آب و چهارشنبه سوري
در سراسر ايران، مراسم چهارشنبه سوري، با افروختن آتش و پريدن از روي آن آغاز ميگردد اما مراسم چهارشنبه سوري همواره مراسمي دربارة آب به همراه داشته است.
1. در خياو يا مشكينشهر، تمامي چهارشنبههاي اسفند ماه مراسم چهارشنبه سوري را اجرا ميكنند و روز پنجشنبه بعد از چهارشنبه سوري، زنان و دختران كوزهاي برميدارند و سرچشمه ميروند، آن را پر از آب ميكنند و ميآورند و به تبرك، جلو خانه خود ميپاشند تا اين آب تمام بلاها، فقر، بيماري، خشكسالي و مرگ را از خانه آنان دور كند.
2. زنهاي روستايي شهرستان گروس، در روز چهارشنبه سوري، چند كوزه آب از چشمه برميدارند و هر روز مقداري از آن را به مشك خود ميافزايند. ضمناً مقداري از همين آب چشمه را هم براي شفاي بيماران نگهداري ميكنند تا چنانچه كسي از اعضاي خانواده بيمار شود، بنوشد و شفا يابد.
3. در برخي از نقاط روستايي ايران، زنان كاسه يا كوزهاي را در شب چهارشنبه سوري برميدارند و از سرچشمه آن را پرميكنند و زماني كه برگشتند، به در و ديوار خانه و اثاثيه خود ميپاشند تا بدبختي را از زندگي خود دور كنند.
4. در بعضي از نقاط روستايي زنان در هنگام برگشتن از سر چشمه، هر آشنايي را ببيند، آب به وي ميپاشند كه تا سال ديگر سرخوش و شاداب باشند.
5. در تبريز در شب چهارشنبه سوري مردم از فراز پشت بام خانهها براي شوخي و شگون، آب بر سر مردم كوچه و بازار ميپاشند.
6. در برخي از جاها عدهاي ديگر با چوبدستي بلند به داخل چشمهها ميروند و هر كسي كه به چشمه نزديك شود، آب را با چوبدستي به آنان ميپاشند و آنها را تبرك ميكنند.
7. در كردستان، برخي از روستائيان، پيش از طلوع آفتاب روز چهارشنبه سوري به كنار آب ميروند و به آب شفاف نگاه ميكنند و كوزه و جامي از آب پرميكنند و براي اعضاي خانواده ميبرند.
اگر امكان داشته باشد سعي ميكنند از آب هفت چشمه آب بياورند و دست و روي خود را به عنوان تبرك با آن ميشويند. آنان از همين آب مينوشند و به همسايگان نيز ميدهند و افزون بر آن سه مرتبه از روي آن آب ميپرند.
8. در آباده در پسين روز در چهارشنبه سوري يك كوزه نو پر آب، هفت عدد شن شسته و تميز در آن ميريختند و كوزه را از پشت بام به پائين ميانداختند.
9. در خراسان، بامداد روز چهارشنبه سوري، دختر دم بختي با يك زن شوهردار با يك كوزه آب نديده سفيد، نخ و قيچي به كنار جوي آب ميروند.
دختر كوزه را پر از آب ميكند و در نزديك خود قرار ميدهد. زن دو انگشت شست دختر را با نخ ميبندد و پنهان ميشود.
دختر، نخستين رهگذر را پيش فرا ميخواند تا با قيچي نخ دست او را ببرد و رهگذر چنين كاري را انجام ميدهد.
دختر و زن به خانه باز ميگردند و دختر در خانه عريان ميشود و تغاري بر سر خود مينهد و هفت مرتبه دور حياط خانه ميچرخد و ميگويد: بختم وا شد، بختم واشد.
10. در شاهرود، دختران دم بخت، بامداد چهارشنبه سوري، به حمام ميروند و يك كاسه باطل سحر بر روي سر خود ميريزند و ميگويند:
هر كِس كِرد عادِل ما كِرديم باطل
انگيزه چنين عملي آن است كه شاهروديان بر اين باورند كه بسياري از طلسمها در اين روز بسته ميشود بنابراين دختران دم بخت بدين ترتيب جلوگيري ميكنند.
11. در تالش پس از مراسمي خاص كه انجام ميدهند، همه اهل خانه به كنار جوي يا رودخانه ميروند و براي ازبين بردن بلايا و داشتن سالي خوش و نيكو و سلامتي چند مرتبه از روي جوي آب ميپرند.
* چهارشنبه سوري در كردستان با آب دباغ خانه
در سنندج كليه آئينهاي چهارشنبه سوري كه در ساير نقاط ايران اجرا ميشود را اجرا نميكنند و مراسم چهارشنبه سوري از ظهر سهشنبه تا بعد از چهارشنبه ميباشد.
جريان امر از اين قرار است كه از ساعت دو تا سه بعد از ظهر زنان و دختران با لباسهاي نو و پرزرق و برق به طرف بان دواخانه (دباغخانه) ميروند كه در مجاورت يك نهر آب بزرگ است.
هر زن و دختر يك تخم مرغ، يك بطري خالي و يا ظرف سفالي به همراه خود برميدارد و در منطقه وسيعي در باغهاي اطراف دباغخانه پراكنده ميشوند و هر يك سعي ميكند خود را به مجراي خروجي فاضلاب دباغخانه برساند.
هر كس به آب برسد، تخم مرغ را ميشكند، سفيده را دور ميريزد و زرده را ميخورد و با پوسته تخم مرغ به عنوان ظرف براساس تعداد نيتي كه دارد دو يا سه مرتبه آب برميدارد، نيت ميكند و آب داخل پوسته تخممرغ را به سر، صورت و لباس خود ميپاشد و بطري را پر آب ميكند و به خانه ميآورد.
در خانه آب بطري را در اطراف خانه، فرش و اثاثيه مي پاشد و نيت ميكند كه تمام بلا، نحوست، فقر و بدبختي از خانهاش دور شود.
* چهارشنبه سوري در تهران قديم با آب دباغ خانه
در تهران قديم هم همين مسئله دباغ خانه به گونهاي ديگر انجام ميشده كه عين مطلب جعفر شهري در اين مورد اينجا آورده ميشود:
«يكي ديگر از آداب شب چهارشنبه سوري در تهران اين بود كه بعد از ظهر سهشنبه آخر سال سحر زدهها، سياه بختها، بخت بستهها، مثل دختران و بيوه زنان خانه مانده روانه دباغخانه ميشدند تا آب آن را به دست بياورند.
هر يك كوزه يا بطري برميداشتند و لباس و كفش كهنه ميپوشيدند و در اتاقي كه درش رو به جنوب باز شود جمع ميشدند و از آنجا هم با هم حركت ميكردند و حرفشان تا دباغخانه همه از بريدن، دريدن، شكستن، ريشه كردن، پر دادن، سوزاندن و بيرون كردن و مانند آن باشد تا به دباغخانه برسند.
اين سخنان باطل كننده سحر، بازكننده بخت و غيره بود.
بنابراين هر كس كه سحر در كارش افتاده بود و رمالها در خانهاش سحر ديده بودند سه دور گرد يكي از حوضهاي دباغخانه بايستي بگردد و سه مشت آب از آن به صورت زده، دامن چادر خود را تر كرده پشت به حوض بكند.
و اگر كسي در كارش سياهي كرده و او را از نظر شوهر و مردم انداخته بود پنجه و پاشنه و كفش خود را به آب آن زده، دستها را تا مچ در آب آن فرو برده، مانند مسح به صورت بمالد.
و اگر بخت زن يا دختري بسته شده در خانه مانده بود اول موي سر خود را با آب آن مسح كند و سپس حوض را دور بزند و كنار حوض آخرين كه تعفن و چرك و كثافات و كرم و حشرات زيادتر از همه ميباشد نشسته وضو بسازد بدون آنكه از كثافت و عفونت آن كراهت كرده زشتي دربارهاش به زبان آورد.
بعد از همه كوزه يا بطري همراه را پر كرده، پشت به دباغخانه و رو به خانه بيآنكه تكلم كرده يا صورت به طرف كسي بگشايد خود را به خانه برساند. شرط كلي همه اين بود كه به پشت سر نگاه نكنند.
در خانه در چهار طرف خانه و اتاق و كلون و دو پاشنههاي در از آن آب پاشيده و داخل آبي ديگر كرده غسل كند البته دور از هر ناراحتي و اشمئزاز و نفرت از تعفن بوي آب كه فايدهاش را خنثي ميسازد.
براين باور، كار دباغي شغل يكي از اولياء بوده بايد بدان رغبت و نشاط داشته باشد تا دفع فساد با افسد شود.»
نويسندة ديگري دربارة آب دباغ خانه تهران مينويسد كه اين آب براي درمان نازايي بوده است كه مردم در روزهاي چهارشنبه سوري مانند ايام تعطيل و گردش، به آنجا ميرفتهاند و دور جوي آب متعفني كه از دباغخانه بيرون ميآمده، مينشستهاند، استراحت ميكردهاند و براي اين روز شمع و گلاب نذر ميكردهاند تا در آنجا به مصرف برسانند.
مردم بر اين عقيده بودهاند كه هرگاه كسي با دل پاك و عقيده كامل در روز چهارشنبه سوري به مجاورت اين آب برود و حاجت خود را كه بچهدار شدن بوده، بخواهد و مقداري از آن آب متعفن بخورد و يا مقداري به صورت بزند، بچهدار خواهد شد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر