تاريخچه شهر زابل

تاريخچه شهر زابل

اين شهرستان در قديم سيستان و نيمروز خوانده مي‌شد. محلي كه امروزه زابل ناميده مي‌شود، پيش از آن زمين‌هايي با تپه‌هايي از ماسه‌هاي روان و رسوبات دريايي بود كه قسمتي از آن در مسير رودخانه قرار داشت. با كم شدن آب رودخانه بر وسعت خشكي‌هاي اطراف آن افزوده شد و با اتصال اين منطقه به روستاي حسين‌آباد، آبادي بزرگي تشكيل گرديد. بعدها تأسيس پادگان نظامي بر اهميت آن افزود در سال 1314 شمسي بر طبق تصويب هيأت وزيران ، آن آبادي را زابل ناميدند و در سال 1316 شمسي به مركز سيستان تبديل شد. از ارتفاعات مهم اين شهرستان كوه خواجه يا رستم است كه در غرب قرار دارد. در برابر اين كوه تصويري از رستم پهلوان كه گرزي دو سر در دست دارد، نقش بسته است. در دامنه‌هاي جنوبي آن نيز ويرانه بناهاي منسوب به دوره اشكانيان به جا مانده كه در زمان خود بسيار با شكوه بوده است. زابل امروزي شهري نسبتاً‌ توسعه يافته و مجهز به انواع خدمات مورد نياز جامعه شهري است.



مراکز باستاني و تاريخي

ميل قاسم‌آباد

اين مناره را از آن جهت «ميل قاسم‌آباد» نام نهاده‌اند كه روستاي قاسم‌آباد نزديكترين مكان به اين يادگار تاريخي است. اين مناره‌ در مكران قاسم‌آباد زابل واقع شده است. قسمت فوقاني مناره شكسته و ريخته است. به همين دليل تعيين ارتفاع آن ممكن نيست. شكستگي‌ها و تخريب‌هاي فراواني در قسمت‌هاي مختلف بدنه مناره مشهود است و در ورودي آن بر اثر تخريب و فرسايش به شكل گودالي در آمده است. بناي مناره بر روي يك صخره پست استوار و مشرف بر زاهدان قديم است و در شمال غرب اين شهر ويرانه قرار دارد. تمام ساختمان‌هاي پاي مناره از خشت خام و كاه‌گل ساخته شده بود و آجرهاي پخته راصرفاً در كارهاي تزئيني و حاشيه‌هاي آرايشي و ديگر جزئيات معماري استفاده مي‌كرده‌اند. حتي طاق درهايي را كه در حد فاصل بين اتاق‌ها تعبيه شده از خشت خام مي‌ساخته‌اند. تنها در پاي ديوارها آجر پخته به كار رفته است.



شهر سوخته

شهر سوخته در شصت كيلومتري جنوب زابل كنار جاده زابل و در شش كيلومتري قلعه رستم واقع شده و مشتمل بر تپه‌هايي است كه بيش از پنجاه متر ارتفاع ندارند. وسعت آن دو كيلومتر و نيم مي‌باشد. اين مكان بي‌گمان روزگاراني دراز يكي از مهم‌ترين مراكز شهرنشيني آسيا در عصر مفرغ بوده است. قدمت اين تمدن را به 3500 تا 4000 سال قبل از ميلاد تخمين مي‌زنند. ضمن كاوش‌هاي علمي، ‌بناي مستطيل شكلي با اطاق‌هاي چهارگوش، راهرو و پلكان‌هايي نمايان شده كه به وسعت تقريبي پانصد متر مربع است. ديوارهاي ضخيمي ازخشت به بلندي سه متر در انتهاي اين كاخ باستاني، ‌كه نشانگر وقوع آتش‌سوزي پردامنه و مهيبي است، به جاي مانده است. از جمله اين نشانه‌ها تيرهاي سوخته و اسكلت انساني است كه دسته هاون در دست راست دارد. چنين مي‌نمايد كه اين بناها به بيست سال اول هزاره دوم پيش از ميلاد تعلق دارد و از اهميت باستان‌شناختي ممتازي برخوردار است. از جمله اشيايي كه ضمن كاوش در تپه‌هاي شهر سوخته هخامنشي به ‌دست آمده، پيكر مفرغي زني است كه كوزه‌اي بر سر دارد و متعلق به نيمه دوم هزاره سوم پيش از ميلاد است. ظرف‌هاي سفالي گوناگون به رنگ‌هاي متفاوت كه اكثراً نخودي، برخي منقوش و بيش‌تر بي‌نقش است، قدمت شهر سوخته را نشان مي‌دهد كاوش‌هاي مقدماتي كه در اين شهر و پيرامون بمپور و بردسر به عمل آمده است نشان مي‌دهد كه مردمان اين سرزمين‌ها در هزاره چهارم، سوم و دوم پيش از ميلاد تمدن درخشان و همانند تمدن هند و بين‌النهرين داشته‌اند. در حفريات شهر سوخته تعدادي قبر به شرح زير به دست آمده است گودال‌هاي ساده: از نظر شكل خارجي قبور گودالي داراي فرم منظمي نيستند و شكل‌هاي چهارگوش، راست‌گوش و گاهي نزديك به دايره دارند. عمق اين گورها از سطح زمين بين چند سانتي‌متر تا يك متر در نوسان است. البته فرسايش خاك باعث عدم دقت‌ اندازه‌گيري ابعاد قبور است. به طور كلي از اين گورها يك بار و به ندرت دوباره استفاده شده است و گاهي نيز دو جسد را يك جا دفن كرده‌اند كه در اين مورد يكي از اسكلت‌ها معمولاً متعلق به كودكان است گودال‌هاي دوقسمتي: اين نوع اول است، با اين تفاوت كه بيشتر آنها شكل دايره دارند. اكثر اين قبور در لايه سنگ ريزه‌اي قرار دارد و به وسيله تيغه‌اي متشكل از يك تا پنج خشت به دو بخش تقسيم شده‌اند. اين خشت‌ها از نوع خشت‌هاي به كار برده شده در ساختمان‌هاي شهر سوخته است. اسكلت‌ها معمولاً در قسمت شمال قبور قرار داده شده‌اند. اين نوع قبور از گورهاي نوع اول بزرگتر است و در آنها نيز يك اسكلت و به ندرت دو اسكلت ديده مي‌شود قبور سردابه‌اي اين نوع قبور بدون شك جالب‌ترين نوع قبور يافت شده در شهر سوخته به شمار مي‌رود. گورها به صورت يك چاله زيرزميني بيضي شكل در يك طرف كنده شده‌اند. اين دخمه‌ها يا چاله‌ها معمولاً صد و هشتاد سانتي‌متر عمق دارند، در صورتي كه عمق طرف ديگر سردابه تنها صد و بيست سانتي‌متر است. قسمت ورودي گور با يك ديوار خشتي پوشانده شده است كه خشت‌هاي آن از نوع خشت‌هاي به كار برده شده در قبور دو قسمتي است. وقتي در گور با اين ديوار بسته مي‌شد قسمت ديگري خالي مي‌ماند. برخي از اين قبرها دو بار مورد استفاده قرار مي‌گرفته ا‌ند. معمولاً بقاياي جسد اول را جمع كرده و در كنار سردابه‌ مي گذاشتند و سپس جسد جديد را در قبر جاي مي‌دادند. اشياء موجود در اين قبور بيشتر در قسمت پايين ورودي پيدا شده‌اند قبور شبيه سردابه‌‌اي يا سرداب‌هاي كاذب: فرق اين قبور با سرداب‌هاي حقيقي در آن است كه به جاي ساختن سردابه‌، ابتدا يك گودال معمولي كنده و سپس در يك طرف آن با خشت اتاقكي ساخته‌اند. بقيه امور مانند تدفين قبور سردابه‌اي است. قبور خشتي: اين قبور نادر و شكل آنها راست ‌گونه است. مساحت اين نوع قبور سه و نيم مترمربع است و ديوارهاي آنها به وسيله يك رشته خشت افقي پوشانده شده است. بزرگترين قبر در اين قبرستان متعلق به پيرمردي است كه به پهلوي چپ خوابانده شده است و قبرش دويست و ده سانتي‌متر طول و هفتاد سانتي‌متر عرض دارد. اين قبر با استفاده از دو رديف خشت ساخته شده و ديوارهاي آن در داخل اندود شده‌اند.



شهر باستاني زرنج

ويرانه‌هاي شهر باستاني زرنج، پايتخت قديم سيستان، در جلگه‌اي كه در اطراف درياچه هامون واقع شده، باقي مانده است. آثار ويرانه‌ها معرف زمان آبادي و پايتختي اين ناحيه مشهور تاريخي در دوران باستاني و پيش از اسلام مي‌باشد. بديهي است با شروع كاوش‌هاي علمي و مطالعات تاريخي آثار و بناهاي فراواني در منطقه زرنج از ادوار پيش از تاريخ و دوران هخامنشي، اشكاني، ساساني و اسلامي كشف خواهد شد. از اين شهر كه حدود 1119 سال قبل پايتخت سيستان بود، اثري نيست. در وصف اين شهر، در كتاب حدود‌العالم آمده است: «شهري با حصار و پيرامون آن خندق است و اندروي رودهاست، و اندر خانه‌هاي وي آب روان است، داراي پنج در آهني است و گرمسير است و برف نمي‌بارد» بعضي نيز پايتخت سيستان را همان آبادي معروف به «ارم شهرستان» مي‌دانند و روايتي هم هست كه پايتخت سيستان قبل از زرنج، «رام شهرستان» خوانده مي‌شد. تغيير مسير هيرمند و شايد هم طغيان آن باعث شده است كه آبادي‌ها و شهرستان‌هاي قديم اين ناحيه خراب شوند. ممكن است حفريات تاريخي بسياري از اين مسائل را روشن نمايد؛ در روايت محلي سيستان افسانه‌اي در مورد خرابه‌هاي معروف به «سابورشاه» است. بدين ترتيب كه داماد سابور در شهرستاني از آبادي‌هاي سيستان مي‌زيسته است. دختر سابورشاه به بچه‌اش مي‌گويد كه وقتي پيش پدربزرگ خود رفتي هرچه رونما به تو داد نپذير و در خواست كن كه سهم ما را از آب هيرمند دو چندان كند. وچو ن چنين درخواست كرد و پدر بزرگ بخشيد، شهر كه در شمال كوه خواجه قرار داشت زير آب رفت. هر چند اين داستان جز افسانه‌اي بيش نيست، اما حكايت از واقعيتي انكارناپذير دارد و آن اين كه خرابه‌هاي سابور شاه بقاياي شهري است كه روزي بر اثر طغيان هيرمند يا تخريب يا شكسته شدن سد به زير آب رفته است. ظاهراً زرنج در صدر اسلام، در زمان يعقوب ليث و جانشينان وي پايتخت سيستان بوده است.



بقاياي شهر زاهدان كهنه

بقايای شهر زاهدان کهنه در بخش پشت آب زابل واقع شده است و مربوط به دوره تيموری است اين محل بنا به روايتی محلی است که تيمور در آنجا يک پای خود را از دست داد.



تپه‌ دهانه غلامان

اين تپه در فاصله 44 كيلومتري شهر زابل و چهار كيلومتري قلعه نو واقع شده است. دهانه غلامان تپه‌اي مصنوعي به ارتفاع بيست و هشت متر است كه در نزديكي كوه خواجه، شهر سوخته و قلعه سام قرار دارد. پس از مدتي خاك‌برداري از اين تپه، آثار ساختماني عظيم، بناهاي مفصل و باشكوه و در مجموع شهر نسبتاً وسيعي نمايان شد. اين بناها ازگل خام است و آجر و سنگ در آنها به كار نرفته است و اين عجيب نيست، چون در سيستان سنگ ناياب است و خاك سراسر اين سرزمين را فراگرفته است كه وقتي گل شود، مانند آجر سفت و سخت مي‌شود. در قسمت شمال غرب دامنه تپه دهانه غلامان آثار يك معبد مربوط به دوران هخامنشي به ابعاد 54 × 54 متر كشف و خاك‌برداري شده است. در چهار گوشه اين معبد چهار برج ديده‌باني وجود داشت. اين معبد در دو نوبت مورد استفاده قرار مي‌گرفت و بناي آن دو طبقه بود. در قسمت شمال دهنه غلامان بناي بزرگ مستطيل شكلي داراي چهل و پنج اتاق اصلي و دو اتاق الحاقي كشف شده است. اين بنا فقط يك ورودي در قسمت شرق دارد. پس از گذشتن از تنها در ورودي اين بنا وارد شدن به حياط، از ورودي ‌هاي شمالي، شرقي، جنوبي و غربي داخل حياط مي‌توان وارد اتاق‌هاي اطراف شد. در داخل اين بناهاي عظيم ستون‌هاي قطوري به ابعاد 110 × 110 سانتي‌متر وجود دارد كه در قسمت شمال و جنوب نه عدد و در مشرق و مغرب هفت عدد است. در بعضي قسمت‌ها ستون‌ها در دو رديف است. مصالح ساختماني در تمام ابنيه اين شهر باستاني اكثراً از خشت است به جز آثار ذكر شده تعداد زيادي آثار سفالي و سنگ‌هاي آسياب دستي و اشيا كوچك چوبي و استخوان‌هاي گراز و چند اثر مهر بر روي گل و آثار ساختماني نيز پيدا شده است. ساختمان قديمي دهانه غلامان مقر حاكم آن ناحيه بود كه در زمان هخامنشيان وسعت و آباداني فراواني داشت و چون در مرز شرق و نزديك سرزميني بود كه پيوسته بيم تاخت و هجوم اقوام صحراگرد از آن مي‌رفت، هميشه حاكمي لايق و مدير و مدبر و منسوب به دودمان شاه بر آنجا حكومت مي كرد. خندقي به عرض حدود سي متر(كه اينك با گل و لاي پر شده) ويرانه‌هاي درون شهر را از تپه‌هاي بزرگ جدا مي‌سازد. گل و لاي خندق تا پاي تپه رسيده است. اطراف خندق پر از آجر است و به وسيله همين آجرها، عليخان سنجراني قلعه كنوني رابنا نموده است. اين قلعه به نام پايگاه نادعلي معروف شده و بدين ترتيب مكان قديمي، اسمي جديد يافته است.



آتشكده كركوي

اين آتشگده در ناحيه كركوي سيستان واقع شده و آثار و بقايايي از آن مشهود است. ويژگيهاي معماري، شكل بنا و كاركرد آن نشانگر اين است كه اين آتشكده به دوره ساسانيان تعلق دارد.



جاذبه هاي طبيعي

كوه خواجه

يكي از آثار تاريخي ارزشمند و جالب توجه استان، كوه خواجه است كه در سيستان واقع شده است. اين كوه به ارتفاع تقريبي نهصد متر مانند جزيره‌اي در وسط درياچه هامون قرار گرفته است. بالاي اين كوه آثار آتشكده و كاخ عظيمي نمايان است كه عمارات مختلف آن مشرف بر حياط وسيعي است. درچهار طرف آن چهار رواق ستوندار قرار گرفته كه قوس‌هاي آنها هلالي است. اين كاخ آثار زيادي از گچبري‌هاي قديمي متقاطع، خطوط شكسته متوازي و نقاشي ديوار با نقش برش‌هاي اكانت و خداي يوناني اروس (خداي عشق) سوار بر اسب و نقاشي‌هاي متعدد ديگر را دربردارد. آتشگاه كوه خواجه مركب از تالار چهارگوشي است كه سردربزرگي دارد و در اطراف تالار راهرويي است كه پوشش آن به صورت گهواره‌اي هلالي است. تاريخ ساختمان اين آتشكده را حدود قرن اول ميلادي مي دانند و ويرانه‌هاي اطراف آن را هم به دوران اشكاني و ساساني نسبت مي‌دهند. در قسمت جنوب كوه خواجه پرستشگاهي وجود دارد كه به كرچك چل گنجه معروف است و از گل بنا شده است. اين بنا جايگاه پرستش ناهيد (آناهيتا) و از نوع قلع‌هاي دختر است كه پرستشگاه ناهيد محسوب مي‌شدند. از آثار بعد از اسلام اين مجموعه آرامگاه خواجه مهدي ابن‌محمود خليفه است كه به صورت اتاق خشتي به ابعاد 6 × 9 متر مي‌باشد و در بالاي كوه قرار گرفته است. بناي بعدي كوه خواجه، زبارتگاه «خواجه‌ غلطان» است كه هنوز مورد تقديس مردم است و هر سال در آنجا قرباني‌ها مي‌كنند. زبارتگاه «پيرگندم بريان» در همين تپه است و قبرستاني نيز در آنجا قرار دارد. مردم سيستان در هفته اول فروردين به زيارت اين محل مي‌روند و گندم بريان نذر مي‌كنند. احتمال دارد كه نام «اوشيدا» كه در اوستا نام كوهي است همين كوه باشد. سنگ آتشگاهي كه از آتشكده اين كوه به دست آمده كاملاً مشابه آتشگاه آپاداناي شوش است كه به زمان هخامنشيان مربوط است. ساير آثاري كه در اين كوه به دست آمده بيشتر مربوط به قوم «سكا» است كه در حدود قرن دوم ميلادي به اين سرزمين مهاجرت كرده‌اند. در هر حال، كوه خواجو و مجموعه آثار باستاني دوره‌هاي مختلفي كه در دامنه آن وجود دارند، همراه با چشم‌انداز زيباي هامون و ويژگي‌هاي مردم‌شناسي ساكنان پيرامون آن، يكي از جاذبه‌هاي ممتاز جهانگردي استان سيستان و بلوچستان به شمار مي‌آيد.



رودخانه هيرمند و چاه نيمه

اين رودخانه، تنها شريان حياتي سيستان است كه از طرف كوههاي بابا در افغانستان سرچشمه مي‌گيرد، و پس از طي مسافتي در حدود 1050 كيلومتر وارد درياچه هامون مي‌شود. تمام آب مصرفي دشت سيستان از طريق اين رود تأمين مي‌شود. در ضمن، دوام رودخانه‌هاي منشعب از آن و درياچه و مخازن چاه نيمه، همه بستگي به جريان آب هيرمند دارد. هيرمند (جريكه يا جاريكه) در مرز ايران و افغانستان به دو شعبه تقسيم مي‌شود. شعبه اصلي به نام رود مشترك يا يريان (كه ياريان مشترك هم ناميده مي‌شود) قسمتي از مرز مشترك دو كشور را تشكيل مي‌دهد، سپس وارد افغانستان مي‌شود. شعبه ديگر، در خاك ايران است كه خود به دو شاخه تقسيم مي‌شود. يكي به طرف چاه نيمه و ديگري به طرف مناطق كوهك و زهك مي‌رود كه دو سد انحرافي در اين دو منطقه بر روي آن احداث شده است. سد سيستان نيز بر روي شاخه‌اي كه از طريق چاه نيمه تأمين مي‌شود، احداث شده است در قسمت جنوب دشت سيستان و در حوالي مصب هيرمند، گودال‌هاي طبيعي بزرگي وجود دارد كه در حال حاضر از آنها بهره‌برداري مي‌شود. اين گودال‌ها ضمن ذخيره‌آب براي آبياري مناطق بيشتري از سيستان، از زيان‌هاي وارده در مواقع سيلابي شدن رودخانه هيرمند جلوگيري مي‌كند. مساحت اين مخازن كه به صورت درياچه كوچكي در آمده، در حدود چهار هزار و هفتصد هكتار است. از اين مخازن علاوه بر آبياري، مي‌توان براي پرورش ماهي نيز استفاده كرد. حداكثر گنجايش اين مخازن ششصد و شصت ميليون متر مكعب است و ظرفيت قابل بهره‌برداري سالانه آن تا سيصد و چهل ميليون متر مكعب نيز مي‌رسد.



منطقه حفاظت‌شده هامون

اين منطقه با دويست و يك هزار و يكهزار و شصد و دو هكتار وسعت شامل دشت هامون، درياچه يا تالاب هامون و رودخانه هيرمند مي شود. اهميت اين منطقه بيشتر به دليل زيستگاه انواع حيات‌وحش، امكان پرورش ماهي، وجود انواع پرندگان و تأمين علوفه دام‌ها از نيزارها و استفاده از ني‌ها جهت حصير‌بافي مي‌باشد. پرندگان و جانوران وحشي اين منطقه عبارتنداز: پليكان و فلامينگو، پرندگان مهاجر آبي، تيهو، زنگوله بال، كوركر (باقرقره)، خرگوش، شغال، كفتار، كاراكال، يوزپلنگ، گراز و آهو. مراتع و نيزارهاي اطراف درياچه اغلب اوقات سرسبز و متراكم هستند وزيبايي خيره‌كننده‌اي به اين منطقه مي‌بخشند. اين اكوسيستم يكي از زيباترين تالاب‌هاي ايراني است.



درياچه هامون

درياچه هامون يكي از پديده‌هاي طبيعي ارزشمند از نظر ملي و بين‌المللي و درخور توجه ويژه است. ارزش اقتصادي آن از ديرباز شناخته شده است و در طول صدها سال مردم حاشيه‌نشين تالاب از بركت و نعمات گياهان، پرندگان و آبزيان آن بهره‌مند شده‌اند. اين منطقه ويژه و منحصر به فرد، پناهگاه بسياري از گونه‌‌هاي نادر و در خطر انقراض حيواني و گياهي و حمايت‌كننده زنجيره‌هاي غذايي در پهنه دشت كوير است. علاوه بر ارزش اقتصادي، ارزش‌هاي اكولوژيكي هامون نيز در خور توجه فراوان است. اين درياچه مأمن مناسبي براي استقرار آشيانه و توليد مثل انواع مختلف پرندگان و بعضي مهره‌داران ديگر است. گونه‌هايي از ماهي‌ها براي تخم‌ريزي، پوشش گياهي فشرده درون آب را ترجيح داده و هنگام توليد مثل در چنين مكانهايي تجمع مي‌‌كنند. همچنين پوشش گياهي هامون محل مناسبي براي مخفي شدن و در امان ماندن بعضي از پرندگان، پستانداران و ساير آبزيان از جمله شاهين‌ها، عقاب‌ها و باكلان‌ها است. پوشش زير آب درياچه نيز همراه با نيزارهاي آن در تأمين نيازهاي حيات وحش نقش اساسي دارند. درياچه هامون براي بعضي از موجودات زيستگاه دائمي و براي تعدادي ديگر سكونت‌گاه موقتي و محل گذر و تغذيه محسوب مي‌شود.



برگرفته از سایت فرهنگسرا

0 نظرات:

ارسال یک نظر