سفال، نماد فرهنگ مشترك ايران و آسياي ميانه

سفال، نماد فرهنگ مشترك ايران و آسياي ميانه

كليد واژه ها: سفالگري، آسياي ميانه، جيتون، آنو، تركمنستان، سمرقند، دشت درگز، تپه حصار

از چگونگي ساخت و پرداخت نخستين ظرفهاي سفالي و ماهيت ظهور اين پديده در صحنه زندگي اقوام آسياي ميانه اطلاع دقيقي در دست نيست اما حاصل كاوشهاي باستان شناسي تاكنون معلوم داشته است كه تپه جيتون واقع در جنوب تركمنستان يكي از خاستگاههاي اوليه ظروف سفالي بوده است.

سفالهاي مرحله آغازين جيتون با گلي مخلوط با بقاياي گياهي ساخته شده و آن سفالها در سه محوطه باستاني ايران به نامهاي تپه سنگ چخماق شاهرود، تورنگ تپه گرگان و يارم تپه گنبد كاوس بدست آمده است.

در نيمه هزاره چهارم پيش از ميلاد يا پايان نوسنگي فرهنگ جيتون به صورت دو فرهنگ منطقه اي شرقي و غربي تقسيم شد. بخش غربي دشتهاي جنوب غربي تركمنستان و دره سومبار در تركمنستان را با جلگه هاي مشهد و گرگان در ايران پيوند مي داد و بخش شرقي از جنوب تركمنستان تا جئوكسيور گسترده شد كه همانند فرهنگ رايج در دشت درگز و دره رود اترك در ايران بود. فرهنگهاي شاخص اين دوره ، آنو و نمازگاه در تركمنستان است.

در اواخر هزاره سوم و اوايل هزاره دوم پ.م فرهنگ سفال خاكستري از قلب آسياي ميانه ظهور كرد و در شمال شرقي نجد ايران گسترش يافت. شباهت سفالهاي خاكستري بدست آمد در كوهپايه هاي غرب عشق آباد با آثار بدست آمده از تپه حصار دامغان در شمال شرق ايران انكار ناپذير است، تا جايي كه مي توان گفت خاستگاه آنها يك فرهنگ واحد بوده است.

از گورهاي دره رودوخش در تاجيكستان سفالهاي فراواني با كيفيت بسيار عالي جمع آوري شده كه به اعتقاد برخي با مهاجرت آريايي ها به تاجيكستان ارتباط دارد. از آن گونه سفالها كه با حضور آريايي ها مرتبط دانسته شده در بسياري از محوطه هاي حاشيه كوير ايران و از جمله در تپه سيلك كاشان به فراواني يافت شده است. در دوران هخامنشي و اشكاني و ساساني كه بخش وسيعي از سرزمينهاي آسياي ميانه قلمرو آن امپراطوريها محسوب مي شد به شيوه اي يكسان صنعت سفالگري در سراسر ايران رايج بود.

در قرن هفتم ميلادي ظهور اسلام در كشورهاي آسياي ميانه به عنوان يك مذهب فراگير بر بسياري از جنبه هاي زندگي از جمله صنعت سفالگري تاثير گذاشت. در آغاز شكلها و طرحهاي تزئيني تازه اي رواج يافت كه از هنر كهن ايران و آسياي ميانه الهام گرفته بود.

در بين سده هاي نهم تا دوازدهم ميلادي سفالگري در آسياي ميانه از رونق بسيار زيادي برخوردار بوده و منطقه افراسياب در سمرقند فعاليترين مركز تهيه انواع سفال به شمار مي رفت كه همپاي آن در ايران، نيشابور و ري و جرجان بود.

از سده نهم ميلادي، سفالهاي لعابدار در سرتاسر آسياي ميانه و ايران محبوبيت تام يافتند و منطقه افراسياب در نزديكي سمرقند و نيشابور در خراسان از جمله مراكز توليد انواع سفال لعابدار بشمار مي رفتند.سفالهاي توليد شده در آن مراكز با سفالهايي كه در زيستگاههاي متعدد ايران ( در مرزهاي امروزي) ساخته مي شدند از جهت فرم و رنگ و لعاب و نقش وجوه مشترك فراواني داشتند ودر ساخت نيز ار تكنيكهاي يكسان برخوردار بودند.

در سده هاي سيزدهم و چهاردهم به دنبال يورش مغول ها موضوعات تصويري جاي خود را به طرحهاي پيچيده گياهي دادند.

در اواخر سده چهاردهم و اوايل سده پانزدهم پيشرفت تازه اي در توليد سفالهاي لعابدار حاصل شد و بدليل تماسهاي گسترده بازرگاني بين دولت تيموري و كشورهاي ديگر، در سده پانزدهم نوع تازه اي از سفال كه به تقليد از چيني ساخته مي شد، در آسياي ميانه پديد آمد. مراكز اصلي ساخت آن ظرفها بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند بود. در ايران اين نوع سفال بخصوص در دوران صفويه بسيار جالب توجه واقع شده و رواج فراوان يافت. شباهتهاي زياد گونه ها، فرمها، تكنيك هاي ساخت، نقشها ، لعابها و كاربرد سفالها تا اواسط قرن نوزدهم ميلادي را به جرات مي توان از جمله پيوند هاي فرهنگي – هنري ايران و آسياي ميانه به حساب آورد.


مقدمه:

يكجانشيني ايجاب مي كرد كه انسان، ابزار و وسايلي متناسب با شيوه جديد زندگي ابداع كند تا نيازهاي روزمره خود را به كمك آنها مرتفع سازد. در زندگي يكجانشيني كه توام با دوران گردآوري غذا بود، « ظرف» و جاي ذخيره مواد غذايي جايگاه مهمي داشت و انسان آن پديده مهم و حياتي را از خاك كه فراوانترين و ارزان ترين مواد و در همه جا قابل دسترسي بود ساخت.

ظرفهاي گلي اين قابليت را داشت كه بر اثر حرارت به ماده اي سخت و مقاوم به نام « سفال» تبديل شود و علاوه بر كاربرد ذخيره، به عنوان ظرفهاي كوچك دم دستي و ظرف پخت و پز به طور روزمره مورد استفاده قرار گيرد.

كثرت استفاده از سفال و خاصيت شكندگي آن، توليد انبوه را در پي داشت و بقاياي ظرفهاي سفالي در محوطه هاي باستاني و زيستگاههاي بشري بيشتر از هر عنصر فرهنگي ديگر باقي ماند.از آنجا كه سفال همواره به عنوان كارآمدترين عنصر از دوران نوسنگي تا دهه هاي اخير در عرصه زندگي انسان حضور داشت، مناسب ترين وسيله براي هنرنمايي و تجلي گاه افكار و اعتقادات و علوم و فنون و اقتصاد و ارتباط اقوام و ملتها محسوب مي شد. بنابراين مطالعه اشياء سفالي به جا مانده از اقوام مختلف در زمانهاي گوناگون به پژوهشگران امكان مي دهد تا از جنبه هاي گوناگون جوامع سازنده آن اشياء را بهتر بشناسد.


زمان و مكان رواج شيوه هاي سفالگري در آسياي ميانه

از چگونگي ساخت و پرداخت نخستين اشياء سفالي و ماهيت ظهور اين پديده در صحنه زندگي اقوام آسياي ميانه اطلاع دقيقي در دست نيست و حاصل كاوشها و بررسيهاي باستان شناسي تاكنون معلوم داشته است كه «تپه جيتون» واقع در 20 كيلومتري شمال غرب عشق آباد كهن ترين زيستگاه عصر نوسنگي و آغاز دوران كشاورزي در آسياي ميانه و يكي از خاستگاههاي اوليه ظرفهاي سفالي بوده است

مرحله پاياني نوسنگي تا نيمه دوم هزاره چهارم پ.م ادامه يافت و فرهنگ جيتون با پذيرش تغييرات محلي به صورت فرهنگهاي منطقه اي درآمد. در اين مرحله مي توان تقسيم فرهنگ جيتون را به دو فرهنگ منطقه اي شرقي و غربي مشاهده كرد. بخش غربي در دشتهاي جنوب غربي تركمنستان و بخش شرقي از جنوب تركمنستان تا
« جئوكسيور » و دشت درگز و دره بالاي رود اترك گسترش يافت

تپه آنو شامل دو تپه شمالي و جنوبي در 12 كيلومتري شهر عشق آباد واقع است. تپه شمالي دربرگيرنده سفالهايي از دوره نوسنگي تا دوره برنز و سفالهاي تپه جنوبي متعلق به دوره آهن مي باشد

هم زمان با فرهنگ نمازگاه III در آنو گسستگي وجود دارد، سفالهاي اين فرهنگ در قره تپه تركمنستان و دره اترك و شيروان و گرگان و درگز ايران مشاهده شده است

آلتين تپه كه يكي از مكانهاي شاخص شاخه شرقي فرهنگ برخاسته از جيتون محسوب مي گردد، در دهكده مينا در جنوب شهر تجن در تركمنستان واقع است. اين محوطه از 15 لايه باستاني تشكيل شده كه لايه هاي 9 تا 15 آن مربوط به مرحله پاياني دوره نوسنگي و لايه هاي 4 تا 8 مربوط به دوره برنز قديم و لايه هاي 1 تا 3 مربوط به دوران برنز مياني و متعلق به اواسط هزاره سوم پيش از ميلاد است. سفال مربوط به اين دوره كه از نوع سفال لايه چهارم نمازگاه است و سطح آلتين تپه را پوشانده

اگرچه در مجموع فرهنگهاي جنوب غربي آسياي ميانه و عمدتا تركمنستان جنوبي به نسبت كهن تر و متنوع تر از نواحي شرقي و شمال شرقي مي باشند اما از دوران برنز و پس از آن نواحي نيز آثار و محوطه هايي وجود دارند كه مطالعه صنعت سفالگري را در گذشته ممكن مي سازند: در جان باز قلعه واقع در منطقه خوارزم مقدار قابل توجهي سفال مزين به اثر مهر مربوط به اواخر هزاره چهارم و هزاره سوم پيش از ميلاد به دست آمده است

و در دره پايين زرافشان از تپه زمان بابا نيز سفالهايي كشف شده اند كه به شيوه كنده كاري و اثر مهر و نقش تزئين شده و به دوره برنز تعلق دارند




در تاگسيكين از نواحي خوارزم هم قبرستاني مربوط به دوران برنز حفاري شده و علاوه بر اشيا تزئيني برنزي و طلايي مقدار فراواني ظرف سفالي كشف شده است

در ناحيه ديگري از خوارزم به نام كوكچا هم ظرفهاي متنوع سفالي متعلق به اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد به دست آمده

در دره فرغانه نيز بررسيهاي وسيعي صورت گرفته و آن واحه يكي از مناطق مهم باستاني آسياي ميانه شناخته شده است. در آن ناحيه دو محوطه باستاني به نام «چوست» و « دال ورزين» وجود دارد كه داراي سفالهايي با طرحهاي متنوع متعلق به هزاره دوم پيش از ميلاد مي باشد

از گورهاي دره رودخانه و خش در تاجيكستان هم مقدار متعددي سفال با كيفيت بسيار عالي متعلق به هزاره دوم و اوايل هزاره اول پ.م بدست آمد كه با سفالهاي نمازگاه II هم زمان بوده و به اعتقاد ليتوينسكي با مهاجرت آريايي ها از جنوب تركمنستان به تاجيكستان ارتباط دارد

در آغاز هزاره سوم پيش از ميلاد پديده جديدي در صنعت سفالگري آسياي ميانه ظهور كرد و آن ساخت «سفال خاكستري» بود. حدس زده مي شود كه فرهنگ سفال خاكستري از نواحي رودخانه هاي سير دريا و آمودريا يا شايد قلب آسياي ميانه برخاسته باشد

قسمت مركزي نجد ايران نيز از نفوذ آن فرهنگ مصون نماند، در سيلك كاشان جاي سفالهاي منقوش را سفالهاي قرمز و خاكستري گرفت

در گيوزلي گير واقع در منطقه خوارزم باستان شناسان موفق به كشف بناي بزرگي متعلق به دوران هخامنشي
( سده پنجم پ.م) شده اند. فراوان ترين آثار بدست آمده در كاوشهاي آن مكان آثار سفالي مرغوب بوده است، براساس مطالعه سفالها اظهار شده است كه از آن زمان به بعد توليد سازمان يافته و پيشرفته آغاز شده است. نمونه آن سفالها تا باختر ( باكتريا) گسترش يافته است

در دوران سلوكي يا به تعبيري « بلخي – يوناني» صنعت سفالگري در آسياي ميانه متحول شد گستره اين فرهنگ، تپه افراسياب، حوالي ترمز، سواحل رود وخش و حوزه سرخان دريا و كوس كريلگان قلعه در خوارزم بود

از دوره هاي اشكاني، كوشاني ، ساساني و هپتالي ( سده هاي دوم پيش از ميلاد تا هفتم ميلادي) نيز در آسياي ميانه محوطه هاي مختلفي بررسي و كاوش گرديده و امكان مطالعه صنعت سفالگري را در آن دوران فراهم شده است. تل برزو در جنوب سمرقند يكي از آن مكانها است كه مظاهر كيش مزدايي و فرهنگ سغدي را عرضه داشته است. در آن تپه سفال در اشكان و كاربردهاي مختلف به فراواني به دست آمده است

طي سده هاي هفتم و هشتم ميلادي و مقارن ظهور اسلام در كشورهاي آسياي ميانه صنعت سفالگري در تمامي مراكز تمدني آن عصر از جمله افراسياب، مرو، شاش (تاشكند) و فرغانه ادامه داشت كه مانند نيشابور و ري و جرجان در ايران از سنتهاي گذشته پيروي مي شد. در سده هاي نهم تا دوازدهم ميلادي (سوم تا هفتم هجري) صنعت سفالگري از رونق بسيار برخوردار بود و مركز توليد بهترين نوع سفال منطقه افراسياب در مجاورت سمرقند بود. اگرچه سفالگري در سرتاسر آسياي ميانه رواج كامل داشت اما ظرفهاي لعابدار مرو، نسا، شاش، فرغانه، چغائيان و شهركهاي منطقه سميرچه از شهرت و محبوبيت خاصي برخوردار بودند

در ايران آن عصر (مرزهاي كنوني) شهرهاي نيشابور، توس، كاشان، ري، اصفهان، جرجان، شوش، ساوه و استخر مراكز اصلي سفالگري بودند ولي در ديگر نقاط هم سفالگري رواج كامل داشت

در سده سيزدهم ميلادي (هفتم هجري) مغولها بسياري از شهرهايي را كه مركز توليد سفال در آسياي ميانه و ايران محسوب مي شدند ويران كردند و در ورند تكاملي اين صنعت وقفه اي موقت ايجاد شد اما از اواخر سده چهاردهم پيشرفت تازه اي در صنعت سفالگري ايجاد شد و هنرمندان شهرهاي بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند با روشها و سبكهاي جديد فعاليت خود را از سر گرفتند و تا اواخر سده شانزدهم و اوايل سده هفدهم ميلادي تغيير و دگرگونيهاي محسوسي در صنعت سفالگري آسياي ميانه ايجاد شد و ساخت ظرفها و اشيا سفالي با كيفيت نازل تر از گذشته در اكثر شهرها ادامه يافت


روند تكنولوژي سفال

آنچه مسلم است نخستين دست ساخته هاي سفالي بسيار ساده و صرفا جهت رفع نيازهاي فوري ساخته شده اند و نبايد انتظار داشت كه سفالگران اوليه به جنبه هاي زيباشناسي آن توجه زيادي داشته باشند اما از همان ابتدا به استحكام و نفوذناپذيري بدنه ظرفهاي سفالي كاملا توجه شده است. در تپه جيتون تركمنستان كه كهن ترين ظرفهاي سفالي ساخته شده، جهت استحكام بخشي بدنه بقاياي گياهي به عنوان شاموت يا ماده چسباننده با گل مخلوط شده و احتمالا جهت نفوذ آب سطح سفال قبل از خشك شدن كاملا صيقل داده شده است

در مرحله آغازين فرهنگ جيتون به نظر مي رسد كه ظرفهاي سفالي را با كپي برداري از سبد مي ساختند

در مجموع سفالهاي اوليه آسياي ميانه كه در جيتون بدست آمده اند ساده و خشن و دست ساز با شاموت گياه و پخت ناكافي بودند و اين تكنيك همزمان در تپه سنگ چخماق شاهرود و دشت گرگان (در ايران) هم رايج بود

سفالهاي آنوي IA علي رغم شباهتشان با جيتون در تكنيك، اندكي با آنها تفاوت داشتند، خمير آنها علاوه بر بقاياي گياهي با ماسه مخلوط شده و خوب ورز داده شده اند و پخت آنها نيز كافي بوده است و برخلاف جيتون بدنه ظرفها عموما نازك بودند

در دوره آنوي IB گل سفال با كاه مخلوط مي شد و از خمير ورزداده انواع ظرف جهت پخت و پز، استفاده روزمره و ذخيره و پيكرك نيز شكل مي گرفت.

پيكركهاي سفالي آنوي IB به لحاظ فرم و نحوه ساخت با نمونه هاي بدست آمده از تپه قبرستان دشت قزوين در ايران مقايسه شده اند

طي هزاره هاي سوم و چهارم پيش از ميلاد در صنعت سفالگري آسياي ميانه پيشرفت زيادي حاصل شد، از آن جمله كوره هايي ساخته شد كه حرارت در آنها به 1200 درجه سانتيگراد مي رسيد. آثار سفالي آن دوران به صورت پيكركهاي انسان و حيوان هم ظاهر شده اند كه از نظر بيان هنري داراي ارزش بسيار مي باشند

تغيير تكنولوژي سفال در آغاز دوره برنز را مي توان در فرهنگهاي آنوي III و نمازگاه IV و V و VI در تپه هاي آنو و نمازگاه در جنوب تركمنستان مطالعه كرد.

در اين دوره نسبت به دوره هاي پيش نوآوريهاي قابل توجهي رخ داد كه در جهت تكامل ساخت و پرداخت اشيا و ظروف سفالي بسيار موثر و تعيين كننده بود از جمله:

1-كوره هاي ابتدايي كه در دوره پيشين يك قسمتي بودند با كوره هايي جايگزين شدند كه داراي آتشخانه بودند و در اين نوع كوره ها گنجايش بيشتر و امكان پخت بهتر وجود داشت.

2-ساخت سفال با استفاده از چرخ سفالگري رايج شد و توليد انبوه سفالهاي مرغوب را ممكن ساخت.

3- علاوه بر ظرفها و پيكركها مهره هاي سفالي نيز با كاربرد اقتصادي پديدار شد و بر تنوع اشيا سفالي افزود.

4- نوعي سفال معروف به « خاكستري» از نوع شاه تپه و دشت گرگان در برخي محوطه هاي دوران برنز در جنوب تركمنستان ظاهر شد.

در دوره نمازگاه IV در خاپوز تپه خمير سفال به صورت دو مرحله اي ساخته مي شد به اين معني كه ابتدا گل با دست فرم داده مي شد و سپس با چرخ سفالگري پرداخت مي گرديد

در عصر جديد برنز مهرهاي مسطح با نقشهاي متنوع در اختيار سفالگر بود كه به هنگام پرداخت ظرف مي توانست آن مهرها را بر بدنه ظرف بفشارد و نوع بديعي پديد آورد

در دوره كوشاني تكنولوژي ساخت پيكركهاي سفالي قابل توجه بود. آن پيكركها كه انسان و حيوان و اسباب بازي را شامل مي شد به چند طريق ساخته مي شد، يا تماما با دست ساخته مي شدند يا بدن پيكركها با چرخ سفالگري و توخالي ساخته مي شد و بعدا اعضاي بدن به آن اضافه مي شد. گاه هم پيكركها با قالبهاي يك پارچه و يا با قالبهاي تكه ساخته مي شدند. پيكركهاي انسان معمولا داراي چهره هاي زيبا بودند. ساخت پيكره با روش قالب گيري در تاكسيلا آغاز شد و در مراكز ديگر صنعتي كوشاني رواج يافت

ساخت سفال در آسياي ميانه تا ظهور اسلام در قرن هفتم و هشتم هجري (سيزدهم ميلادي) تقريبا از شيوه يكنواختي تبعيت مي كرد اما در سده هاي اوليه اسلام تغييراتي در تكنولوژي سفال ايجاد مي شد كه به تبع آن فرم و شكل و تزئينات آن نيز تا حدودي دگرگون شد. با ابداع قالب، امكان ساخت ظرفها و اشيا سفالي با فرمهاي دلخواه و گونه هاي كاملا يكنواخت فراهم گرديد. تنگها و ظرفها با بدنه كروي در دورن دو يا چند قالب كه با نقش منفي آماده شده بود، ريخته و پرداخته مي شد و آنگاه قطعه ها به هم متصل مي شدند و پس از ترميم و تحكيم محل اتصال به كوره سپرده مي شدند، البته اين گونه ظرفها بخش كوچكي از انبوه ظرفهايي بود كه كماكان با چرخ سفالگري ساخته مي شد

در ايران نيز اين نوع سفالينه در تمامي مراكز سفالگري آن عصر ساخته مي شد كه مرغوبترين و زيباترين آنها متعلق به شهر نيشابور بود

در اواخر سده چهاردهم و اوايل سده پانزدهم ميلادي پيشرفت تازه اي در توليد سفال آسياي ميانه حاصل شد. به دنبال تماسهاي گسترده بين دولت تيموري و كشورهاي ديگر نوع تازه اي از سفال كه به تقليد از چيني آلات وارد شده از چين ساخته مي شدند، پديد آمد اين سفالهاي چيني مانند كه از « كشينه» (مخلوط خاك رس و اكسيد فلزات) ساخته مي شد در بسياري از شهرهاي آسياي ميانه توليد مي گرديد


كاربرد سفال

اگرچه با گذشت زمان، سفال در ساخت اشيا و لوازم متنوع مورد نياز كاربردهاي متعددي پيدا كرده، اما به نظر
مي رسد كه انگيزه اوليه انسان براي استفاده از آن ماده عمدتا به صورت ظرف بوده است. كاوشهاي باستان شناسي معلوم داشته است كهن ترين ظرفهاي سفالي كه از تپه جيتون كشف شده اند، كاسه هاي بيضي شكل، فنجانها و
كاسه هايي با بدنه منحني بوده اند

در مرحله پاياني فرهنگ جيتون مقارن با اوايل هزاره پنجم پيش از ميلاد سفال علاوه بر ظروف در كاربرد ديگري ظاهر شد و آن پيكركها بود كه در هيئت سر انسان و گاو ساخته مي شد

در حدود چهار هزار سال پيش از ميلاد و همزمان با دوره فرهنگي آنوي IB از سفال ظرفهايي جهت پخت و پز و ظرفهاي بزرگي با بدنه كروي براي ذخيره مواد غذايي ساخته مي شد در آن دوره هم پيكركهاي سفالي ساخته شده كه با نمونه هاي بدست آمده از جئوكسيور و تپه قبرستان قابل مقايسه بود و در برخي موارد الهه باروري را مجسم
مي كرد

در هزاره چهارم پيش ازميلاد و در آلتين تپه مهرهاي مسطح سفالي ساخته مي شد كه در پشت آن يك برآمدگي وجود داشت، كاربرد اين مهرها را به عنوان تعويذ و احراز مالكيت دانسته اند

در اوايل هزاره سوم پيش از ميلاد در تپه هاي آنو و نمازگاه علاوه بر ظرفها و پيكركهاي فراوان، يك شيي ديگر سفالي با كاربرد اقتصادي ظاهر شد و آن مهره بود

در حدود 2000 سال پيش از ميلاد در جنوب غربي آسياي ميانه ظرفهاي سفالي بسيار متنوعي ساخته مي شد و انواع آن در شكل و فرم به حدود 30 گونه مي رسيد كه ظرفهاي پايه دار، ظرفهاي زاويه دار، ظرفهاي آبريزدار، ظرفهاي دهن گشاد، كاسه هاي نيم كروي، ظرفهاي لبه دار و منقلهاي پهن از آن جمله بودند

در همان دوره در كوكچا از نواحي خوارزم علاوه بر انواع ظرف خمره هاي بزرگي ساخته مي شد كه جهت تدفين اموات كاربرد داشت

از حدود 1600 تا 1000 پيش ازميلاد هم ظرفهايي به منظور استفاده هاي روزمره، ذخيره مواد غذايي و آشپرخانه ساخته مي شد و شكلهاي متفاوت و گوناگون داشت.

ظرفهايي كه براي استفاده روزمره كاربرد داشتند، قيفي شكل، پايه دار، فنجان، ساغر، ليوانهاي كمرباريك، قوري، ظرفهاي كوچك، كوزه و پارچ را شامل مي شدند و ظرفهاي ذخيره و خمره هاي بزرگ بودند. ظرفهاي آشپزخانه هم عبارت بودند از ظرفهاي كوچك، كوزه ها، قوريهاي لوله دار، لگنها، آبكشها ، ديگها، ظرفهاي پايه دار و درپوشها

دست ساخته هاي سفالي با كاربرد استودان در كالچايان واقع در سرخان دريا مربوط به قرنهاي پنجم و ششم ميلادي و بيانايمن واقع در زرافشان مربوط به قرن ششم ميلادي مشاهده شده است

در دوره كوشاني سفال كاربردهاي بسيار متنوعي داشت. علاوه بر انواع ظرف، پيكركهاي جالب و گوناگون از انسان و حيواناتي از قبيل گاونر، فيل، شتر، ميمون، سگ، قوچ، بز، ببر، مار، كروكوديل، خوك و پرندگان ساخته مي شد. علاوه بر آنها گاريهاي كوچك سفالي كه به عنوان اسباب بازي ساخته مي شدند شايد كاربرد جديدي از سفال باشند

در ميان اشيا متعدد و گوناگون سفالي كشف شده از پنجكنت هم از اسباب بازي نام برده شده است

يكي ديگر از كاربردهاي سفال نشان يا مدال بود كه نمونه هايي از آن در «اوگارك» واقع در حوزه پائين سير دريا و در نزديكي طراز در قزاقستان بدست آمده است

شايد بتوان گفت جالب ترين جنبه كاربرد سفال، مكتوب واقع شدن آن است، اگرچه در بسياري موارد رسالت نقش روي سفالها از همان آغاز بيان و القا پيامها و مفاهيمي بوده و در واقع مقدمه و پيش درآمدي براي كتابت محسوب
مي شده اند، اما در دوران تكامل خط، در بسياري از مواقع سفال خود به مثابه صفحه اي بوده و بر آن مطالب گوناگوني نوشته شده است.

در ميان آثار جالب توجهي كه در سال 1948 م از نساي قديم بدست آمد، حدود 2800 قطعه سفال بود كه بر روي آنها مطالبي درباره چگونگي تاكداري، انگورچيني و انباركردن انگور و تخمير انگور نوشته شده است. اين سفالها طي يك قرن به زبان پارتي متداول در قرن اول و دوم پيش ازميلاد و به خط آرامي نوشته شده و كهن ترين اسناد كتبي پارتي محسوب مي گردند


در محلي به نام قره تپه در شمال غرب ترمذ هم نوعي سفال ظريف بدست آمده كه بر روي آن كتيبه هايي به خط برهمايي يا خوارشتي نوشته شده بود و زبان شناسان آن را بسيار با اهميت ارزيابي كرده اند

علاوه بر اين، از سال 1954 م تعدادي سفال نوشته شده به زباني نامعلوم و خطوطي ناشناخته از دوان يوناني – بلخي و كوشاني در آسياي ميانه كشف شده است كه موارد زير از آن جمله اند:

-سه نوشته ناقص بر روي قطعات سفال در قره تپه ازبكستان.

-نوشته اي بر روي يك قطعه سفال در خاتين رباط در جنوب تركمنستان.

-نوشته اي بر روي يك قطعه سفال در تكوز تپه در جنوب تركمنستان.

-نوشته هايي بر روي قطعه سفال در مرو كهن تركمنستان.

-چندين نوشته بر روي ظرفهاي سفالي در فياض تپه نزديك ترمذ

به دنبال گسترش اسلام در آسياي ميانه به تبع آن رواج خط عربي، ظرفهاي سفالي بستري مناسب جهت نگارش آن خط شد و همان خط مميزه سفال دوران اسلامي از سفال پيش از اسلام گرديد. سفالهاي مكتوب به خط عربي در موزه ها به ظرفهاي «افراسياب» مشهور است زيرا كه نمونه هايي از آن براي نخستين بار در شهر كهن افراسياب در نزديك سمرقند كشف شد

ظاهرا نخستين كتيبه هاي عربي به شيوه كوفي بر كف و حاشيه بشقابها، دايره وار به رنگ سياه بر زمينه سفيد نوشته شده و جايگاه اين گونه كاربرد سفال سمرقند و نيشابور بوده است با اين تفاوت كه كتيبه هاي سمرقند با تزئينات همراه بود و كتيبه هاي نيشابور ساده بوده است

كاربرد سفال با كتيبه به لحاظ مضمون و جنبه تزئيني آن از اهميت زيادي برخوردار بود تا جاييكه نقشهايي شبيه كتيبه بر روي ظرفها تقليد مي شد

بسياري از ظرفهاي سمرقند و نيشابور در موزه هاي لور، متروپولتين، سن لويي و فرير موجود است

سفالهاي كتيبه دار به گونه انبوه ساخته مي شد. ساخت ظرفهاي كتيبه دار دوران ساماني در سمرقند و نيشابور آغاز شد و به غرب ايران گسترش يافت

كاربرد سفال در جهت كتيبه نگاري در دوره هاي بعد هم ادامه يافت كه زيباترين آنها تنگها و كاسه هاي زرين فام سده هاي چهاردهم و پانزدهم ميلادي بود. بر روي آنها و ظرفهاي مينايي و ظرفهاي قالب زده سفالي كتيبه با مضمون اشعار و دعاي خير و طلب بركت براي صاحب ظرف با خط كوفي و نسخ و ثلث نوشته مي شد. اين سنت در سفالهاي آبي سفيد دوران صفوي و بعد از آن در ايران با نوشته هايي به قلم نستعليق نيز ادامه يافت و قطعات و اشعار فارسي نيز زينت بخش بدنه ظرفهاي سفالي مي شد.

تزئينات سفال

بررسي نخستين دست ساخته هاي سفالي آسياي ميانه كه در تپه جيتون كشف شده حاكي از آن است كه سفالگر از همان ابتدا به جنبه هاي تزئيني ظرف نظر داشته است.

در مرحله آغازين جيتون (اواسط هزاره ششم پ.م) تقريبا 12% سفالهاي جمع آوري شده منقوش بوده اند و آن نقشها، خطهاي موجدار و ساده را شامل مي شدند كه به زنگ قرمز بر زمينه زردرنگ سفال كشيده شده اند. پس از آن دوران نقشها سير تكاملي خود را دنبال كرده و بر تنوع و كيفيت نقشها افزوده شده است به طوري كه در مرحله مياني جيتون نقش مثلث و نقشهايي كه با نقطه پر شده اند افزايش يافته است. در مرحله پاياني جيتون علاوه بر تنوع بيشتر نقشها و افزايش نقوش زيگزاگ و طرح درختان كه واقع گرايانه ترسيم شده اند، درون ظرفها هم نقاشي شده اند

در مجموع فرهنگ جيتون را با توجه به سبك نقاشي روي ظرفها، دوره ظهور هنر در تركمنستان مي دانند و ويژگي نقشها واقعگرايي آنها است
مشابه نقشهاي سفال جيتون بر روي سفالهاي تپه سنگ چخماق و سفالهاي دشت گرگان در ايران مشاهده شده است. به سفالهاي دوره آنوي IA ( اواسط هزاره پنجم پ.م) علاوه بر برخي نقشهاي سفال جيتون طرحهاي هندسي با خطوط متقاطع افزوده شده و رنگ نقشها قهوه اي تيره و سياه مات بر زمينه قرمز و نخودي است. همانند سفالهاي منقوش آنوي IA در تپه چشمه علي نزديك تهران و تپه سيلك نزديك كاشان به دست آمده است
در سفالهاي فرهنگ آنوي IB (اواخر هزاره پنجم و اوايل هزاره چهارم پ.م) بيش از 30% از سفالا منقوش بوده و براي نخستين بار و به طور محدود نقش حيواناتي مثل بز، اسب و خر وحشي مشاهده شده است. سفالهاي منقوش قابل مقايسه با اين دوره در دشت گرگان و دشت درگز در ايران پراكنده اند
در دوره فرهنگي آنوي II و نمازگاه II (اواسط هزاره چهارم پيش از ميلاد) در سنت سفالگري شرق و غرب تركمنستان به لحاظ نقش سفالها تفاوت محسوسي صورت گرفت. در شرق سنت دوره قبلي دنبال شد در صورتي كه در غرب تركمنستان نوعي سفال با نقش چند رنگ رواج يافت و نقش مايه ها بيشتر اشكال هندسي بود

در حدود سه هزار سال پيش از ميلاد و مقارن با فرهنگ نمازگاه III سفالهاي منقوش رو به فراواني گذاشته و قره تپه در جنوب تركمنستان يكي از مراكز مهم توليد آن بوده است. در اين دوره نقوش حيواني بر ديگر نقشها برتري داشت و نقش حيوانات عموما بز، پلنگ و پرندگان بود

به نظر مي رسد كه در اين دوره گروهاي مجزا از يكديگر از ايران به جنوب تركمنستان نفوذ كرده و برخي سنتهاي فرهنگي مشخص را با خود آورده باشند

نقاشي روي سفالها در دوره فرهنگ آنوي III (اوايل هزاره سوم تا هزار پ.م) مشتمل بر نقشهاي گياهي، جانوري، پرنده، خطوط موازي يا شكسته بود كه بين نقشها را پر كرده اند

دوران برنز را مي توان عصر اعتلاي نقاشي روي سفال در آسياي ميانه دانست زيرا اشكال با ظرافت و دقت زياد بر بدنه ظرفها و سطح مهرها ترسيم مي شدند. نقش مهرهاي سفالي مسطح در اين دوره از اهميت زيادي برخوردارند و موضوعات اسطوره اي را بيان مي كنند، علاوه بر نقش صليب، حيوانات مثل بز و پلنگ و عقاب و مار و تصاوير هيولاها بسيار جالب توجه اند. بعنوان مثال يكي از آن هيولاها حيوان چهارپايي است كه سه سر با بدن شير دارد . دو سر آن هيولا به شكل سر خزندگان (احتمالا مار) و سر سوم به شكل سر پرنده شكاري است

در هزاره چهارم پيش از ميلاد ظروف سفالي صرفا به عنوان ظرف استفاده نمي شد بلكه با استفاده از تركيب غني نقوش تزئيني به صورت هندسي و نقوش الهام گرفته از طبيعت از سطح سفال به عنوان يك سيستم نمادين و نشانه اي نيز استفاده مي شد و از آن تزئينات در فرهنگ اجتماعي به صورت كدهاي اطلاعاتي بهره برداري مي شد.

نقشهاي روي سفالها در آن زمان وسيله اي براي نشان دادن و انتقال انديشه هايي بود كه ميراث مشترك فرهنگي جوامع مختلف ساكن در يك منطقه گسترده جغرافيايي محسوب مي شدند. با ظهور پديده خط و نگارش، نقوش به تدريج با خطوط حركتي گردشي و به شكل تصاوير تجريدي كشيده شدند تا اينكه سرانجام ناپديد گرديدند

تزئين سفال در دوران پيش از تاريخ در آسياي ميانه منحصر به نقاشي ساده بر بدنه ظرف يا نقش كنده و برجسته بر روي مهرها نبود بلكه روشهاي متعدد ديگري جهت زينت بخشي بدنه ظرفها و پيكره ها وجود داشت، يكي از آن روشها اثر مهر بود كه نمونه هاي آن را بر روي سفالهاي اواخر هزاره چهارم و اوايل هزاره سوم پ.م در جان باز قلعه ازبكستان

از روشهاي ديگر تزئين، نقش كنده بر سطح سفال بود. اين روش نيز گويا از قديم معمول بوده زيرا در بين سفالهاي كشف شده از جان باز قلعه از سفال كنده كاري نام برده شده است

در قرن هفتم ميلادي شكلها و طرحهاي تازه اي در تزئين سفالهاي آسياي ميانه ظاهر شد و آن تلفيق هنر تصوير ايران و سغد و تقليد از تزئينات ظرفهاي فلزي بود

از جمله دست ساخته هاي اين مكتب هنري جديد ظرف سفالي كشف شده در مرو است كه سطح آن با نقشهاي رنگارنگ پوشيده شده و موضوع نقشها احتمالا داستان مصوري است كه مجالس ضيافت و شكار و مرگ يك شخصيت و عزاداري براي او را نشان مي دهد اين نقاشي ها از سويي رنگ و بوي هنر ساساني دارد و از سوي ديگر قابل مقايسه با نقاشيهاي ديواري بالاليك تپه در ازبكستان و پنجكنت در تاجيكستان مي باشد
برخي در مورد تزئينات سفالهاي سده نهم تا دوازدهم آسياي ميانه تنهابه اثر قالبهايي با نقش حيوانات، پرندگان و انسان اشاره كرده و نقش مايه ها را پيچكهاي درهم پيچيده، صحنه شكار، موجودات افسانه اي ، ابوالهولهاي بالدار با چهره هاي زنانه و شياطين مي دانند
به طور كلي سفالهاي ساخته شده در سده دهم ميلادي چهارم هجري از نظر نقش بسيار متنوع بوده و از سه منبع الهام گرفته اند: نقش مايه هاي ساساني، هنر سفالگري عراق در عصر عباسي و هنر چيني
طي سده هاي يازدهم و دوازدهم ميلادي سفالهاي منقوشي كه سبك آنها به «باستاني» معروف شده است در روستاهاي آسياي ميانه فراوان و در شهرها كمتر رواج داشت. تزئين اين ظرفها ساقه هاي پرپيچ و خم گياهان شبيه اسليمي بود
در سده هاي سيزدهم و چهاردهم ميلادي به دنبال يورش مغول موضوع نقشها كه بخصوص در سفالهاي لعابدار، جيوانات و پرندگان و ماهيان بودند و از مفاهيم نمادين محلي فرهنگ عامه بهره مي گرفتند، جاي خود را به طرحهاي ساده شده گياهي دادند. طرحهاي هندسي و حيواني به ندرت مورد استفاده قرار مي گرفتند و رنگ آميزي هم دگرگون شد. تزئين رنگارنگ سده هاي نهم تا دوازدهم كنار گذاشته شد و نقاشي زير لعاب به رنگ سياه بر زمينه آبي و نقاشيهايي به رنگ آبي روشن و لاجوردي بر زمينه سفيد جاي آن را گرفت4. آن تغييرات در ايران هم اتفاق افتاد

0 نظرات:

ارسال یک نظر