مقايسه تطبيقي آيين مهر و آيين زورخانه اي ايران

مقايسه تطبيقي آيين مهر و آيين زورخانه اي ايران
هايده صيرفي، دكتراي فرهنگ و زبان هاي باستاني
پيش از بيان هر واژه اي، پيش از آغاز هر سخني ، حركتي،كرداري و انديشه اي به يك چيز
نياز منديم: هنر

هنر در معناي لغوي تشكيل شده است از پيشوند hu به معني” نيك و خوب” و اسم nara- به معني” مرد و انسان” و روي هم به معناي” انسان نيك” است. اين واژه در ادبيات دوران ميانه در مفهوم " فضيلت و برتري" به كار برده مي شد و هنرمند در جامعه ي آن روزگار كسي بود كه در همه چيز نسبت به ديگران برتري داشت و داراي فضائل اخلاقي بود. به عبارتي يك ورزشكار پهلوان ، نويسنده و يا كسي كه چيزي را مي آفريد هنرمند ناميده مي شد چرا كه در آن امرداراي فضيلت بود. پس هنر در همه چيز نهفته و آشكار است، هنر زيبا انديشيدن، هنر زيبا ديدن، زيبا زندگي كردن، زيبا عشق ورزيدن به خود، به زمين به جهان هستي.
هنر از آنجا آغاز مي شود كه انسان به فكر تزيين وجود نازنين خود برمي آيد، نه وجود مادي كه معنوي. در واقع يك پهلوان نخست هنرمند است چرا كه به وجود مادي و معنوي خود مي انديشد و در فكر آلايش و پيرايش آن است.
در روزگاراني كهن،در همان هنگام كه انسان هاي نخستين مي زيستند و در كشمكش با خود و روزگار سخت شان بودند كساني در ميانشان زندگي مي كردند كه به خود و جهان هستي نيز مي انديشيدند . اين انسان هاي انديشمند همان هنرمنداني بودند كه اساطير را آفريدند. اينان با ذهن خلاق خود پيدايش خودو جهان را آن گونه كه در تصور شان بودند در چارچوبي بسيار ساده و ابتدايي تفسير كردند . پس تمامي پديده هاي طبيعت را ايزداني قلمداد كردند كه مفدس بودند و ستودني، پديده هايي كه مي بايست پرستيده مي شدند تا مبادا نا خشنود شوند و ويراني را به بار آورند و بدين ترتيب اين عوامل در نزد انسان نخستين ايزداني شدند كه مهر ايشان آرامش و بهروزي را به همراه مي آورد و قهرشان نگون بختي و تيره روزي را و بدين ترتيب در پي ناتواني انسان در رويارويي با اين پديده ها و علت وجودي آنان اساطير و خدايان پديد آمدند.
با گذشتن انسان از اين مرحله و ورود به دوره ي تحول عظيم فكري در ميان اقوام و ملل گوناگون و ايجاد حكومت ها وارد دوره ي تاريخي حيات بشر مي شويم. همان دوره اي كه خط پديد آمد و اديان جانشين اعتقادات بدوي وقبيله اي و عشايري شد.
اما اساطير در ميان اديان باقي ماند.و پديده ها به صورت ايزداني به حيات خود ادامه دادند.كه برخي از اين ايزدان در اساطير ايران عبارتند از :
مهر ، خورشيد ، ماه ،آتش ، ويو( باد) ، آناهيتا الهه ي آب ، سپندارمذ الهه ي زمين و تيشتر ايزد باران . در اين مقال ابتدا به بررسي ايزد مهر و نقش اساطيري آن و پيدايش آيين مهر در ايران و اروپا و سپس به مقايسه تطبيقي آيين مهر با آيين زورخانه اي ايران بنا بر نظريات زنده ياد دكتر مهرداد بهار پرداخته مي شود.

ايزد مهر:
ايزد مهر ، ( در اوستا -miงra ، سنسكريت -mitra ، فارسي ميانه -mihr و سغدي -miši ) يكي از خدايان بزرگ اقوام هند و اروپايي است. گواه اين امر وجود كتيبه ها و الواح گليني است متعلق به حدود ١٤٠٠ ق.م كه در سال ۱۹۰۷ در كاپادوكيه ي آسياي صغير در بغاز كوي ( تركيه ي امروز ) يافته شده است . در اين الواح كه به خط ميخي است و عهد نامه ايست ميان دو دولت هيتي و ميتاني ( قومي مستقر در جنوب دولت هيتي ١٩٨٠- ١٥٠٠ ق.م ) از دو ايزد بزرگ هند و ايراني يعني " ميتره _ ورونه " ياري خواسته شده است. . اگر چه ايزد مهر يادگاري از دوره هاي بسيار پيشين است اما نه در انجمن ايزدان گاهاني زرتشت جايي دارد و نه در كتيبه هاي متقدم هخامنشيان و تنها در اوستاي نو و كتيبه هاي متاخر هخامنشيان ( از دوران اردشير دوم ٤٠٤ تا ٣٥٩ ق.م ) از اين ايزد نام برده مي شود . در اوستا ي نو دو ايزد مهر و خورشيد هر كدام يشت (سرود ستايش ) جداگانه اي دارند . يشت ششم از آن خورشيد و يشت دهم متعلق به ايزد مهر است .
بنا بر اوستاي نو مهر نخستين ايزدي است كه پيش از خورشيد بر مي خيزد :
" مهر ، نخستين ايزد مينوي كه پيش از خورشيد فناناپذير تيز اسب در بالاي كوه هرا بر مي آيد . " ( يشت ١٣/١٠)

و پس از فرو رفتن خورشيد به پهناي زمين در مي آيد :
" مهر، كه پس از فرو رفتن خورشيد به پهناي زمين بدر آيد . " ( يشت٩٥ /١٠ )

مهرپيش از خورشيد بر مي آيد، در روز پيش خورشيد مي رود و پس از فرو رفتن خورشيد به شب سالار ي برمي خيزد تا آفريدگان هرمزد را از ديوان و پيمان شكنان بگيرد :
" مهر در روز پيش خورشيد رود ، چون خورشيد به روزن اندر رود ، مهر بازگردد و به شب سالاري آفريدگان هرمزد را از ديوان ، دروجان و مهر دروجان ( = پيمان شكنان ) گيرد.( روايت پهلوي - فصل١٥/ ٦٥)



مهر بنا بر مهر يشت اوستا :
مهر در اوستا ايزدي است با گردونه اي چهار اسبه كه آسمان را مي پيمايد.( يشت٦٨/٦٧ /١٠) داراي هزار چشم و ده هزار گوش است ( يشت٧/١٠) پس هيچ چيز بر او پوشيده نيست . مهر با صفت " دارنده ي چراگاه هاي فراخ " ستايش مي شود.( يشت١/١٠) پس بركت بخشي از آن اوست. مهر ايزد عهد و پيمان است و با مهر دروجان (= پيمان شكنان ) مي ستيزد ( يشت ١٠⁄١٠٤) از همين روي " ايزد جنگ " نيز هست.
بدين ترتيب ايزد مهر در اوستا داراي سه خويشكاري(= وظيفه) است :
١- فرمانروايي دو جنبه ( نماد پريستاري = شهرياري و موبدي )
٢- رزم آوري ( نماد پهلواني )
٣- بركت بخشي ( نماد واستريوشي= كشاورزي و دامداري )

۱- فرمانروايي دوجنبه : مهر از " كلام راستين " آگاه است ( يشت ۴۹/ ١٠) . پيكرش كلام ايزدي است و درك كلام مقدس مي بخشد (يشت ۲۵/١٠) . شهرياري داناست ( يشت۳۵/١٠) كه فره و شهرياري مي بخشد ( يشت ۶۵/١٠) .

۲- رزم آوري: مهر نيرومند ترين در ميان آفريدگان است (يشت ۶/١٠) . قوي ترين ، دلير ترين ، چالاك ترين و پيروزمندترين ايزدي است كه بر روي زمين جلوه مي كند( يشت ۱۳۵/١٠) . پاسبان جهانيان ( يشت ۴۵/١٠) و ياري رساننده ي جنگجويان است( يشت ۷/١٠) جنگجويي دلير و شهرياري توانا و داناست ( يشت ۳۵/١٠) . او داراي خنجر و گرز و تبرزين است ( يشت ۱۳٠/۱۳١/١٠) سپري سيمين و زره اي زرين دارد ( يشت ۱۱۲/١٠). او دشمن پيمان شكنان يا مهر دروجان است.( يشت ۲۶/١٠)

۳- بركت بخشي : مهر " دارنده ي دشت هاي فراخ " است ( يشت ۸۷/١٠) . بخشنده ي ثروت و خانمان و آرامش است . ( يشت ۴/١٠) . بخشنده ي گله و رمه ( ۲۸/١٠) و دهنده ي پسران زورمند است ( يشت٦٥/ ١٠)


مهر پرستي در اروپا و اساطيرمهري :

گسترش جهاني آيين مهر به دوره ي اشكانيان مي رسد. بنا بر روايات تاريخي مهر پرستي در اين دوره خود به صورت آييني بود كه " آيين مهرپرستي" نام داشت. اين آيين توسط دريانوردان آسياي صغير به روم راه يافت و بدين ترتيب مهرپرستي يا " ميترائيسم: در اروپا گسترش يافت به گونه اي كه معابد مهري عظيمي برپا گرديد.
مهر پرستان اسطوره هاي بسياري را كه بيشتر به صورت نقش برجسته (در اروپا)باقي مانده است به مهر نسبت داده اند :
●" صخره اي آبستن شد و ميترا را زاييد." × در واقع مهر صخره زاده ايست كه نيرويي شگفت انگيز و سحر آميز او را از دل سنگي سترگ به بيرون كشيده است. اين اعتقاد كه مهر از دل صخره اي زاده شده بر اساس سنتي كهن است و شايد به آنجا بازمي گردد كه آتش از ميان سايش دو قطعه سنگ پديد آمد و فروغ و روشنايي را به جهان عرضه كرد . ××
مهر هنگام تولد كاملابرهنه است ولي كلاهي فريجي ( فريج، قونيه ي كنوني ، كلاه كيسه مانندي كه انتهاي آن به جلو و يا پشت خم شده ) برسر و دشنه اي و مشعلي در دست دارد. (در كاوش هاي رم مجسمه اي يافته شده كه زايش مهر را از درون صخره نشان مي دهد. )
●تولد مهر با كيهان نيز مرتيط است.مهر به هنگام زايش كره اي دريك دست دارد و دست ديگرش بر روي منطقه البروج است. در يادمان هاي مهركده ها تصاوير بروج دوازده گانه ي منطقه البروج بارها تكرار شده است . در اين نقوش قديمي دوازده برج را دايره وار ترسيم مي كردند به گونه اي كه مهر به عنوان ايزد زمان در ميان آن قرار داشت. پيكره هايي از ميترا يافته شده كه " همچون ايزد زمان سال خورشيدي را كه بر محور گاهشماري مبني بر منطقه البروج مي گردد نظارت مي كند . " ×

●از ديگر اساطير مربوط به ايزد مهر نبرد او با گاو مقدس است. در آثار بازيافته در نواحي رود رن و دانوب تصويرهايي از نبرد او و گاو مقدس بدست آمده است. قرباني گاو مقدس كه نماد حيات حيواني و گياهي است از مهم ترين رسوم ديني در آيين مهري است. بنا بر اين اسطوره مهر در پي آن است كه گاو _ نخستين جانور آفريده ي هرمزد _ را قرباني كند تا از كالبد او زندگي گياهي و جانوري پديد آيد. مهر ، گاو را در چراگاهي مي يابد. شاخ هاي او را با دو دست مي گيرد و سوار گاو مي شود ولي گاو او را بر زمين مي افكند اما مهر كه همچنان شاخ گاو را در دست دارد در كنار او مي دود و او را به غاري مي كشاند اما گاو دوباره مي گريزد و مهر كه چندان تمايلي به كشتن گاو ندارد او را رها مي كند ولي خورشيد پيك خود را كه كلاغ است به سوي مهر مي فرستد و به او امر مي كند كه گاو را قرباني كند . سرانجام مهر گاو را مي گيرد و به فرمان آفريدگار او را قرباني مي كند. بدين ترتيب زندگي گياهي و جانوري پديد مي آيد .

●بنا بر اسطوره ي ديگري ايزد مهر پس از تولد در پي سنجش نيروي خود بر مي آيد . پس با خورشيد زورآزمايي مي كند و خورشيد را مغلوب مي سازد و بر زمين مي افكند . ولي مهر دست راست خود را به نشانه ي ياري به سوي خورشيد دراز مي كند و اين دو با يكديگر دست مي دهند و مهر ديهيمي بر سر خورشيد مي نهد و از آن پس اين دو يار يكديگر باقي مي مانند.



مقايسه تطبيقي معابد و مناسك مهري با آيين زورخانه اي:

مناسك مهري اغلب در غارها انجام مي شد اما در شهرها كه غاري وجود نداشت اين معابد را در زيرزمين بر بنا مي كردند. به عبارتي معابد مي بايست در گودي قرار مي گرفتند. در اين معابد هيچ روزن و نوري وجود نداشت و اغلب توسط پلكاني طولاني به سطح زمين مي رسيد. گاه اين پلكان به اتاقي مي رسيد كه مهرپرستان نخست خود را در آنجا آماده ي مراسم مي كردند و سپس وارد جايگاه اصلي معبد مي شدند. كننار در ورودي ظرفي پايه دار براي آب تبرك شده قرار داشت.در طرف مقابل در پاي تصوير مهر دو آتشدان بود. درون معبد در دو رديف سكو وجود داشت كه تماشاچيان بر نيمكت هايي كه كنار آنها بود مي نشستند. در ميان دو رديف سكوگود ي بود كه مراسم اصلي در آنجا صورت مي گرفت. بر ديوارهاي معابد مهري تصوير هاي بسياري نقش شده بود.
" زورخانه هاي ما شباهت بسيار با اين معابد مهري دارند. زورخانه ها هميشه با پلكاني طولاني از زيرزمين به سطح خيابان مي رسند و معمولا اين زورخانه ها نوري اندك دارند... در داخل زورخانه، بر خلاف معابد مهري دو سكوي كناري و يك صحنه ي مستطيل گودين ميانين وجود ندارد و گود چند ضلعي يا مربع زورخانه از همه سو با سكو احاطه شده است، ولي درست مانند معابد مهري در كنار سكو در پاي ديوار نيمكت ها قرار دارند كه تماشاگران بر آن ها مي نشينند و به مراسم نگاه مي كنند."×
نكته ي اصلي: اشتراك گود و سكو و نيمكت .

"در كنار در ورودي زورخانه، مانند معابد مهري آبداني وجود دارد كه البته امروزه مورد استعمال خود را از دست داده است. به جاي آتشدان ها كه در معابد مهري در انتهاي صحنه و دو سوي تصوير مهر قرار دارد، در زورخانه ، در جلوي " سردم" اجاقي است كه امروزه از آن براي گرم كردن ضرب و تهيه ي نوشيدني گرم استفاده مي شود."××
نكته ي اصلي: اشتراك آبدان و آتشدان .

"به همان گونه كه بر ديوارهاي معابد مهري نقش هايي مقدس بود در زورخانه ها نيز تصاوير و نقش هايي از رستم و پهلوانان وجود دارد".×
نكته ي اصلي: اشتراك نقوش و تصاوير.

تشرف به آيين مهر:
كسي كه مي خواست به حلقه ي مهريان بپيوندد " نوچه" نام داشت. اين نوچه مي بايست كه به سن بلوغ رسيده باشد ." در زورخانه نيز مانند آيين مهر، تنها كساني كه به سن بلوغ رسيده اند حق تشرف دارند. در سنت پهلواني ايران، مردي مي تواند به سلك پهلوانان درآيد كه شانه بر صورت وي بايستد، يعني تازه وارد بايد بر چهره ي خود ريش داشته باشد."××
نكته ي اصلي: اشتراك در به سن بلوغ رسيدن نوچه

در آيين مهر نوچه اي كه مي خواست به حلقه ي مهريان بپيوندد طي مراسمي كه " غسل تعميد" نام داشت وارد انجمن مي شد. در اين هنگام اسرار و مراسم توسط دو عضو والامقام منصب جماعت مهري يعني " مرشد(= پير)" و " منادي" به وي آموزانده مي شد . سپس نوچه قسم مي خورد تا اسرار را از نا آشنايان و خصوصا زنان مخفي نگاه دارد.بدين ترتيب او لقب " برادر" مي گرفت و نيز عنوان " فرزندي مرشد" را مي گرفت. در اين مرحله دستها و پيشاني او خالكوبي مي شد تا هويتش مشخص شود. سپس وارد مراحل ديگري مي شد:
پنجاه روز در گرسنگي ماندن
بيست روز در يخ و برف ماندن
چندين روز شنا كردن
گذشتن از آتش
در انزواي مطلق زندگي كردن
با موفقيت گذراندن اين مراحل نوچه مي توانست به مناصب هفت گانه ي مهري برسد كه عبارت بودند از :
1- مرحله ي كلاغ( نمادهوا، كلاغ پيام آور مهر است كه نوچه در اين مرحله نقاب كلاغ مي زند)
2- مرحله ي همسر(نماد آب، چون زنان حق ورود ندارند پس آنان به ازدواج كيش مهر در مي آيند)
3- مرحله ي سرباز(نماد خاك، يعني نوچه وارد خيل سپاهيان مي شود)
4- مرحله ي شير(نماد آتش، همچون شير نگهبان شعله آتش اند)
5- مرحله ي پارسي
6- مرحله ي پيك خورشيد( نوچه چون مهر تازيانه و مشعل و خنجر در دست دارد)
7- مرحله ي پير (بالاترين منصب و نماينده ي مهر بر زمين است)
"در آيين زورخانه اي نوچه ها، پيش خيزها، نوخاسته ها و ساخته ها همان مقامي را دارند كه در آيين مهر تازه واردان داشته اند. در زورخانه نيز مانند آيين مهر زنان را راه نيست. در زورخانه نيز مانند آيين مهر مقام اجتماعي و ثروت جايي و ارزشي ندارد.پهلوانان يكديگر را برادر يا هم مسلك مي خوانند و اين همان است كه در ميان مهرپرستان نيز متداول بوده است. در زورخانه همواره و در هر كار حق تقدم با پيش كسوتان است و اين سنت نيز دقيقا در آيين مهر ديده مي شود." مراتبي كه در زورخانه ها وجود دارد ، مانند كهنه سوار، مرشد، پيش كسوت، صاحب زنگ، صاحب تاج، نوچه و جز آن، ما را به ياد مراتب هفت گانه ي پيروان مهر مي اندازد و چه بسا اين هر دو نيز از يك اصلي و منشا بوده باشند."×
نكته ي اصلي: اشتراك راه ندادن زنان، طي مراحلي چند گانه، خواندن لقب برادر.

" موضوع اصلي در كار زورخانه كشتي گرفتن است و چون پهلواني فرو افتد،آداب دست دادن را دو پهلوان به جاي مي آورندو با دست هاي چپ بازوهاي راست يكديگر را مي گيرند
( همان گونه كه در بخش اساطير مهري شرح داده شد) و آنان همانند مهر و خورشيد با هم پيمان دوستي بستند، دو كشتي گير نيز هرگز با يكديگر دشمني نمي ورزند ."××
نكته ي اصلي: اشتراك در آداب كشتي گرفتن و دست دادن

همان گونه كه در بخش اساطير مهري ذكر شد ايزد مهر به هنگام زايش برهنه است. " پهلوان در گود، مانند مهر جامه اي بر تن ندارد و تنها برميان خود لنگي دارد . برهنگي از مراسم حتمي گود است."×
نكته ي اصلي: اشتراك در برهنگي در ميان گود

" وجود قمه، دشنه يا چاقو در ميان ورزشكاران زورخانه اي ما با دشنه اي كه مهر به هنگام زادن با خود داشت و سلاح اصلي او بود( رجوع شود به بخش اساطير مهري) همانندي دقيق دارد. پهلوانان ما نيز جز با قمه و دشنه به نبرد با دشمنان نمي پرداخته اند."××
نكته ي اصلي: اشتراك در داشتن سلاح

" در آداب پهلواني آمده است كه پهلوان دلير، طاهر، سحرخيز و پاك نظر باشد و علاوه بر اداي فرايض و سنن، شب زنده دار و داراي حسن اخلاق باشد.... در برابر در مهر يشت اوستا آمده است كه مهر دشمن دروغ است( نك بخش مهر بنا بر مهر يشت اوستا) از كلام راستين آگاه است( نك بخش مهر بنا بر مهر يشت اوستا). مهر نخستين ايزدي است كه پيش از خورشيد در بالاي كوه هرا( = البرز) برآيد( نك بخش مهر بنا بر مهر يشت اوستا)...در اين ارتباط جالب توجه است كه بدانيم تا زمان پهلوان اكبر خراساني در دوره ي ناصرالدين شاه، به جاي آن كه بمانند اين زمان به شامگاه به زورخانه روند، سحرگاهان به آن جا مي رفتند و به ورزش مي پرداختند و پيش از نماز صبح از آن جا بيرون مي آمدند. اين ما را به ياد ايزد مهر مي اندازد كه نخستين ايزدي است كه پيش از طلوع خورشيد در بالاي البرز بر مي آمده است." ×××( نك بخش مهر بنا بر مهر يشت اوستا )
نكته ي اصلي: اشتراك دليري و راست گويي و...
" بي ترديد اين گفتار نارسايي هاي بسيار دارد... خدا كند اين موقع انديشه اي را گرم كند."××××


هايده صيرفي، دكتراي فرهنگ و زبان هاي باستاني

كتاب نامه:

- بهار، مهرداد، اديان آسيايي، چشمه، تهران، 1375ش.
- بهار، مهرداد، جستاري چند در فرهنگ ايران، فكر روز، تهران،1373ش
- بهار، مهرداد،(مترجم) بندهش، توس، تهران، 1369 ش.
- پورداود ،ابراهيم،(مترجم)يسنا، اساطير، تهران، 1380 ش.
- پورداود ،ابراهيم،(مترجم)يشت ها، اساطير، تهران، 1377 ش.
- مقدم، محمد، جستار درباره ’ مهر و ناهيد، هيرمند، تهران، 1380 ش.
- ميرفخرايي ،مهشيد(مترجم)،روايت پهلوي، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، تهران، 1367 ش.
- ورمازرن، مارتن، آيين ميترا، ترجمه بزرگ نادرزاد، چشمه، تهران، 1372 ش.

Kellens,J.Pirart,E,(1990) Les texts vieil-avestiques,Vol.ІІ,Wiesbaden
Mackenzie,D.N,(1971) Pahlavi Dictionary, London

0 نظرات:

ارسال یک نظر