نوروز سياوشان و تخت جمشيد

نوروز سياوشان و تخت جمشيد

دکتر علي حصوري
عده زيادي از دانشمنداني که درباره فرهنگ آسياي مرکزي مطالعه کرده اند، باور دارند که سياوشان مراسم آغاز سال نو است. برخي حتي مي انديشند که سياوشان عامل منحصر به فرد پديد آمدن جشن آغاز سال است.
مي دانيم که آيين هاي خدايان گياهي مي تواند به پديد آمدن جشن ثابتي در آغاز سال خورشيدي کمک کند، يا اصولا" آن را سبب شود. بهار تولد دوباره طبيعت است. اما در ايران مراسم نوروز از کهن ترين زماني هايي که تاريخ تقويم و تاريخ نجوم يافته هاي باستان شناسي، وضعيت ساختمان هايي مثل تخت جمشيد و قوي قيريلقان قلعه در منابع روسي ( koiKialgankala) حکايت مي کند بسيار دقيق و درست در نخستين روز فصل بهار گرفته مي شود.
اين مقدار دقت نيازمند شناسايي طول دقيق سال و داشتن نظامي براي محاسبه و گرفتن کبيسه است که کار آساني نيست چنان که در اروپا که بهره وري از سنت هاي يهودي و مسيحي به اضافه دانش يونان به بعد وجود داشت، تا قرن پانزدهم در اين زمينه گرفتاري داشته اند و در آن قرن سر سال ده روز از سر جاي خود کرده بود، بديهي است تا جايي که اجراء آييني براي خداي نباتي و صرفا" همين کار است يا حتي براي مقاصد کشاورزي، تفاوت يکي دو روز و حتي يک هفته تاثيري ندارد، اين که آيين نوروز با چنان وقتي گرفته مي شود که نيازمند پيشرفت مهمي در زمينه نجوم و تقويم است، کاري است دانشمندانه، حتي اگر به دست کاهنان يا پيشوايان مذهبي صورت گرفته باشد.
يکي از بناهاي مهم آسياي مرکزي در خوارزم ( قوي قير قلعه ) و شايد مهم ترين بناي آن منطقه است که اگر چه درباره آن يک کتاب مستقل مفصل چند فصل در چند کتاب و بيش از پنجاه مقاله منتشر شده، هنوز جاي بحث دارد. اين بنا بي شک با سياوشان و به اين ترتيب با آيين نوروز هم ارتباط دارد. از همين بنا يک اسطر لاب سفالي يافت شده است. آشنايي مختصري با معماري قوي قير قلعه نشان مي دهد که بنايي معمولي نيست و در خوارزم و حتي صرفا" به دليل اهميت نيست بلکه شباهت هايي هم بين دو بنا وجود دارد.
مي دانيم که روز به روز در ايران اين باور قوي تر مي شود که تخت جمشيد کاخ سلطنتي نيست، دست کم مطالبي که يحيي ذکاء و مهرداد بهار در مورد آن مطرح کرده اند، بايد براي اهل تحقيق جاي ترديد باقي بگذارد. نگارنده خود در اين مورد مقاله اي منتشر نشده دارد که مي پندارد يک گام پيشتر رفته و نشان مي دهد که نه تنها تخت جمشيد بلکه بناهاي ديگري که با آن قابل مقايسه اند و تا به حال دو تاي آن کشف شده، کاخ شاهي نيستند و معبد هستند.
مهمترين دلايل ما در مورد تخت جمشيد به طور بسيار خلاصه چنين است:
1- هيچ کس بنايي را نمي سازد که نتواند در آن زندگي کند. ساخت تخت جمشيد در حدود 150 سال طول کشيده است. اما معبد را مي توان به اين شکل و طي چند نسل ساخت، زيرا هر کس به اندازه همت و اعتقادش براي آن خدمت مي کند و انتظار ثواب دارد. وانگهي مراسم مذهبي کوتاه مدت وموقت است و مي توان آن در بنايي انجام داد که همه قسمت هايش ساخته نشده است. برخي از بناهاي مذهبي در حيات باني آن تمام نشده و مثلا" درمورد مسجد کبود تبريز همسر و دختر جهان شاه قره قويونلو آن را کامل کردند.
2- هيچ کس گور پدر افتادن چندان خوشايند نيست، در حالي که مي توان در کنار معبد گور ساخت. معبد حطيه خدايان است.
3- تخت جشميد آب نداشته است و نمي توان کاخي بدون آب، مخصوصا" براي شستشو تصور کرد، آب خوردن وحتي آب لازم براي مراسم را مي توان با دست آورد. تخت جمشيد با توجه به وسعت و عظمت خود و نيز اهميت آب در معماري ايراني، چرا حتي يک حوض، آب نما و امثال آن ندارد؟ چرا آن باغ سنگي يک حوض سنگي ندارد؟
4- تخت جمشيد نه جايي به عنوان مستراح دارد و نه حمام و اين ها براي کاخ واجب ولازم است، جاهايي را که احتمالا" حمام و مانند آن معرفي کرده اند، چنان نامناسب هستند که به آساني مي توان استدالال هاي اين مورد را رد کرد، در حالي که معبد مي تواند فاقد اينها باشد.
شست و شويي کن و آنگه به خرابات خرام
تانگردد زتو اين دير خراب آلوده
منطقي به نظر مي آيد که به معبد هيچ نوع آلودگي نمي بايستي راه يابد.
5- بنايي با اين حجم ستگ در تابستان قابل تحمل نخواهد بود، آن هم براي زندگي به عنوان معبد، مخصوصا" در اجرايي مراسم صبح و غروب که موقتي هم هست مي توان آن را تحمل کرد. اصولا" هنوز وضع تهويه اين بناها در زمستان و تابستان روشن نشده است.
6- بعيد است که اقوام مختلف هر يک گوسفندي، شتري، يا کوزه اي يا مشکي محتوي هر چه که باشد، براي کاخ بياورند و آن را ولو به شکل نمادين نشان دهند. اينها مي تواند هديه به معبد باشد. اگر معبدي متروپوليتن باشد و به نفع اين فکر کاملا" مي توان استدالال کرد هر قوم و هر پير و آييني مي تواند در انجا عبادت کند و براي آن هديه يا قرباني بياورد.
7- آقاي يحيي ذکاء نشان داده اند که از تالار سه درواز تخت جمشيد جهت کارهاي نجومي استفاده مي شده و سنگ مياني و سه نشانه اطراف آن وسيله اي براي تعيين اعتدال ربيعي بوده است . چنين پديده هايي در معابد ديده شده است.
8- نگارنده خود قربانگاه کوچکي در تخت جمشيد يافته است که درست جلوي جايي قرار دارد که به کاخ هه ( هديش ) معروف است. و به اندازه اي کوچک است که بي شک براي قرباني گاو و گوسفند نبوده است. محل کشتن حتي نيم متر مربع نيست و جويي که خون بايد از آن خارج شود، بسيار باريک و عرض آن کمتر از 15 سانتيمتر است اين قربانگاه فقط براي قرباني پرندگان مناسب بوده است، به اين نکته باز خواهيم گشت.
9- همه پديده هاي مهم اطراف تخت جمشيد و اطراف آن نام هاي مقدس دارند مثل کوه رحمت و کوه حسين، که نام دو کوه پشت سر هم در تخت جمشيد است. بديهي است نام هاي مقدس کهن به نام هاي مذهبي نو بدل شوند.
10- بعيد است کاخي در پاي کوه بنا شود، در حالي که ارتباط مذهب با کوه انکار ناپذير است کعبه زرتشت و گورشاهان هخامنشي هم بر بدنه کوه است. تخت جمشيد از کوه رسته است.
11- عظيم ترين يادمان ها در جهان باستان متعلق به مذهب است.کاخ هاي شاهان نبايستي و نمي توانست برتر از معابد باشد. مخصوصا" در دوره هايي که انسان به خدايان مجرد دست يافت، به هيچ وجه نمي توانست با آنان برابري کند و تخت جمشيد نمي تواند کاخ باشد. کاخ شوش به هيچ وجه قابل مقايسه با تخت جمشيد نيست.
12- عناصر مذهبي در تخت جمشيد فراوان است. عمده پايه ستون ها فر آبي تزيين شده که نقش مذهبي دارد. جمگ شاه با دشمني صورت مي گيرد که نماد مذهبي است، نيلوفر آبي و درخت مقدس در تخت جمشيد فراوان تکرار شده است و ....
اينک توجه خود را از تخت جمشيد به آسياي مرکزي بر مي گردانيم. بر طبق روايت نرشخي مغان بخارا گور سياوش را در دروازه شرقي بخارا( در کاه فروشان ) مي دانسته اند ( و مغان بخارا آنجاي را عزيز دارند و هر سالي هر مردي آنجا يکي خروس برد و بکشد، پيش از بر آمدن آفتاب روز نوروز ) حال اگر در قربانگاه تخت جمشيد هم پرنده قرباني مي کرده اند وجز اين نمي توان بود، آيا در تخت جمشيد که شهرت آن براي انجام مراسم نوروزي هم با روايات مورخان وهم شواهد نجومي آن تاييد مي شود، مراسم سياوشان گرفته مي شده است؟
در اين مورد
توضيح

ي لازم است و آن اينکه اصولا" مراسمي که براي خدايان گياهي گرفته مي شده با آغاز سال نو همزمان بوده است. درواقع اين مراسم براي دعوت و تشويق نيروهاي زاياي طبيعت به زاد و ولد گرفته مي شده است. به علاوه مراسم فروردگان ( جشن ها و آيين هايي که سالانه براي مردگان گرفته مي شد) در ايران هميشه پيش از نوروز انجام مي شده است. به اين ترتيب به احتمال قوي در تخت جمشيد که به دلايل مذکور يک پرستشگاه متروپل است، آيين فروردگان همراه مراسم نوروزي گرفته مي شد و به همين دليل گور شاهان اين سلسله و گورهاي ديگري از آن دوره تا اين حد به تخت جمشيد نزديک است، اگر چنان بود که به گواهي کتيبه هاي تخت جمشيد هر قومي حتي سکاهاي آن سوي دربا بتوانند براي آنجا نثار و قرباني بياورند، بي شک مردمي که سياوشان را در سغد خوارزمي و احتمالا" جاهاي ديگر برپا مي داشتند مي توانسته اند مراسم خود را در نخستين روز سال نو و پيش از دميدن خورشيد نوروزي در تخت جمشيد انجام دهند. جز اين دشواري بتوان توجيهي منطقي براي قربانگاهي به اين کوچکي پيدا کرد.
در مورد خروس هم اگر چه در آيين زرتشتي اهميت بسيار دارد، اما حتي در آن آيين کشتن آن امري عادي بوده و نهي نشده است بنابر اين مانعي براي اين کار در تخت جمشيد وجود نداشته است، به ويژه که هخامنشيان خود اساسا" زرتشتي نبوده اند.
انچه در اينجا اهميت دارد اين است که آثار سياوشان آسياي مرکزي از جمله دربنايي پيدا شده است که شباهت فراوان به تخت جمشيد دارد، اما به دلايل روشن اقليمي گرد بوده است، اين بنا که تقريبا" همزمان با تخت جمشيد ساخته شده بوده است، آشکارا کاربرد مذهبي داشته و تنها تفاوت آن با تخت جشميد اولا" در مقياس و ثانيا" کاربرد بيشتر چوب ( به جاي سنگ ) است که در ( ورارود ) بيش از سنگ در دسترس بوده است. در واقع استفاده از چوب ناگزير بوده است، در مورد اين بنا، يعني ( قوي قيريلقان ) بايد به آثار باستاني مراجعه کرد، اما آنچه اهميت اين بنا را بيشتر مي کند و در واقع شباهت نقش آن را به تخت جمشيد افزايش مي دهد، پيدا شدن يک اسطر لاب سفالي در آنجا است. در مورد اسطر لابي که از ( قوي قير يلقان قلعه ) پيدا شده، قبلا" مقاله کوتاهي نوشته ام، اما براي اطلاعات بيشتر بايد به آثار باستاني آسياي مرکزي مراجعه کرد.
نظير چنين ساختماني و بيشتر شبيه تخت جمشيد اخيرا" در ارمنستان کشف شده ومطالبي که نگارنده از نظر آييني و نجومي درمورد آن مطرح کرد توجه يکي از استادان باستان شناس ارمنستان را برانگيخت. اين نشان مي دهد که در دوره ويژه اي از تاريخ فرهنگ اين منطقه از جهان، ساختن پرستشگاه هايي در دستور کار قرار گرفته است که داراي مقاصد نجومي هم بوده و احتمالا" کارهاي نجومي آن ها در خدمت کارکرد آييني شان هم بوده است. اختلافي که در مبدا نوروز کشاورزان با نوروز مغان ديده مي شود، حاکي از همين نکته است که نوروزهاي کشاورزي ( مراسم خداي گياهي ) صرفا" به پيدايش نوروز نجومي کمک کرده است، اما با وجود گذشت قرن ها باز هم اين اختلاف بر جاي بوده است. در تاريخ بخارا آمده است:
( و اين ديهه را هر پانزده روزي بازار است و چون بازار آخرين سال باشد، بيست روز بازار کنند و بيست و يکم ( روز ) نوروز کنند و آن را نوروز کشاورزان گويند. و کشاورزان بخارا از آن حساب را نگه دارند و بر آن اعتبار کنند و نوروز مغان بعد از آن به پنج روز باشد.
ملاحظه مي شود که نوروز کشاورزان يعني پرستندگان خداي نباتي و به جاي آورندگان سياوشان با نوروز مغان که حساب و تقويم و نجومي مي دانستند تفاوت داشته است نکته اي که متاسفانه هيچ مورد توجه واقع نشده است.
نگارنده در اثر ديگري به نام سياوشان نشان داده ام که شواهدي وجود داردکه حتي در دوره هخامنشي ابزارها و امکانات حکومت غير از آن چيزي بوده است که در دست مردم قرار داشته در حالي که مردم در غراي سياوش بر سر و روي خود مي زدند، موي افشان مي کردند و مي گريستند، شاهان هخامنشي به داشتن اسبان خوب و مردان خود مي باليدند. همچنان که فرهنگ مردم با فرهنگ شاهان تفاوت داشت، مردم نوروز و حساب خود را داشتند، حکومت که در سايه مذهب بود، نوروز را به حساب مغان مي گرفت . مثل هميشه مردم به راه خود مي رفتند و حکومت به راه خود اما شواهد کافي نشان ميدهد که آيين سياوشان در بين مردم چنان قوي بود که مي توانستند آن را در رسمي ترين پرستشگاههاي يعني تخت جمشيد بر پا بدارند. اگر تخت جشميد پرستشگاهي متروپول نبود، چنين مراسمي را هم تحمل نمي کرد.

پي نوشتها:
1- نک به کار تولستوف
Tolstov.C.P.Posledam Drevnakhorezmiiskoi Tsivilatsii Moskva:Akadamic Nauk 1948
2- ذکاء، يحيي ، تخت جمشيد و بنياد نجومي آن در همبستگي با تخت جمشيد، تهران: انجمن ايران باستان، 1358 به بعد.
3- نرشخي، ابوبکر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا،
ترجمه

ابونصر احمد بن نصر القبادي، به تصحيح و تحشيه مدرس رضوي، تهران ،انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1356، ص 32، 33.
4- نک سياوشان از نگارنده زير چاپ
5- شايست نشايست،
ترجمه

کتايون مزداپور، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران: 1369، ص144.
6- حصوري، علي ( رصد خانه باستاني خوارزم) در چيستا، ص 468- 462
7- نک يادداشت شماره 1 و
Rapoport, U.A.Iz Istotii Religii Dreynego kharezma.Moskva: Nauk.
9- از نامه پروفسور تريايتروزف به نگارنده
10- نرشخي، تاريخ بخارا، ص 25

0 نظرات:

ارسال یک نظر