بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتي برد.

به جاي مقدمه
به نام خداي يکتا
بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتي برد.
امروزه در ايران متفاوتي زندگي مي‌کنيم و هم چنين در زمان متفاوتي. امروزه دنيا رهبران گوناگوني دارند، اين رهبران مثل هيتلر و موسوليني نيستند که با لشکر و سپاه قصد تصرف سياسي و جغرافيايي داشته باشند، آنها مالک ذهن‌ها و فکر‌ها هستند. از فرسنگ‌ها فاصله فرهنگ و يا همان شکوه دانش مردمان تحت سلطه را غارت مي‌کنند. هر مکتب قارچ گونه‌اي که از هر فکر آلوده‌اي سر مي‌زند ، ناگزير براي توجيه خود به دنبال دستاويزي فرهنگي و يا پيشينه‌اي تاريخي است. آنها پيشينة تاريخي مردمان ملل را از بين مي‌برند و فرهنگ خود را مترقي مي‌خوانند و آن خرد تمدني را که در گذشته داشتند در بوق و کرنا مي‌کنند و فرياد مي‌زنند و ديگر کلان تمدن‌هاي بشري را به نفع خود به فراموشي مي‌سپارند.
اهميت اين «جزوة تحقيق گونه» فقط در سطح فرهنگي آن قابل تأمل و با ارزش‌تر است . اگر اندکي دقيق شويم در مي‌يابيم که در مرداب غفلت روزگاران فرورفته‌ايم. ميراث گرانبهايي را که نياکان ما بر جاي گذارده بودند را به آساني واگذار کرده‌ايم و حتي ديگر ياد آنرا در ذهن نداريم. به جرأت مي‌توانم بگويم که بيش از 70% مردم اين سرزمين از اين ميراث تا کنون هم بي‌خبرند! بي‌خبر بودن از اين سرزمين ، از دولت ملي هخامنشي و ياد آن روزگاران.
اين بي‌خبري براي ملت ما بسيار دردآور است و آگاهي از ضرري که در اين ساليان متحمل شده‌ايم اين درد را چند برابر مي‌کند:
تخت‌جمشيد تا سالياني مکاني مجهول بوده است و مردم با استناد به داستان ها و افسانه هاي ادبيات آنرا تخت‌جمشيد يعني «محل شاهي جمشيد»، شاه افسانه‌اي و اسطوره‌اي شاهنامه ، ناميده‌اند. پس از مدتي که اين مکان دوباره شناسايي شد، محققان و يا بهتر بگوييم غارتگران خارجي ، اولين کساني بودند که به دور از چشم ايرانيان و با علم به تاريخ کهنة اين مکان شروع به تحقيق و البته غارت کردند. دلِ آنها بر رنجِ غارت 2200 سالة اين مکان ،از غارت يونانيان گرفته تا اعراب و حتي خودي‌ها، رحم نيامد و بعضي سرستون ها و مجسمه‌هاي سنگي را به يغما بردند که هر کدام از اين عتيقه‌ها ارزشي چند ميلياردي دارد.
به گزارش جهانگردان توجه کنيد:
در سال 1626 ميلادي پيتر دولاوابة ايتاليايي : 25 عدد ستون آپادانا سالم بوده‌است.
در سال 1627 م سرتوماس هربرت انگليسي:  19 عدد ستون سالم مانده‌است.
در سال 1698 م گامب فر: 17 عدد ستون سالم مانده‌است.
در سال 1765 م کارستن ني‌بور: 17 عدد ستون سالم مانده‌است.
در سال 1810 م هيأت اوزولي قسمتهايي از حجاريها را به انگلستان بردند.
در سال 1821 م سر کر برنز: 15 عدد ستون سالم مانده‌است.
در سال 1826 م ليوا الکساندر: 13 عدد ستون سالم مانده‌است.
و چه بسيار کساني که از اين تاريخ به بعد به غارت پرداختند مثل هيأت پروفسور کامرون آمريکايي که در سال 1933 کتيبه‌هاي گلي را به اسم تحقيق از ايران خارج کردند. برخي از اين ظاهراً کاوش‌ها را بايد به چشم فاجعة باستان شناسي نگريست، به سفرنامه و خاطرات مادام ديالافوآ ص208 توجه فرماييد:
« ديروز گاو سنگي بزرگي را که در روزهاي اخير پيدا شده است با تأسف تماشا کردم حدود دوازده هزار کيلو وزن دارد. تکان دادن چنين توده عظيمي غير ممکن است ، بالأخره نتوانستم بر خشم خود مسلط شوم ، پتکي به دست گرفتم و به جان سرستون سنگي افتادم و با عصبانيت ضرباتي به او زدم. سرستون در اثر ضربات پتک مثل ميوه رسيده از هم شکافت. يک تکه سنگ بزرگ از آن پريد و از جلوي ما رد شد ، اگر با چالاکي پاي خود را کنار نمي کشيديم پايمان را خرد مي کرد ! »
شخصي که چنين بي احترامي را به آثار معماري فرهنگي ما کرده است ، شواليه لژيون دونور و برنده جايزه آزادي فرانسه است که بيشترين آثار را به فرانسه حمل کرده است.
و ديگر غارت اعراب در زمان ساساني را هم نمي توان فراموش کرد : به آتش کشيدن کتابخانه جندي شاپور بزرگترين کتابخانه جهان و حمله وحشيانه و ... تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.در ص72 عرايس الجواهر آمده است : « ديگر آنکه آورده اند که چون عرب بر عجم ظفر يافت انائي (= کوزه اي) مثل قدحي هم از استخر فرود آوردند و پيش اميرالمؤمنين عُمر نهادند که دَه من (مطابق 35 کيلوگرم) آب در آن مي گنجد، او فرمود بشکنند و هر يک نگيني از آن برداشتند.» !!!
بخاطر همين غارت ها و حمل ونقل هايي که از ايران به ديگر کشورها صورت گرفته موزه هاي خارجي پر از اين آثار گشته اند . موزه هايي که در آن آثار ايران باستان و يا مستقيماً تخت جمشيد وجود دارد بسيار زياد است ،مانند :
موزه لوور پاريس، موزه دانشگاه فيلادلفيا، موزه آرميتاژ، موزه مجموعه خصوصي بروکسل، موزه هنرهاي زيباي بوستون، موزه سين سيناتي، موزه بروکسل، موزه کلوند، موزه دانشگاه شيکاگو، موزه بريتانيا (لندن) ، موزه بروکلين، موزه کمبريج ماساچوست، موزه برلن شرقي، موزه هنر ولايتي لوس آنجلس، موزه هنر متروپوليتن نيويورک، موزه شاهي اسکاتلند (اوينبورگ) ، موزه هنر پيرينسن کپنهاک، موزه هنر سياتل ، موزه هنرهاي زيباي فوگ، مجموعه خصوصي واشنگتن، مجموعه خصوصي پادشاه سوئد، مجموعه خصوصي کوشس هوز زورويچ و ...
اين آثار مانند مرواريد در اين موزه ها مي درخشند ،دوستي که از موزه لوور ديدن کرده بود گفت من در اين موزه شيئي بزرگ تر از سرستون تخت جمشيد با پيکره گاو نديدم . و جاي تأسف بسيار دارد که تعداد موزه هاي ايراني به اين اندازه نيست. موزه ايران باستان که در حال حاضر غني ترين موزه ايران است ، هم اکنون وضع خوبي ندارد. چندي پيش با مقاله اي در روزنامه ايران با عنوان «فداي سرت که شکست، قضا و بلا بود! » برخورد کردم. اين مقاله وضعيت حال حاضر اين موزه را که جداً افتضاح است با قلمي رسا بيان مي کند، به قسمتهايي از اين متن توجه کنيد: «موزه ايران باستان به عنوان مهمترين وبزرگترين موزه ايران ، 64 سال پس از تأسيس ، فاقد دفتر چه راهنماي آثار است و گويا در مدت بيش از شش دهه، متوليان امر به سبب ضيق وقت ، فرصت نکرده اند حتي يک دفترچه ده برگي براي موزه تدارک ببينند !» نويسنده به صورت طنز ادامه مي دهد: «در موزه ايران باستان کوزه هاي سفالين چند هزار ساله را در کنار هم و بر روي زمين چيده اند و اگر کسي به طور اتفاقي ، پايش بلغزد و به زمين بيفتد آنگاه موفق مي شود کاري را که چرخ گردون در طول هزاران سال از عهده انجامش بر نيامده ، يکه و تنها و در چند ثانيه صورت دهد!»
(ص5 روزنامه ايران ، دوشنبه 27 اسفند ماه 1380 ) ، قضاوت با شما ......
اولين محققي که در تخت جمشيد به طور رسمي مشغول به کار شد پروفسور ارنست هرتسفلد آلماني تبار بود که به دعوت دولت آن زمان ايران به تخت جمشيد آمد ...
اين همه مثال را گفتم ، تا نتيجه بگيريم که فقط خارجيان به هنر و فرهنگ ملي ما پي برده اند و از آن استفاده مي کنند و ما ايرانيان هنوز هم به اين امر پي نبرده ايم که بايد کمي تبليغ کنيم بلکه بالعکس بدان ضرر وارد کرده ايم. توجه شما را به يک داستان معاصر و تلخ جلب مي کنم: بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ، افرادي کوته نظر و کوته عقل در اقدامي بعيد و حيرت انگيز ، مشابه اقدام طالبان (خراب کردن مجسمه بودا) ، شروع به خراب کردن تخت جمشيد کردند، فقط به بهانه از بين بردن آثار شاهنشاهي ولي آنها نتوانستند اين حجم عظيم سنگ را نابود کنند و فقط صورت بعضي سنگ نگاره شاهان و يا مردم را مخدوش کردند و دست از پا درازتر ، ناکام از عملي که خيال انجام آنرا داشتند ، بازگشتند.
اين در حالي است که مي توان با کمي تبليغ و فراهم کردن شرايط حجم عظيم توريست را به ايران روانه کرد . اين مکان با پيشينه 2500 ساله از مکان هاي نادر دنياست و شايد مثل آن فقط اهرام ثلاثه مصر و يا مجموعه آکروپوليس يونان را در جهان بتوان نام برد ولي شما مي توانيد در شبکه جهاني اينترنت کلمه آکروپوليس را جستجو کنيد مي بينيد که هزاران پايگاه اطلاع رساني اينترنتي در اين زمينه به شما اطلاع مي دهند و همينطور درباره اهرام مصر ولي کافيست که کلمه پرسپوليس به معناي تخت جمشيد را هم جستجو کنيد ، فقط چند پايگاه کوچک شخصي که بعضي از افراد ساخته اند در آنجا ديده مي شود و فقط يک پايگاه اينترنتي تخصصي در اين زمينه مي بينيد که مربوط به دانشگاه شيکاگوست و نه از ايرانيان !
و اين يعني فقر در تبليغ و عقب ماندن از دنيا ، با توجه به اين که تخت جمشيد قبل از آکروپوليس ساخته شده و ارزش هاي بيشتري دارد، مثل کتيبه هاي گلي ( که بعداً ذکر خواهد شد.) که اگر هر کدام از دولتهاي ديگر آنرا مي داشتند چنان دنيا را پر مي کردند که ذکر شکوه تمدن پدران آنها، لالايي شبهاي کودکان خردسال سرزمينهاي ديگر مي شد. ولي افسوس از تبليغ ما ايرانيان ، که آنقدر ضعيف بوده که جرج بوش پسر در سخنراني خود با اشاره به ايران مي گويد : " ما نمي گذاريم آرامش جهاني به وسيله کشورهايي که سابقه وحشيگري دارند به خطر بيفتد..." و اين دقيقاٌ همان حرف مورخان دروغگوي يوناني بنام هرودوت ، گزنفون و لوسين است که ايرانيان را بربر و برادر کش مي شمرده اند ولي حال که کتيبه هاي گلي کشف گرديد ما دانستيم که تمام افراد کارگر در آنجا از حقوق، مزاياي اجتماعي و حتي بيمه برخوردار بودند که اين مسأله را حتي ايرانيان نمي دانند چه برسد به خارجيها !
پس از آن که ما به اين مسأله علم پيدا کرديم که وضعيت فرهنگ ايراني ما واقعاً در معرض خطر است مصمم شديم که اين تحقيق گونه را به شکلي کامل و البته تحليلي ارائه دهيم ، در حين نگارش خيلي از افراد اعم از معلم و دانش آموز و بزرگترها به ما خرده مي گرفتند که آيا واقعاً ارزش دارد که شما اينقدر روي اين وقت مي گذاريد؟ و يا بعضي ها مي گفتند که خيلي بيکاريد و از اين حرف هاي نابخردانه، ولي ما مصمم شديم و اين کار را کامل کرديم و خود من هرجا ، هرکسي را که اندک گوش شنيدني داشت، به باد کلام مي گرفتم و از ايران باستان ، تخت جمشيد و کوروش برايش مي گفتم و جز حيرت نمي ديدم. اکنون ما هم از شما مي خواهيم که بگوييد . بخوانيد ، بفهميد و بگوييد اگر اين انديشه در ذهن هر ايراني قرار گيرد ، به ياد روزهاي آباد ايران ، ما هم سرزمين را آباد خواهيم کرد.
هنوز گفته يک ايران شناس فرانسوي در ذهنم طنين انداز است که گفت : « هيچ ملتي مثل مردم شما (ايرانيان) تا اين حد به آثار و فرهنگ خود بي اعتنا نيستند.» واقعاً جاي افسوس دارد و تلاش.
در حين خواندن متن ممکن است مطالب تکراري را با بيان هاي متفاوت بخوانيد که به جهت تأکيد ما بر آن موضوع نگاشته شده اند. در قسمتهايي از متن و معمولاً در آخر پاراگراف ها ، عباراتي درون پرانتز مشاهده مي کنيد که شما را به قسمتهاي ديگر براي مطالعه ارجاع مي دهد. مثلاً:... (سنگ نگاره ها) به اين معني است که در بخش سنگ نگاره ها اطلاعاتي کافي وجود دارد، که در حين خواندن به اين موضوع پي مي بريد. لازم به ذکر است که قسمتهاي زيادي از متن کتاب دقيقاً مشابه متن کتبي است که ما به عنوان منبع از آن استفاده کرده ايم ، اين تشابه براي آن است که ما متوجه شديم به نثر کشيدن مجدد همان مطلب (به قلم خودمان) موجب صرف وقت نابجايي خواهد شد ، لذا در لابلاي متني که مشابه کتاب ديگري است از قلم خودمان مطالبي را که از منابع مختلف گردآوري شده بود ، درج کرديم.
در همين جا جاي دارد از آقايان : محمد سجاد ناظم و امير شيرازيان که در گردآوري اين مجموعه ما را ياري کردند، تشکر نمايم.
در آخر خوش دارم سخنم را با گفته و يا نصيحت پدرگونه خشايار شاه از حدود 2000 سال پيش به پايان ببرم. اين گفته خشايارشاه که در سنگ نبشته کاخ صدستون تخت جمشيد پيدا شده است، در من تأثير بسياري داشت و گمان کردم که اين شاه پارسي ، چه فکر و انديشه بلندي داشته است که اينگونه با فرزندان حال حاضر ايران سخن مي گويد:
«خداي بزرگي است اهورا مزدا که زمين را آفريد، که آسمان را آفريد ، که مردم را آفريد.... .
... تو که در پسين روزگاران مي آيي ، اگر انديشه کني که در زندگي شاد و بعد از مرگ خجسته باشي، بدان دستوراتي که اهورامزدا فرموده است ارج گذار، اهورامزدا و ارت(فرشته داد) را با فروتني ستايش کن. مردي که آن دستوري را که اهورا مزدا فرموده ، ارج گذارد و اهورا مزدا و ارت را با فروتني ستايش کند ، در زندگي شاد و پس از مرگ خجسته خواهد بود. ... »

محمدرضا نيکخواه

0 نظرات:

ارسال یک نظر