ناصر پورپیرار

ناصر پورپیرار
ناصر پورپیرار (ناصر بناکننده) یک نویسنده ایرانی متولد ۱۳۱۹ تهران (عضو حزب توده پیش از انقلاب اسلامی و موسس نشر کارنگ، شریک انتشارات نیل و موسس انتشارات آلفا است و کتاب‌های خود را از این طریق منتشر کرده‌است.[۱] وی منکر وجود بخش اعظم تاریخ ایران و منکر وجود بسیاری از شخصیت‌های مستند تاریخی است.

از نظریات او یکی اینست که خاورمیانه پس از یکی از کشتارهای ادعایی او در تاریخ «به مدت ۱۲ قرن به‌کلی از سکنه خالی مانده بوده»[نیازمند منبع] او فردوسی و شاهنامه همچنین حافظ و دیوان حافظ را «جعلی» می‌نامند و منکر امامت علی است.[۲]
وی بخشی از انتقادات خود به‌ تاریخنگاری کنونی ایران را در وبلاگش می‌نویسد[نیازمند منبع]
ادعاهای پورپیرار نسبت به‌ تاریخنگاری کنونی ایران از پرداختن به واقعه پوریم که‌ در کتاب استر یهودیان بدان اشاره‌ شده‌ است شروع می‌شود. وی ادعا می‌کند که پس از پوریم، سرزمین ایران تهی از سکنه می‌شود.
وی مدعی است که تمام خاورمیانه، پس از پایان پوریم به درازای ۲۰۰۰ سال خالی از سکنه بوده‌است و جنبنده‌ای در آن دیده نشده‌است.

وی معتقد است که‌ ابنیه‌ کنونی موسوم به‌ پاسارگاد تنها در چند دهه‌ اخیر ساخته‌ شده‌ است.
به‌ ادعای وی هر آنچه‌ را که‌ به‌ اشکانیان نسبت می‌دهند یا مربوط به‌ دولت تبعیدی کوچک یونان کهن است یا جعل جدید است.
پورپیرار باور نموده که از تا قرون اولیه‌ اسلامی هیچ آثار قانع کننده‌ ای از نشانه‌ وجود حیاتی متمدن در سرزمین ایران یافت نشده‌ است.

وی در یکی از کتابهایش مدعی شده‌است که محمد، علی را به جانشینی انتخاب نکرده و این از حکمت پیامبر بوده‌است.[۳]
دلایل ذکرشده برای ادعاها
برای رد تئوری‌های غالب تاریخی، وی به بررسی دلایل ذکر شده توسط سایر مورخان می‌پردازد و سعی دارد نشان دهد که این دلایل برای پذیرش تئوری‌های مورد بحث کافی نمی‌باشند. به عنوان مثال، وی مدعی است که برای بسیاری از سلسله‌های تاریخی ایرانی، تعداد بسیار معدودی آثار معماری ارائه شده و همچنین نمی‌توان نوشته‌های کتب قدیمی را ملاک قرار داد. زیرا از نظر وی این کتب می‌توانند جعلی باشند. وی مدعی است که مطالعه دقیق آزمایشگاهی برروی این آثار و کتب صورت نگرفته‌است. پورپیرار در سال ۲۰۰۵ مدعی شد که «آثار باستانی پیداشده در ایران از جمله نمونه‌های سفالی پیداشده در نیشابور، بغداد و سامره هیچ‌یک مربوط به پس از پوریم تا سدهٔ دوم هجری نیستند» و این ادعا را به عنوان یکی از مدارک بر سخنان خود دانست.
منتقدان
یکی از مهمترین وی‍ژگی‌های نوشتاری ناصر پورپیرار (ناصر بناکننده) وجود تناقض‌های آشکار و عدم همخوانی نوشتار وی با اسناد و منابع تاریخی است. از آنجاییکه وی فاقد هرگونه مدرک دانشگاهی و آشنایی تخصصی با منابع تاریخی و باستانی است، بروز چنین تناقض‌هایی در نوشتار وی چندان دور از انتظار نیست. به عنوان نمونه وی در کتاب برآمدن اسلام، بخش دوم: بررسی اسناد ص ۲۶۹، مدعی می‌شود که «توطئه مشترک یهود و کلیسا و زمین‌داران عرب حریص خراسان و 'بقایای ساسانیان'» باعث فروپاشی بنی امیه شده است؛ و مدتی بعد، ادعا می‌کند که اصلا ساسانیان وجود خارجی نداشته‌اند! در جایی مدعی است که منظور آیه ۱۰۳ سوره نحل، سلمان فارسی است و در جایی دیگر وجود سلمان فارسی را منکر شده و آن را ساخته یهود می‌داند! در جایی اسکندر مقدونی را به خاطر بر انداختن پادشاهی هخامنشیان می‌ستاید و در جای دیگر منکر بروز جنگ بین هخامنشیان و اسکندر مقدونی شده و مدعی است که یهودیان داستان این جنگ را ساخته‌اند تا پوریم پنهان بماند و کسی نفهمد که ایران خالی از سکنه بوده است! از این نمونه، در نوشتار او بسیار است.
محمد تقی عطایی و علی اکبر وحدتی دو تن از منتقدین وی، معتقدند ادعای پورپیرار مبنی بر موهوم خواندن هویت تاریخی ایران و نسبت دادن آن به جعل و تحریف یهودیان، از مباحث دیرینه تبلیغات پان عربی است. [۴]
داریوش احمدی (کیانی) یکی از نویسندگان در زمینه باستان‌شناسی است که به نقد نظریات پورپیرار پرداخته و علاوه بر انتشار آنها در وبنوشت شخصی خود (فرهنگ ایران باستان)، جامع نقدهایش را در کتاب «هزاره‌های پرشکوه» منتشر کرده‌است.[۵]
هوشنگ صادقی دیگر نویسنده توانایی است که تناقض‌ها و غلط‌های فاحش علمی پورپیرار را به شکلی بسیار گویا و قابل فهم برای تمامی افراد، در کتاب «کوروش و بابل» منتشر کرده‌است. وی در این کتاب بخش‌های مختلف کتابهای پورپیرار را در کنار هم گذاشته و موارد تناقض آنها با همدیگر و با منابع علمی معتبر را به خوانندگان نشان داده‌است.[۶]
در این بین، علیرضا افشاری، نویسنده‌ای است که اگر چه خود یکی از منتقدان پورپیرار است، ولی تلاش نموده‌است نقدهای دیگران را نیز در کتاب «نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ» جمع آوری و منتشر نماید.[۷]
امیر نعمتی لیمایی یکی دیگر از تاریخنگارانی است که به نقد آرای پورپیرار پرداخته‌است. او به همراه داریوش احمدی در سال ۱۳۸۳ کتابی با نام ۱۲ قرن شکوه منتشر کرد و در آن به نقد دیدگاه‌های پورپیرار پرداخت.
محمد رضا ترکی از معدود افرادی است که به نقد نظرات پورپیرار در مورد تاریخ پس از اسلام ایران پرداخته‌است. وی به نقد نظر پورپیرار در خصوص جعلی دانستن سلمان فارسی پرداخته و با بهره گیری از مطالب نوشته شده توسط پورپیرار به تناقضهای نوشتاری وی پرداخته‌است.[۸]
2. ↑ پورپیرار، ناصر (۱۳۸۰) پلی برگذشته، بخش دوم: بررسی اسناد. انتشارات کارنگ. تهران. صفحه‌های ۱۳۸ و ۱۳۹
3. ↑ پورپیرار، ناصر (۱۳۸۰) پلی برگذشته، بخش دوم: بررسی اسناد. انتشارات کارنگ. تهران. صفحه‌های ۱۳۸ و ۱۳۹
4. ↑ اعتبار باستان شناختی آریا و پارس: نقدی برکتاب «دوازده قرن سکوت» نویسندگان: محمد تقی عطایی، علی اکبر وحدتی انتشارات شیرازه شابک: ۹-۲۴-۷۷۶۸-۹۶۴ توضیح درباره کتاب مذکور در روزنامه شرق
5. ↑ احمدی، داریوش (۱۳۸۳) هزاره‌های پرشکوه. موسسه فرهنگی انتشاراتی گرگان. شابک: ۷-۴۷-۷۲۲۵-۹۶۴ معرفی کتاب
6. ↑ صادقی، هوشنگ (۱۳۸۴) کوروش و بابل. موسسه انتشاراتی نگاه. شابک: ۸-۲۹۰-۳۵۱-۹۶۴ معرفی کتاب
7. ↑ افشاری، علیرضا (۱۳۸۱) نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ. حوض نقره. شابک: ۴-۰۱-۷۹۶۱-۹۶۴
8. ↑ ترکی، محمد رضا (۱۳۸۵) نگاهی به ادعاهای ناصر پورپیرار در باره سلمان فارسی. خردنامه همشهری. شماره ۵
منبع : ویکی پدیا

0 نظرات:

ارسال یک نظر