎ ‎کردم‎

متن کامل منشور کورش هخامنشی‎
‎... .‎‏١‏‎
‏٢‏‎. ... ‎همه جهان‎.
‏٣‏‎. ... .‎مرد ناشایستی (بنام نبونید) به فرمانروایی کشورش رسیده بود‎.
‏٤‏‎. ... .‎او آیین‎ ‎های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت‎.
‏٥‏‎. ‎معبدی به تقلید از‎ ‎نیایشگاه ازگیلابرای شهر اورو دیگر شهرها‎
ساخت‎.
‏٦‏‎. ‎او کار ناشایست قربانی‎ ‎کردن را رواج داد که پیش از آن نبود... هر روز کارهایی‎
ناپسند می کرد، خشونت و‎ ‎بدکرداری‎.
‏٧‏‎. ‎او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت، او با مقررات نامناسب در‎ ‎زندگی مردم‎
دخالت می کرد، اندوه و غم را در شهرها پراکند . او از پرستش‎ ‎مردوك‎
خدای بزرگ روی برگرداند‎.
‏٨‏‎. ‎او مردم را به سختی معاش دچار کرد، هر روز‎ ‎به شیوه ای ساکنان شهر را آزار‎
می داد، او با کارهای خشن خود مردم را نابود می‎ ‎کرد... همه مردم را‎.
از ناله و دادخواهی مردم، انلیل.٩‏‎
خدای بزرگ (= مردوك‎) ‎ناراحت شد ... دیگر‎
ایزدان آن سرزمین را ترك کرده بودند (منظور آبادانی و‎ ‎فراوانی و آرامش‎).
‏١٠‏‎ . ‎مردم ا ز خدای بزرگ می خواستند تا به وضع همه باشندگان‎ ‎روی زمین که زندگی و‎
کاشانه اشان رو به ویرانی می رفت، توجه کند . مردوك خدای‎ ‎بزرگ اراده کرد تا‎
ایزدان به بابل بازگردند‎.
‎11. ‎ساکنان سرزمین سومرو اکد‎ ‎مانند مردگان شده بودند‎ .
مردوك به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت‎ ‎آورد‎.
‏١٢‏‎ . ‎مردوك به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جست وجو‎ ‎پرداخت،‎
به جست وجوی شاهی خوب که او را یاری دهد . آنگاه او نام کورش پادشاه‎ ‎آنشان‎
را برخواند، از او به نام پادشاه جهان یاد کرد‎.
‎. ‎‏١٣‏‎ . ‎او تمام سرزمین‎ ‎گوتی و همه مردمان ماد را به فرمانبرداری کورش درآورد‎
کورش با هر سیاه سر‎ (‎منظور همه انسان ها) دادگرانه رفتار کرد‎.
‏١٤‏‎ . ‎کورش با راستی و عدالت آشور را‎ ‎اداره می کرد . مردوك خدای بزرگ با شادی از‎
کردار نیك و اندیشه نیك این پشتیبان‎ ‎مردم خرسند بود‎.
‏١٥‏‎ . ‎بنابر این او کورش را بر انگیخت تا راه با بل را در پیش‎ ‎گیرد، در حالی که خودش‎
همچون یاوری راستین دوشادوش او گام بر می داشت‎.
‏١٦‏‎ . ‎لشكر پرشمار او که همچون آب رودخانه شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع‎ ‎جنگ‎
افزارها در کنار او ره می سپردند‎.
‏١٧‏‎ . ‎مردوك مقدر کرد تا کورش بدون جنگ‎ ‎و خونریزی به شهر بابل وارد شود . او بابل‎
را از هر بلایی ایمن داشت. او‎ ‎نبونیدشاه را به دست کورش سپرد‎.
‏١٨‏‎ . ‎مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اکد و همه‎ ‎فرمانروایان محلی فرمان کورش را‎
پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره‎ ‎های درخشان او را بوسیدند‎.
‏١٩‏‎ . ‎مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از‎ ‎چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و‎
به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و‎ ‎نامش را گرامی داشتند‎.
‏٢٠‏‎ . ‎منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل،‎ ‎شاه سومر و اکد، شاه‎
چهارگوشه جهان‎.
‏٢١‏‎ . ‎پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه آنشان،‎ ‎نوه کورش، شاه بزرگ، شاه آنشان، نبیره‎
چیش پیش، شاه بزرگ، شاه آنشان‎.
‏٢٢‏‎ . ‎از‎ ‎دودمانی که همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را بل (خدا) و نبو‎
گرامی می‎ ‎دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند‎.
آنگاه که بدون جنگ و پیكار وارد‎ ‎بابل شدم؛‎
‏٢٣‏‎ . ‎همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند . در بارگ اه پادشاهان‎ ‎بابل بر تخت‎
شهریاری نشستم . مردوك دل های پاك مردم بابل را متوجه من کرد ، زیرا‎ ‎من او را‎
ارجمند و گرامی داشتم‎.
‏٢٤‏‎ . ‎ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد‎ . ‎نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و‎
این سرزمین وارد آید‎.
‏٢٥‏‎ . ‎وضع داخلی‎ ‎بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تكان داد ... من برای صلح کوشیدم‎ .
نبونید مردم‎ ‎درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شان آنان نبود‎.
‏٢٦‏‎ . ‎من‎ ‎برده داری را برانداختم، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم . فرمان دادم که‎ ‎همه‎
مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند، فرمان داد م که هیچ‎ ‎کس‎
اهالی شهر را از هستی ساقط نكند، مردوك از کردار نیك من خشنود شد‎.
‏٢٧‏‎ . ‎او‎ ‎بر من، کورش، که ستایشگر او هستم و بر کمبوجیه پسر من و همچنین بر همه‎
سپاهیان‎ ‎من ،‎
‏٢٨‏‎ . ‎برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی‎ ‎مقام‎
بلندش را ستودیم. به فرمان مردوك همه شاهان براورنگ پادشاهی نشسته‎ ‎اند‎.
‏٢٩‏‎ . ‎همه پادشاهان سرزمین ها ی جهان، از دریای بالا تا دریای پایین (دریای‎ ‎مدیترانه تا‎
، خلیج فارس )، همه مردم سرزمین های دور دست، همه‎ ‎پادشاهان‎ ‎آموری‎
همه چادرنشینان‎.
‏٣٠‏‎ . ‎مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از‎ ... ‎تا آشور و شوش‎.
من شهرهای آگاده متورنو ،زمبان، اشنونا،دیر31‏‎.
سرزمین‎ ‎گوتیان و همچنین شهرهای آن سوی دجله که ویران ، ،‏‎
شده بود را از نو‎ ‎ساختم‎.
‏٣٢‏‎ . ‎فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند . همه‎ ‎خدایان این‎
نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم . همه مردمانی را که پراکنده‎ ‎و آواره شده‎
بودند به جایگاه های خود برگرداندم، خانه های ویران آنان را آباد‎ ‎کردم‎.
‏٣٣‏‎ . ‎همچنین پیكره خدایان سومر و اکد را آکه نبونید بدون واهمه از خدای‎ ‎بزرگ به بابل‎
آورده بود، به خشنودی مردوك به شادی و خرمی،‎
‏٣٤‏‎ . ‎به نیایشگاه‎ ‎های خودشان بازگرداندم، باشد که دل ها شاد گردد . بشود که خدایانی که‎
آنان را به‎ ‎جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم،‎
‏٣٥‏‎ . ‎هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم‎ ‎خواستار زندگانی بلند باشند . بشود که سخنان‎
پربرکت و نیكخواهانه برایم بیابند،‎ ‎بشود که آنا ن به خدای من مردوك بگویند‎ :
کورش شاه، پادشاهی است که تو را گرامی‎ ‎می دارد و پسرش کمبوجیه‎.
‏٣٦‏‎ . ‎بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل پادشاه‎ ‎را گرامی داشتند و من برای‎
همه مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را‎ ‎به تمامی مردم اعطا کردم‎.
‎. ... .‎‏٣٧‏‎
‏٣٨‏‎ . ... .‎باروی بزرگ شهر بابل را استوار‎ ‎گردانیدم‎...
‏٣٩‏‎ . ... .‎دیوار آجری خندق شهر را،‎
‏٤٠‏‎ . ‎که هیچیك از شاهان پیشین‎ ‎با بردگان به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند ،‎
‏٤١‏‎ . ... ‎به سرانجام‎ ‎رسانیدم‎.
‏٤٢‏‎ . ‎دروازه هایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سدر و روآشی‎ ‎از مفرغ‎...‎
» ادامه مطلب

مباني سياسي فرهـنگي، پـايه گـذاري دولت ماد

مباني سياسي فرهـنگي، پـايه گـذاري دولت ماد

ويژگيهاي دولت و تـمدن ماد

ايران در هزاره اول ق.م.‏

بررسي جامع تاريخ و فرهنگ و جغرافياي ايران را در دوران ماد مي توان به اعتباري مشكل ترين و پيچيده ‏ترين بخش از دورانهاي تاريخي اين سرزمين به شمار آورد. وجود نظريه پردازيهاي پژوهشگران مختلف كه هر ‏يك در زمينه أي خاص ، چون زبان شناسي ، نژادشناسي ، دين شناسي و… صاحب نظر بوده و از ديدگاه ‏خود با موضوع برخورد كرده اند از يك سو ، و نيز نظرات پژوهشگراني كه كار خود را متوجه بخشهاي خاصي ‏از مجموعه جامعه ايران هزاره اول ق.م. ، مانند ايلاميان ، ماناييها ، اورارتوها و يا تمدنها و دولتهاي همجوار ‏چون آشور و بابل ساخته اند ، از سوي ديگر عامل موثر در ايجاد پيچيدگي و دشواري مسير پژوهش گرديده ‏است . اين پيچيدگي بدان جهت است كه عمده اين پژوهشگران كوشيده اند تا هر چه بيشتر بر موضوع ‏مورد نظر خود تاكيد كنند و با مرزبنديهاي بسيار مستحكم ، به هر بخش به عنوان واحدي مستقل در تمامي ‏ابعاد بنگرند . عجيب آنكه با ورود به دوران هخامنشي ، اين نحوه برخورد به ميزان غير قابل تصوري دگرگون ‏گرديده و با نگاهي جامع و فراگير به آن برخورد شده است . ‏
اما ، با توجه به اينكه دانش باستان شناسي در اين مورد بيشتر و بهتر از علومديگر مي تواند اظهار نظر كند ‏، در كل بررسيهاي اين دوران باستان شناسي نقش عمده و اساسي بر عهده ندارد. ‏


منابع نوشته كهن مربوط به دوران ماد ، به زبانهاي گوناگون مانند بابلي ، آشوري ، ايلامي ، اورارتويي ، ‏پارسي باستان ، اوستايي ، ارمني قديم ، عبري قديم ، يوناني ، لاتيني ، آرامي و … مي باشند كه به ‏دليل تنوع آنها ، و مشكلات فراوان در خواندن كامل برخي از اين زبانها و انجام نگرفتن يك بررسي تطبيقي بر ‏روي آنها نمي توان بهره لازم را از اين منابع گرفت . از سوي ديگر ، در نوشته هاي آشوري با توجه به ‏همجواري آن سرزمين با ايران در دوران ماد و تعداد فراوان كتيبه هاي به جاي مانده در آن زبان كه به ‏اعتباري بايد بيشترين اطلاعات را درباره اين دوران در برداشته باشند ، از سال سي ام قرن هفتم پيش از ‏ميلاد به بعد هيچ چيز درباره ماده ها وجود ندارد . ‏
در ميان نوشته هاي مختلف ، بيش ازهمه رساله مختصر هرودوت است كه با وجود همه ايرادهاي وارد بر ‏آن، آگاهيهاي قابل ملاحظه اي درباره مادها به دست مي دهد، به ويژه درباره دوران مهم شكل گيري و ‏گسترش آن دولت يعني زماني كه منابع آشوري آن را مسكوت گذارده اند . ‏
در قرنهاي آغازين هزاره اول پيش از ميلاد تا زمان استقرار دولت قدرتمند ماد در دهه آخر قرن هفتم ق.م. در ‏بخش وسيعي از شمال ، غرب ، جنوب غربي و قسمتي از جنوب فلات ايران ، با نام قومها و دولتهايي چون ‏مانايي ها ، سكاها ، كاسپي ها ، اورارتوها ، كاسي ، ايلاميها ، سومريها ، پارسها و … برميخوريم كه در ‏جريان درگيريهاي منطقه غرب فلات ايران بين خود و يا با آشوريها – به عنوان حكومتهاي منطقه اي و قومها ‏و طايفه هاي قدرتمند – حضوري فعال داشته اند . در همان هزاره اول ق.م. برخي از اين قومها را با نامهاي ‏ديگري كه از پيشينه اي بسيار كهن در منطقه برخوردار بودند ، مي خواندند ، چنانكه " اورارتوييان" و مردم ‏ماننا ، ماد را " گوتي " مي ناميدند .‏
گوتي ها در كنار لولوبي ها ، ميتانيها ، ايلاميها ، كاسي ها و كاسپي ها از جمله ساكنان كهن فلات به ‏شمار مي رفته اند كه با نام و آثار آنان از هزاره سوم پيش از ميلاد ، در منطقه آشنا هستيم .‏
‏ براي شناخت جامع فرهنگ و تمدن دوران ماد كه تاثيري بنيادين بر دورانهاي بعد و به ويژه عهد هخامنشيان ‏گذارده است ، آگاهي بر وضع اين اقوام و دولتهاي منطقه اي گريز ناپذير مي باشد . به ويژه آنكه گروهي از ‏تاريخ نويسان بر حسب گرايشهاي خاص خود درباره اصل و منشاء هر يك از اين قومها و منطقه حكمروايي، ‏زبان و تمدن و رويدادهاي مربوط به آنان ، به گونه اي مطلب را عنوان كرده اند كه خواننده بدون توجه به ‏موقعيت جغرافيايي آنان و وسعت حوزه اقتدارشان چنان مي پندارد كه هر يك به صورت جزيره اي جدا از ‏ديگران و با اصل و منشئي متفاوت ، صاحب فرهنگ و تمدني از ريشه ويژه و مستقل بودنده اند. وليكن در ‏اصل، عمده آنان اقوامي بوده اند كه در منطقه هايي نه چندان وسيع – در مجاورت هم – هر يك در زير چتر ‏قدرتهاي سياسي قومي و قبيله اي خود – توانسته بودند حكومتهاي محلي كوچك يا متوسطي را تشكيل ‏دهند . ‏
شكي نيست كه قدرتهاي چون ايلامي ها، كاسي ها و ميتاني ها در طي دوراني طولاني از توانمنديهاي ‏فراوان سياسي و تمدني شكوفا برخوردار بوده اند . چنانكه اورارتوها از حدود 900 ق.م. نزديك به سه سده ‏توفيق يافتند كه به مرحله ايجاد يك دولت مطرح با آثاري ارزشمند در منطقه برسند و با نيرويي چون آشور، ‏درگير شوند .‏
‏ حال، با اين مقدمه جا دارد تا مرور كوتاهي بر چگونگي حضور و زندگي و پيوندهاي برخي از اين اقوام نامدار ‏منطقه داشته باشيم . اقوامي كه از آخر سده هفتم ق.م. به بعد ، از وحدت و اجتماع آنان گسترده ترين و ‏مقتدرترين دولت زمان به نام دولت ماد پديدار گشت . دولتي كه مهرف فرهنگ و تمدني شكوفا ، با ‏برخورداري از يكدستيها ، هماهنگيها و پيوندهاي چشمگير است . ‏

لولوبي ‏

لولوبي ها در بخش وسيعي از بالاي رود دياله تا درياچه اورميه اسقرار داشتند ، كه در كتيبه هاي آشوري از ‏ناحيه حكمراني آنان ، با نام "زاموا" ياد شده است . آنان از هزاره دوم ق.م. از اين قوم كهن ترين نقش بر ‏جسته ايران در سر پل زهاب پديدآمده است كه به نام نقش " آنوباني ني" معروف است .‏
از مهمترين ويژگيهاي اين نقش ، تصوير اولين نفر از شش شخصيت كنده شده در زير تصوير است كه لباس ‏و كلاه آن به طور كامل همان است كه در نقش برجسته هاي تخت جمشيد ، شخصيتها و افسران مادي در ‏بردارند . به عبارت ديگر، در طول نزديك به دو هزار سال ، فرهنگ بخش وسيعي از فلات در زمينه هنر ‏پوشاك ، تداوم داشته است . ‏

گوتي ها ‏

گوتي نام مرداني بوده است كه در همان هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد در شرق و شمال غربي منطقه ‏سكونت لولوبي ها ( در منطقه آذربايجان و كردستان ) مي زيسته اند . از اين مردم ، نقش برجسته معروف ‏‏" هورين شيخان " در بالاي رودخانه دياله شناخته شده است كه تركيب و موضوع صحنه ، شباهت بسيار ‏به نقش كنده " آنوباني ني " داشته و حدود زماني آنها نيز ، به هم نزديك دانسته شده است . از ديگر آثار ‏مربوط به گوتي ها ، سر مجسمه مفرغي به دست آمده در همدان است كه آن را به يكي از شاهان گوتي ‏در حدود سده هاي پاياني هزاره دوم ق.م. نسبت داده اند . از نظر انسان شناسي ، ريخت چهره اين ‏مجسمه و تصوير كماندار هورين شيخان را " كسون " با تيپ كردان منطقه زاگرس و " ا.ت.آمي " انسان ‏شناس فرانسوي با آذربايجانيان و " ژرژكنتنو" با كاسي ها يكسان ديده اند .‏

ميتاني ها ‏

اين قوم در هزاره دوم ق.م. در قسمت غرب فلات ، از موقعيت برجسته اي برخوردار بوده و در حدود ‏‏1500ق.م. دولتي قدرتمند كه از درياي مديترانه تا كوههاي غربي آذربايجان و زاگرس امتداد داشته است، ‏تشكيل مي دادند . سپس ، آنان شمال بين النهرين را نيز به سرزمين خود پيوند دادند .‏
نخست ، پايتخت آنان شهر واشوگاني ( ‏Vashuganni‏ ) در محل راس عين ( در خابور امروزي ) بود . سپس ‏به آرپخا ( ‏Arrapkha‏ ) در كركوك انتقال يافت . ميتاني ها را آريايي دانسته اند .‏
يك دسته از اقوام هند و اروپايي كه ظاهرا" بيشتر آنان از افراد جنگجو بودند ، از قفقاز عبور كردند و تا انحناي ‏بزرگ شط فرات پيش راندند . اين عده با هوريان ( بوميان آن ناحيه كه قومي از اصل آزياني بودند ) ممزوج ‏شدند و پادشاهي ميتاني را تشكيل دادند . اين دسته ، محل سكونت خود را تا بين النهرين شمالي ‏توسعه دادند و آشور را محدود كردند و مساكن قوم گوتي را نيز ( كه در دوره هاي شمالي زاگرس واقع بود ‏‏) به قلمرو خويش افزودند. همچنين ، مصر را متحد گردانيدند و مقتدرترين فراعنه ، با دختران پادشاهي ‏ميتاني ازدواج كردند. ميتاني ها نه فقط از نظر قدرت سياسي و نظامي ، بلكه از نظر سامان دهي اوضاع ‏اجتماعي و تدوين قوانين نيز، از موقعيت چشمگيري برخوردار بودند . متنهاي حقوقي به دست آمده از " ‏نوزي " يا " يورگان تپه " ( ‏Urgantepe‏ ) در جنوب غربي كركوك درباره قوانين مربوطه به زناشويي ، بچه دار ‏بودن يا نبودن ، هبه و واگذاري اموال ، ارث و قوانين كيفري و مجازاتها و مذهب آنان ، اطلاعات جالبي در ‏اختيار مي گذارد.‏

كاسي ها ‏

از حدود هزاره سوم ق.م. به بعد ، اين مردم به اعتباري ، نخست در زمينهاي جنوب غربي درياي كاسپين ( ‏خزر ) و بعد در دامنه هاي سلسله زاگرس ، ساكن بودنده اند. مردم ناحيه لرستان كنوني را بازماندگان ‏كاسي ها مي دانند. در نوشته هاي عاشوري ، از آنان با نام " كاسي" ( ‏Kassi‏ ) ياد شده است. نام ‏هگمتانه يا همدان را آشوريها پيش از دوران مادها " كار- كاسي" به معني شهركاسيان مي ناميدند . ‏همچنين ، نام شهرهاي قزوين و كاشان و درياي كاسپين را بر گرفته از نام اين قوم مي دانند.‏


وسعت منطقه حضور كاسي ها در بخشهاي غربي فلات ، تا همدان امتداد داشته است . كاسيان در برخي ‏از نواحي "ماد آينده" سكونت گزيده و به احتمال قوي ، نواحي مزبور به وجهي استوار جزو قلمرو دولت ‏كاسي شده است . زيرا ، آثار نقاط مسكوني كاسيان در نواحي دور دست ماد نيز تا هزاره اول پيش از ‏ميلاد محفوظ مانده و عنصر نژادي كاسي در حدود جنوب غربي ماد به طور قابل ملاحظه اي انتشار يافته ‏است . ‏
درباره نژاد كاسي ها و پيوندشان با آرياييها، نظرات مختلفي وجود دارد . برخي ، آنان را " آريايي" و برخي ‏ديگر " آزياني" گفته اند . توده جمعيت ( كاسي ) كه در اصل آسيايي بودند، در آغاز هزاره دوم ق.م. به ‏توسط هند و اروپاييان كه حكومتي اشرافي و نظامي با جمعيت اندك تشكيل داده مجاز شدند كه خود را در ‏ميان طبقه حاكم جاي دهند .‏
همچنين ، از نام بعضي خدايان كاسي پيداست كه ارتباط خاصي ميان آنان و نژاد هند و اروپايي وجود ‏داشته است .‏

اورارتوها ‏

در سده هاي آخرين هزاره ق.م. نيز با نام پرآوازه حكومتها و اقوامي در غرب فلات و منطقه اي كه بعد مركز ‏عمده دولت بزرگ ماد را تشكيل دادند، برخورد مي كنيم كه همه در جريان يك رويداد مهم تاريخي دنياي ‏كهن ، از دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد ، با نام دولت و تمدن ماد به زندگي خود ادامه داده اند. ‏عمده آنان عبارت بودند از : اورارتوها ، مانايي ها ، سكاها و سيمري ها . از اين چهار گروه ، اورارتوها از نظر ‏تشكل سياسي و سازماندهي به صورت يك دولت و به جاي گذاردن آثار تمدني ، به ويژه معماري ، از ‏ديگران شرايط ممتازتري داشته اند . اين دولت در حدود سده نهم ق.م. از اتحاد تعدادي از طايفه ها در ‏پيرامون درياچه وان با مركزي به نام " توشيا " سامان گرفت . در زمانهاي بعد ، از يك سو تا درياچه وان و از ‏سوي جنوب تا حوضه هاي رودخانه هاي دجله و بخش بالاي فرات و گه گاه بخش هايي از آذربايجان كنوني ‏را در برداشت . ‏
زبان اورارتويي را از گروه زبانهاي " آسياني " دانسته اند كه با زبان " هوريها " همگروه بوده است . مهمترين ‏ايزد آنان " خالدي " نام داشت . اورارتوها در كار معماري ، فلزكاري و ايجاد كانالهاي آبياري توانمنديهاي ‏بسيار داشتند . ساكنان سرزمين اورارتو در شكل بخشيدن به هنر دوران ماد و سپس هخامنشي ،چون ‏ديگر اقوام ساكن فلات نقش موثري را بر عهده داشته اند . دولت اورارتو ، در آغاز دهه آخر قرن هفتم پيش ‏از ميلاد به اطاعت اتحاديه مادها در آمد . ‏

مانايي ها ‏

مانايي ها از اقوام صاحب نام و نشاني بودند كه در ناحيه ماد آتروپاتن يا آذربايجان كنونی، در سده هاي ‏نخستين هزاره اول پيش از ميلاد تا زماني كه جزيي از دولت بزرگ ماد گرديدند، از جمله دولتهاي منطقه اي ‏به شمار مي رفتند. ويژگيهاي قومي جامعه مانايي را چنين دانسته اند : مقارن هزاره نخست ، مخلوطي از ‏طوايف مهاجر و بومي – قفقازي و آريايي – به نام ماناي در نواحي جنوب شرقي درياچه اورميه تا حدود ‏جنوب غربي خزر ، به خصوص بين حدود مراغه تا بوكان و سقز امروزي سكونت داشتند . ‏
بيشتر پژوهشگران برآنند كه مانايي ها شامل اتحاداي از طوايف منطقه بودند و خود از گذشته جزئي از ‏سازمانهاي حكومتي لولوبي – گوتي را تشكيل مي دادند . آنان با پيروزي بر ديگر اتحاديه هاي منطقه، ‏دولت مانا را پايه گذاري كردند . آشوريها به طور بي امان ، در فرصتهاي مختلف براي حمله و غارت ، به ‏سرزمين مانا حمله مي بردند و در هر يورش در پي ويرانگري خود ، جمعي را به اسارت مي گرفتند كه ‏حضور صنعتگران و هنرمندان مانايي در ميان آنان، غنيمتي گرانبها براي آشوريان به شمار مي رفت. آنان از ‏وجود اين اسرا در كار رونق شهرهاي آشور ، به ويژه نينوا بهره مي جستند . ميان مانايي ها و اورارتوها نيز ‏با وجود پيوندهاي بسيار نزديك فرهنگي ، بر سر گسترش منطقه نفوذ سياسي درگيريهايي وجود داشت . ‏
مانايي ها ، هم از نظر اقتصادي ، هم از نظر آفرينش آثار هنري ، صاحب توان و رشد فرهنگي والايي بودند . ‏به همين دليل ، در زمان ايجاد حكومت قدرتمند ماد ، سرزمين مانا به اعتباري قلب و مهمترين كانون فرهنگ ‏و تمدن امپراتوري را در بر گرفت . ‏
مسلماً ماناي پيشين ، مركز اقتصادي و فرهنگي حكومت ماد بود . اين ناحيه از ديگر نواحي ماد از لحاظ ‏اقتصادي پررونق تر بود و در آن ، آبادترين كشتزارها و بيشه ها وجود داشت .‏
مبناي اقتصاد مانا را دامپروري و گله داري تشكيل مي داد . مانايي ها در خلق آثار هنري ، در زمينه معماري ‏و فلزكاري وسفالگري و به ويژه آثار تزيين طلا و آجرهاي نقش دار ، از اعتبار و هنروالايي برخوردار بودند . ‏تاكنون ، در سه محل با انجام كاوشهاي باستان شناسي آثار با ارزشي كه به نام مانايي شهرت دارد به ‏دست آمده است . اين سه محل ، عبارت اند از : زيويه ، حسنلو وقلايچي . قلعه زيويه در 54 كيلومتري ‏جنوب شرقي سقز و در شمال روستايي به همين نام ، حسنلو در 9 كيلومتري شمال شرقي نقده و 12 ‏كيلومتري جنوب غربي درياچه اوروميه و قلايچي در حومه بوكان واقع شده اند. ‏
آثار هنري پرارزش و مشهور به دست آمده در زيويه و حسنلو ، از نظر نشان دادن پيشرفتهاي خيره كننده ‏فرهنگ و تمدن فلات ايران در هزاره اول ق.م. داراي اهميتي بنيادين هستند . كاوشهاي انجام شده چند ‏سال اخير در قلايچي و به دست آمدن بنايي كه به احتمال نيايشگاه مردم منطقه بوده است ، از نظر بيان ‏ارزشهاي هنر معماري ، از جمله كاربرد آجرهاي نقش دار گوناگون، حكايت از تواناييهاي آفرينش هنري ‏ساكنان بخش غربي ايران در هزاره اول ق.م. دارد. در حقيقت ، اين شيوه را از تمدن كهن تري در فلات، ( ‏ايلاميان ) به ارث برده و آن را به اوج شكوفايي رسانده بودند . ‏
دولت مانا دردهه نخست سده هفتم ق.م. جزئي از دولت بزرگ ماد به شمار مي رفت . دو گروه ديگر يعني ‏سكاها و سيمري ها از نظر نژادي و زباني ، با مادها از يك بن و ريشه بودند . در حال حاضر با توجه به ‏اطلاعات كمي كه در دست داريم ، غير ممكن است بتوانيم مادي ها را از سكايي ها و سيمري ها جدا ‏نماييم . زيرا فرهنگ و تمدن اين اقوام كاملا" به هم بستگي داشته است . اين عقيده را هر تسفلد پس از ‏مطالعه نقوش برجسته تخت جمشيد اظهار كرد و از آن دفاع نموده ، ولي امروزه ما با كمال اطمينان مي ‏توانيم آن را بيان كنيم . ‏
» ادامه مطلب

ماجرای هزار سرباز هخامنشی کشف شده در مصر‏

ماجرای هزار سرباز هخامنشی کشف شده در مصر‏
‏ ‏
هرچند نخستین‌بار نبود که خبر کشف ارتش گمشده کمبوجیه در مصر و لیبی به‌گوش می‌رسد اما خبر این ‏بار برخلاف دو بار گذشته به‌سرعت از سوی خبرگزاری‌های رسمی و روزنامه‌های سراسری کشور با ‏استقبال روبه‌رو شد. همچنین خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های معتبر جهانی هم واکنش‌های متفاوتی به‌پیدایش ‏‏۵۰ هزار سرباز هخامنشی در مصر نشان دادند.‏
به نوشته «تهران امروز»، مساله تا جایی پیش رفت که «حمید بقایی» رئیس سازمان میراث فرهنگی، ‏صنایع‌دستی و گردشگری از رئیس‌جمهور خواست تا اجازه اعزام باستان‌شناسان ایرانی را در قالب یک تیم ‏باستان‌شناسی بین‌المللی به‌کشور مصر بدهد که با موافقت او روبه‌رو شد اما به‌یکباره زاهی حواس، ‏دبیرکل شورای‌عالی آثار باستانی مصر اطلاعیه مطبوعاتی صادر کرد و ماجرای کشف بقایای ارتش کمبوجیه ‏را از اساس تکذیب کرد. این‌بار هم مطبوعات ایران بدون کوچک‌ترین تردیدی واکنش نشان دادند تا ارتش ‏کمبوجیه دوباره در صحرای مصر گم شود.‏

دوقلوهای افسانه‌ای
در زمانی که بسیاری از محوطه‌های تاریخی کشور در سکوت خبری به‌سر می‌بردند، دو برادر ایتالیایی به‌نام ‏آنجلو و آلفردو کستیگلیونی که به‌خاطر کشف مشهور خود در ۲۰ سال پیش در شهر تاریخی مصر، «شهر ‏طلا»، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند، ادعا کردند که گمشدگان ایرانیان در دو هزار سال پیش را پیدا ‏کردند. فیلمی از آنها در فستیوال «روورتو» نشان داده شده که بیانگر تحقیق ۱۳ ساله و همچنین پنج سال ‏اعزام هیات باستان‌شناسی به‌این منطقه بود.براساس این فیلم، آنها در سال ۱۹۹۶ شروع به‌این فعالیت ‏کردند. هیات باستان‌شناسی در کاوش‌های خود آهن‌آلاتی را در نزدیکی «سیوا» پیدا کردند. کاوش ادامه ‏می‌یابد و آنها به‌اجساد و استخوان‌های انسانی در یک گودال می‌رسند. آنها به‌این نتیجه می‌رسند که این ‏گودال یک پناهگاه بود در برابر توفان‌های شن. کاوش‌ها آنها را به ‌تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان ‏می‌رساند. آنها همچنین حدود یک چهارم مایل دورتر از پناهگاه تیم باستان‌شناسی یک بازوبند نقره‌ای، ‏گوش‌آویز و چندین حلقه که شبیه تکه‌های گردنبند بوده‌اند پیدا می‌کنند. تجزیه و تحلیل گوشواره‌ها آنها را ‏به‌این نتیجه می‌رساند که این اشیا متعلق به‌دوران هخامنشی هستند. آنها همچنین گورهای دسته ‏جمعی با هزاران استخوان سفید پیدا کرده‌اند و می‌گویند که بقایای لشکر «کامبیز» – کمبوجیه- نیز باید در ‏این منطقه موجود باشد.‏

دوقلوهای ناقلا‏
زاهی حواس، دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر اما به‌یکباره همه چیز را کتمان کرد. البته نه دریک ‏کنفرانس مطبوعاتی بلکه در یک وب سایت. او می‌نویسد: «‌آنچه در روزنامه‌ها، خبرگزاری‌ها و اخبار تلویزیون ‏از کشف بقایای ارتش کمبوجیه از قول برادران دوقلو گفته شده، بی‌اساس و گمراه‌کننده است. آن برادران ‏هیچ ماموریتی در منطقه نداشته‌ و مجوزی نیز برای اینکار نداشته‌اند.»‏
اما سربازانی که این دو برادر از کشف آنها خبر داده‌اند براساس متون تاریخی در ۵۲۵ سال پیش از میلاد ‏مسیح بر اثر گرفتار شدن در توفان شن، زنده در زیر لایه‌های شن صحرا مدفون شده بودند. این سربازان بعد ‏از هفت روز راهپیمایی در بیابان به‌ منطقه‌ای می‌رسند که هم‌اکنون با نام «الخرقه» شناخته می‌شود. پس ‏از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آنها نیافت. هرچند این قصه از سوی بسیاری ‏به‌عنوان افسانه تعبیر می‌شود اما هرودت در تاریخ خود به‌بادهای شدیدی اشاره می‌کند که همزمان با ‏حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن گرفت و گردبادها و توفان‌های شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را ‏در بر گرفت. از سوی دیگر، خبر کشف اجساد ۵۰ هزار سرباز هخامنشی از مصر به‌ایران رسید و دوباره ‏تکذیب شد هیچ‌کس سراغی از باستان‌شناسان نگرفت.‏

مصر ۳۰۰ سال در سیطره ایران
شهریار عدل، باستان‌شناس نام‌آشنای ایران که به‌تازگی از کاوش علمی در ترکمنستان بازگشته ‏به‌تهران‌امروز می‌گوید: شکی وجود ندارد که کمبوجیه لشکرکشی کرده و‌مصر را به‌تسخیر خود ‏درآورده‌است. در این مسیر که چهارهزار کیلومتر بوده است قطعا سربازانی از بین رفته‌اند. بنابراین پیدا ‏شدن اجساد آنها کاملا طبیعی است. اما عدل روی یک مساله‌ای تاکید می‌کند که همگان باید به‌آن توجه ‏کنند. البته او اعتقاد دارد که آنچه دو برادر دوقلوی ایتالیایی روی آن انگشت گذاشتند همان ارتش کمبوجیه ‏است. عدل می‌گوید: باید این مساله بررسی شود آنچه که باستان‌شناسان ایتالیایی می‌گویند واقعا ‏متعلق به‌حمله کمبوجیه به‌مصر است یا خیر. او البته تنها خبر این کشف را شنیده و عکس‌های آن را ندیده ‏است اما می‌گوید: ما الان می‌دانیم که سرنیزه‌های دوره هخامنشی به‌ چه شکلی بوده است. بنابراین این ‏مساله می‌تواند ما را به‌درست یا غلط بودن آنچه این دو باستان‌شناس می‌گویند، برساند.‏
عدل هم از نحوه خبررسانی این کشف راضی نیست. او هم کمی مظنون است. می‌گوید: «مجموعه ‏داده‌ها باید بررسی شود و پایه علمی داشته باشد. آنچه از نگاه او و سایر باستان‌شناسان واضح و ‏غیرقابل‌انکار است، این است که مصر از زمان کمبوجیه تا داریوش سوم جزئی از شاهنشاهی ایران بوده ‏است. او به‌وجود آثار بازمانده از این تاریخ در کنار رود نیل و دریای سرخ اشاره می‌کند و می‌گوید طبیعا ایران ‏باید با داشتن ارتشی بزرگ و مجهز مصر را بخشی از سرزمین خود کرده باشد. اما او اعتقاد دارد، این ‏موضوع که این ارتش همان ارتش کمبوجیه باشد نیاز به ‌بررسی دارد.‏
عدل گم‌شدن بخشی از ارتش کمبوجیه را استیلای ۳۰۰ ساله ایران برمصر در توفان شن اتفاقی عادی ‏می‌داند.‏
سوال آخر‏
حاشیه پیرامون لشکر کمبوجیه به‌جدال بین باستان‌شناسان مصری ختم نشد. سازمان میراث فرهنگی، ‏صنایع دستی و گردشگری پس از این جدال بین برادران «کستیگلیونی» و «زهی حواس» مجبور به‌واکنش ‏شد. مساله‌ای که سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری روی آن انگشت گذاشت، احتمال ‏فشارهای سیاسی وارده از سوی دولت مصر به‌باستان‌شناسان برای تکذیب خبری است که واکنش‌های ‏متفاوتی از سوی پژوهشگران کشورهای مختلف را در پی داشت. احتمالی که در میان افکارعمومی و ‏آشنایان به‌حوزه‌های تاریخی و سیاسی هم قوت گرفت و دور از ذهن نیست با توجه به‌روابط ایران و مصر و ‏رقابت‌های فرهنگی چنین فشاری به‌تیم باستان‌شناسی وارد شود. آن هم زمانی که مدت‌هاست ‏کشورهای عربی از خواب قیلوله ما سود می‌برند وتلاش می‌کنند تا علاوه بر خلیج فارس، مشاهیر ایرانی را ‏هم به‌اسم خودشان مصادره کنند.‏
به‌هرحال آنچه مسلم است در مصر کتیبه‌ای از داریوش هخامنشی وجود دارد که درباره حفر کانال سوئز و ‏فتح مصر در مقاطعی از تاریخ باستان داد سخن داده است. بنابراین حضور ارتش ایرانیان در آن دوره تاریخی ‏غیرقابل انکار است. برخی از روزنامه‌‌ها همچنان که بدون گفت‌و‌گو با باستان‌شناسان به‌درج خبر پرداختند ‏بدون کوچک‌ترین تردیدی خبر کذب بودن آن را هم درج کردند. اما سوال اینجاست خبرنگارانی که نزدیک به‌ ‏یک‌دهه گذشته در حوزه میراث فرهنگی کشور تربیت شده و قدرتی دوباره‌ به‌سازمان میراث فرهنگی ‏بخشیده بودند، در این ماجرا کجا بودند؟ چرا سازمان میراث فرهنگی به‌جای دادن اطلاعیه و تکذیب و تردید ‏هیچ‌گاه از خبرنگاران شناخته‌شده این حوزه و باستان‌شناسان به‌نام کشور دعوت نکرد تا در یک کنفرانس ‏مطبوعاتی، این مساله را به ‌چالش بکشانند.‏
چرا یک برنامه‌تلویزیونی با حضور باستان‌شناسان نام‌آشنای کشور ترتیب نداد تا بتواند از زدن گره روی ‏گره‌های گذشته جلوگیری کند. حتی اگر نتیجه نشان می‌دهد که ارتش کشف شده، کوچک‌ترین ارتباطی با ‏کمبوجیه و خاندان هخامنشی نداشت آیا از ارزش تاریخی ایران که روزگاری مصر را در سیطره خود داشته، ‏کاسته می‌شد یا آنقدر باید به‌حواشی این مساله پرداخته می‌شد تا اصل ماجرا به‌فراموشی سپرده شود؟ ‏سوال آخر اینکه چرا در مسائل علمی و باستان‌شناسی به‌جای پاسخگو بودن باستان‌شناسان، ‏روابط‌عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پاسخگوست؟ چرا باب گفت‌وگو بین ‏متخصصان باز نمی‌شود تا ارتش‌های تاریخی ایران در توفان شن حواشی اتفاق‌های علمی گم نشوند. ‏
خبر گزاری فارسی در تاریخ ۸:۳۰ نوشت :‏
حسن محسنی، سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی فارس ‏اظهار داشت: رئیس جمهوری درباره تعیین تکلیف وضعیت ۵۰ هزار سرباز هخامنشی که در مصر شناسایی ‏شده‌اند، وزارت امور خارجه و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را مکلف کرده است که در همین راستا ‏جلسه‌ای در هفته جاری با حضور معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، ‏نماینده دفتر حافظ منافع مصر در ایران، نماینده وزیر امور خارجه، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی، معاون ‏حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی و تعدادی از کارشناسان مرتبط برگزار می‌شود.‏
وی در ادامه گفت: در این جلسه مذاکراتی بین طرفین انجام می‌شود که عمده مباحث حول دو محور است، ‏نخست اینکه میزان اهمیت شناسایی ۵۰ هزار سرباز هخامنشی در مصر از لحاظ دانش علمی که اضافه ‏خواهد کرد و دوم اینکه راهکارهای پیشنهادی ایران برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این آثار ایرانی در این ‏جلسه مطرح می‌شود.‏
سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری یکی از پیشنهادات ایران را که در این جلسه درباره آن ‏تصمیم‌گیری خواهد شد اقدام برای اعزام هیئت باستان‌شناسی ایران به مصر اعلام کرد.‏
به گفته محسنی در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری حتی اعضای هیئت باستان‌شناسی ‏که احتمالاً به مصر اعزام خواهند شد را نیز تعیین کرده است و آمادگی کامل برای بررسی‌های بیشتر درباره ‏این ۵۰ هزار سرباز را دارد.‏
وی در ادامه اظهار داشت: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری رایزنی‌هایی را نیز با دو باستان‌شناس ‏ایتالیایی که این ۵۰ هزار سرباز هخامنشی را شناسایی کرده‌اند آغاز کرده است تا اطلاعات این افراد یا با ‏حضور آن‌ها در ایران به کشورمان منتقل شود یا اینکه تیم باستان‌شناسی که از ایران به مصر اعزام ‏می‌شود آن‌ها اطلاعات خود را در اختیار تیم ایرانی قرار دهند.‏
سخنگوی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تصریح کرد: در جلسه‌ای که این هفته برگزار خواهد شد ‏درباره نحوه تعامل ایران و مصر برای سرنوشت ۵۰ هزار سرباز هخامنشی، تصمیم‌گیری نهایی می‌شود.‏
محسنی افزود: در مرحله‌ انعقاد تفاهم طرفین ایرانی و مصری، خبرنگاران رسانه‌های داخلی و خارجی نیز ‏حضور خواهند داشت.‏
به گزارش فارس، طی هفته اخیر حمید بقایی، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در نامه‌ای به ‏رئیس جمهور اعلام کرد: “طی روزهای اخیر بخشی از آثار “ارتش افسانه‌ای باستانی منتسب به کمبوجیه ‏در کشور مصر ” توسط دو باستان‌شناس ایتالیایی به دست آمد.‏
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در اجرای یکی از مأموریت‌های اصلی خود که حفظ،‌ ‏احیاء‌ و ثبت آثار و معرفی دستاوردهای عظیم تمدن بزرگ ایرانی- اسلامی در راستای ” توسعه پایدار مبتنی ‏بر دانایی “، کشور عزیزمان است و به منظور تنویر افکار عمومی و بهره‌برداری از فرصت پیش آمده برای ‏ارتقای فعالیت‌های باستان‌شناسی ایران اسلامی پیشنهاد می‌شود:‏
‏۱- با دستور حضرتعالی، وزارت امور خارجه طی مکاتبه با دفتر حافظ منافع کشور مصر در تهران،‌ خواستار ‏برگزاری جلسه‌ای مشترک با مسئولان وزارت امور خارجه، نماینده تام‌الاختیار کشور مذکور و نماینده این ‏سازمان نکات و مسائل مرتبط با این موضوع را از نقطه نظر سیاسی و دیپلماتیک بررسی کنند.‏
‏۲- با توجه به اهمیت موضوع در سطح بین‌المللی، سازمان متبوع پیشنهاد انجام کاوش باستان‌شناسی در ‏قالب یک گروه متخصص را ارائه می‌کند تا با بررسی علمی و تخصصی موضوع توسط پژوهشگران و باستان ‏شناسان نسبت به انعکاس توانمندی‌های فنی و علمی میهن اسلامی در سطح بین المللی اقدام شود. ”‏
محمود احمدی‌نژاد نیز در پاسخ به این نامه موافقت خود را اعلام کرده و دستوراتی نیز ارائه داد که متن این ‏نامه به شرح زیر است:‏
‏” ثبت، ضبط و معرفی میراث مادی و معنوی ایران عزیز که عظمت و شکوه ملت بزرگ ما را در صحنه جهانی ‏به نمایش می‌گذارد تکلیف مهم و تعیین کننده‌ای است که بر عهده یکایک هموطنان و به ویژه دولت ‏جمهوری اسلامی ایران است.‏
سهم ایرانیان در پایه گذاری تمدن بشری، تکوین و گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی بر جهانیان آشکار ‏است و بدیهی است این نقش آفرینی بی بدیل جز از طریق حضور مؤثر و گسترده وسیعی از جغرافیای ‏جهان میسر نیست و عمق دانش و بلندای بینش ایرانیان چندان است که در فرآیند توسعه قلمرو و حوزه ‏نفوذ سیاسی ، آن‌که پیش از همه درخشید و در تاریخ به یادگار ماند ادبیات خداجو، آزادی‌بخش و عدالت ‏گستر ایرانیان است.‏
در موضوع کشف اخیر نیز لازم است تلاش کافی در جهت بازبینی زوایا و وقایع تاریخی آن صورت پذیرد و ‏اطلاع رسانی مناسب به ملت ایران و عموم مردم علاقمند جهان انجام شود.‏
استفاده از ظرفیت‌های کارشناسی ملی در موضوع میراث فرهنگی و بهره گیری از کارشناسان جهانی و ‏ظرفیت‌های دیپلماسی و بین المللی مورد انتظار است. ”‏
به گزارش فارس، این سربازان در ۵۲۵ سال پیش از میلاد مسیح بر اثر گرفتار شدن در توفان شن، زنده در ‏زیر لایه‌های شن صحرا مدفون شده بودند.‏
این سربازان بعد از ۷ روز راه‌پیمایی در بیابان به منطقه‌ای می‌رسند که هم اکنون با نام “الخرقه ” شناخته ‏می‌شود پس از آن بود که سربازان ایرانی ناپدید شدند و هیچ کس اثری از آن‌ها نیافت.‏
هرودوت در تاریخ خود به بادهای شدیدی اشاره می‌کند که همزمان با حضور ایرانیان از سمت جنوب وزیدن ‏گرفت و گرد بادها و توفان‌های شن عظیم حاصل از آن سربازان ایرانی را در بر گرفت.‏
داستان گم شدن ارتش کامبیز ـ کمبوجیه ـ اگر چه در خاطرها مفقود گشت و هیچ رد پایی از سربازان ‏ایرانی بدست نیامد تا اغلب دانشگاهیان آن را داستانی خیالی بپندارند.‏
اما اکنون دو دانشمند باستان شناس ایتالیایی ادعا می‌کنند که شواهد برجسته ای یافته اند که ارتش ‏ایران در توفان شنها دفن شده است. دو برادر ایتالیایی “آنجلو ” و “الفردو ” کستیگلیونی که به خاطر کشف ‏مشهور خود در ۲۰ سال پیش در شهر تاریخی مصر، “شهر طلا ” ، معروفیت جهانی پیدا کرده بودند ادعای ‏جدیدی را مطرح کرده‌اند.‏
فیلم باستان شناسی که در فستیوال “روورتو ” نشان داده شده، بیانگر تحقیق ۱۳ ساله و همچنین ۵ سال ‏اعزام هیئت باستان شناسی به این منطقه است.آنها در سال ۱۹۹۶ شروع به این فعالیت کردند در ضمن ‏اعزام هیئت‌های باستان شناسی آنها آهن آلاتی را در نزدیکی “سیوا ” پیدا کردند و در حالیکه آنها برروی ‏منطقه کار می کردند، اجساد و استخوان‌های انسان‌هایی را در یک گودال یافتند و آنها این گودال را یک ‏پناهگاه طبیعی در نظر گرفتند آن یک صخره به طول ۱۱۴٫۸ فوت و ۵٫۹ فوت عرض و ۹٫۸ فوت عمق یافتند از ‏این پناه‌گاهای طبیعی زیاد در صحرا یافت می شود اما این یکی در آن منطقه تنها پناهگاه بوده است و ‏اندازه آن برای پناه بردن و در امان ماندن از توفان شن مناسب است. اما فلزیاب‌های یک باستان شناس ‏مصری تعدادی خنجر برنزی و چندین کمان پیدا کرد.‏
حدود یک چهارم مایل دورتر از پناهگاه تیم باستان شناسی یک بازوبند نقره‌ای پیدا کرد و همچنین گوش آویز ‏و چندین حلقه که شبیه تکه‌های گردنبند بوده‌اند.‏
تجزیه و تحلیل گوشوارها بر اساس عکس‌های بدست آمده نشان می‌دهد که آنها مطمئنا به دوران ‏هخامنشیان تعلق داشته‌اند و حلقه‌های کروی که از نقره ساخته شده‌اند و یک آویز کوچک از نقره که در ‏پنج قرن قبل از میلاد مسیح در ترکیه بدست آمده است مشابه همین آویز است. آنها همچنین گورهای ‏دسته جمعی با هزاران استخوان سفید پیدا کرده‌اند و می‌گویند که بقایای لشکر “کامبیز ” ـ کمبوجیه ـ نیز ‏باید در این منطقه موجود باشد.‏
» ادامه مطلب